به نام خدا

تاریخچه تشکیل توپخانه سپاه پاسداران

الف - مقدمه :

با وقوع انقلاب بزرگ اسلامی در ایران به رهبری معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره ) که به سرنگونی حکومت طاغوت و سیطره استکبار پایان داده و منجر به استقرار نظام مقدس اسلامی گردید ، به تدبیر و فرمان حضرت امام خمینی (ره ) که نشأت گرفته از هوشیاری و آینده نگری ایشان بود ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به منظور حراست از انقلاب و دستاوردهای آن تشکیل گردید . در همان بدو امر و در حالی که هنوز سپاه به بلوغ سازمانی نرسیده و تجهیزات کافی در اختیار نداشت ، با شرارت های ضد انقلاب داخلی که از حمایت و پشتیبانی خارجی برخوردار بودند ؛ روبرو گردید . این سازمان نو پا با تکیه بر الطاف الهی موفق شد بر شرارت ها و اقدامات ضد امنیتی گروهک های مزدور فائق آمده و همزمان به توسعه و تجهیز سازمان نیز همت گمارد . استکبار جهانی دامنه اقدامات مذبوحانه و تحریک آمیز خود را به منظور شکست انقلاب ، توسعه داد . یکی از این اقدامات تهاجم سراسری ارتش رژیم بعث عراق به مرزهای میهن اسلامی در شهریور سال 1359 بود که بخش قابل توجهی از سرزمین کشور اسلامی از جمله شهرها ، روستاها و زیرساخت های اقتصادی منهدم و یا به اشغال دشمن در آمده و ضمن آوارگی مردم و کشتار وسیع زنان و کودکان ، خانه و کاشانه و مایملک آنان دستخوش تخریب و غارت قرار گرفت .

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای دفاع از دستاوردهای انقلاب ، خودش را روبرو با این جبهه جدید دید . لذا چاره ای نداشت غیر از اینکه وارد جبهه شود . ورود سپاه در این جبهه ؛ با توجه به اینکه سازمان ، افراد ، آموزش ها و تشکیلات او متناسب با چنین مأموریتی نبود ، در اولین لحظه و سریعاً با اسلحۀ سبک و با روش هایی که در درگیری های داخلی اندوخته بود ، وارد چنین جنگ کلاسیکی شد . پیشگامان سپاه در جبهه های جنوب و غرب از جمله خرمشهر ، سوسنگرد ، سرپل ذهاب ، قصر شیرین و . . . با پرداختن به دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور ، اقدام به مقاومت در برابر تجاوز دشمن نمودند . برادران سپاه و بسیج به صورت حرکت خودجوش با تشکیل گروه های نیمه سازمان یافته 40 تا 100 نفره ، مسلح شده و با حضور در مناطق مختلف عملیاتی ، ضمن همکاری با برادران ارتش جمهوری اسلامی ایران که مأموریت اصلی دفاع را بر عهده داشتند ، در هر زمینه ای که موجب تکمیل سازمان عملیات می شد ، بدون برنامه وارد گردیده و یا با انجام نبردهای پارتیزانی کوشیدند تا ارتش صدام را محدود کنند . این در حالی بود که سلاح های موجود و در اختیار سپاه ، محدود به سلاح های سبک انفرادی و هم چنین تعداد محدودی آر پی جی 7 ، تفنگ 106م.م و خمپاره انداز بود که اینها تجهیزات سنگین سپاه را تشکیل می داد .

قبل از جنگ ؛ وقتی که سپاه در کردستان وارد مأموریت شد ، افراد به صورت خیلی محدود با سلاح های نیمه سنگین مثل تفنگ 106م.م و خمپاره انداز آشنایی پیدا کرده و آموزش دیدند . وقتی هم که وارد جنگ شد ، تلقی و تصور اولیه مثل مسئله امنیت داخلی در کردستان بود . ولی در ادامه کار درگیر مأموریت هایی شد که نیازمندی به پشتیبانی آتش احساس گردید . زیرا مانور بدون پشتیبانی آتش به جز در بعضی از عملیات های نفوذی و چریکی ، نمی توان انجام داد .

در این مقطع از جنگ ؛ سپاه به دو روش از آتش های پشتیبانی موجود که در اختیار ارتش جمهوری اسلامی بود ، استفاده نمود :

1-               استفاده از دیدبانان در جبهه های مختلف نبرد :

یکی از شگردها و ابزاری که سپاه برای استفاده از آتش پشتیبانی توپخانه ارتش در مناطق عملیاتی به کار برد ، وجود همان دیدبانانی بود که در نقاط مختلف استقرار یافته و با انجام درست مأموریت ، اعتماد ارتشی ها را جلب می کردند . حتی خیلی از فرمانده یگان ها در یکی دو سال اول جنگ و قبل از تشکیل یگان ها و مسئولیت در آن ، نقش فعالی در کار دیدبانی داشتند و در مناطق مختلف عملیاتی مانند سوسنگرد ، آبادان ، خرمشهر ، گیلانغرب ، سرپل ذهاب و قصرشیرین دیدبان بودند . که این امر باعث پی بردن آنان به اهمیت آتش گردید . لذا وقتی اهمیت آتش را دیدند و مشاهده کردند که اثر یک گلوله توپ خیلی بیشتر از اثر گلوله یک سلاح سبک است ، در یگان خود به فکر توپ افتادند و دیدبانی را فعال و تقویت نمودند . اینها زمینه ورود سپاه به تخصص توپخانه را به وجود آورد .

دیدبانی یک کار خطرپذیری است و کمتر کسی داوطلب این کار می شود . برادران پاسدار برای دیدبانی با توپخانه ارتش همکاری کردند . حتی در مواردی دیدبان ارتش را در سنگر عقب تر یا پشت تپه ای می گذاشتند و خودشان جلوتر می رفتند و در نزدیک ترین نقطه تماس با دشمن اطلاعات اهداف را کسب و توسط دیدبان ارتش برای تیراندازی به آتشبار می دادند . حتی با این واسطه بچه های سپاه حاضر شده بودند آن آتش را داشته باشند . لذا در غرب و جنوب متعدد از این موارد وجود داشت و دیدبانان بسیار ماهر و مسلطی بودند که زبانزد بوده و بعضی از آنها شهید شدند . از جمله شهید حاج جعفر نجفی در سرپل ذهاب ، که خیلی مسلط بود و واقعاً سپاه و ارتش او را قبول داشتند ، حاج محمد صغیری و حاج ابوالفضل مقدم که هر دو جانباز هستند و حاج رضا صادقی که آن زمان فرمانده توپخانه و دیدبان بود .

منطقه غرب با توجه به اینکه کوهستانی و دارای ارتفاعات زیادی است ، منطقه ای مستعد برای دیدبانی و در یک جمله دیدبان پرور است . بر خلاف منطقه جنوب کشور که به دلیل نداشتن عارضه و متکی بودن به خاکریز احداثی و قرار گرفتن دیدبان مثل بقیه نیروها در پشت خاکریز ، تسلط و دید کافی و مناسب روی مواضع دشمن برای دیدبانی و هدایت صحیح و مؤثر گلوله وجود ندارد و حداکثر میدان دید دیدبان به خط مقدم دشمن محدود می گردد . البته از یک مقطعی به بعد دکل های فشار قوی برق ، دکل های میله ای و دکل های مرو در کار دیدبانی رونق گرفت و مشکل تسلط بر مواضع دشمن تا حدودی مرتفع گردید . اما در کل غرب به خاطر ارتفاعات و وسعتی که داشت ، دیدبان پرور بود .

2-               همکاری و توافق برادران سپاه با توپخانه ارتش :

در بعضی مناطق عملیاتی از جمله در منطقه سرپل ذهاب و گیلانغرب ؛ برادران سپاه به آتشبارهای 105م.م ارتش رفته بودند و به صورت خدمه با آنها همکاری می کردند . برای اینکه آنها فرصت رفتن به عقبه و مرخصی و . . . پیدا بکنند ، نیرو جایگزین کرده بودند . یا در جاهایی که آتش سنگین بود و احتمال آسیب دیدگی زیاد بود ، اینها داوطلب می شدند که به جای آنها حضور پیدا بکنند در عین حالی که همان آتشبارها و قبضه ها مدیریتش با ارتش بود و تحت اختیار آنها بود ؛ لکن اینها برایشان کار می کردند .

در جریان آزاد سازی مناطق کردستان از لوث وجود حزب دمکرات ؛ یک سری قبضه توپ در که از پادگان مهاباد به یغما برده بودند ، به دست رزمندگان سپاه افتاد . در جبهه سرپل ذهاب نیز برادران سپاه یک آتشبار 105م.م M2 A1 از یگان ارتش مستقر در منطقه تحویل گرفتند و زیر نظر سپاه سرپل ذهاب فعالیت می کردند . و با آتشبارهای 155م.م خودکششی و 203م.م ارتش در منطقه کادر ادغامی داشتند . از جمله اقدامات آنها برای بهره برداری بهتر از آتش در عمق ، در تپه های ریخک در حدود یک کیلومتری خطوط دشمن ، شیلترهایی برای تأمین بیشتر نیروها و تجهیزات درست کرده بودند و توپ های 155م.م خودکششی و 203م.م ارتش را به آنجا برده و با دیدبانی و هدایت دقیق گلوله ها ؛ ضربات سخت و سنگینی به دشمن وارد نمودند . در مجموع سپاه در مقطع قبل از ورود به اجرای عملیات هایی که اهمیت قابل توجهی داشتند ؛ به طور متفرقه از این طرف و آن طرف توپ هایی را به دست آورد و با آموزش و به کارگیری آنها و هم چنین دارا بودن زمینه استفاده از آتش خمپاره ، کم کم وارد تخصص توپخانه گردید . به هر صورت کم کم سپاه با این تخصص ها آشنایی پیدا کرد ، و این فکر پیدا شد که سپاه هم می تواند و باید توپ و آتش سنگین داشته باشد .

پس از متوقف نمودن دشمن توسط مدافعان کشور ؛ مرحله انسجام نیروهای مسلح و طرحریزی و اجرای عملیات های مختلف به منظور باز پس گرفتن سرزمین های اشغالی آغاز گردید . با حذف بنی صدر از فرماندهی جنگ و ریاست جمهوری ، این انسجام و وحدت تقویت جدی گرفت و طلیعه پیروزی رزمندگان با انجام عملیات های آفندی رزمندگان اسلام بر علیه دشمن بعثی نمایان گردید . موفقیت های حاصله از عملیات های رزمندگان اسلام منجر به عقب نشینی و وارد شدن تلفات سنگین به دشمن گردیده و غنایم زیادی از جمله جنگ افزارهای توپخانه صحرایی به دست مدافعان میهن اسلامی افتاد . این امر از الطاف بی کران الهی نشأت می گرفت تا سلاح مورد نیاز رزمندگان میهن اسلامی توسط دشمن تأمین و بر علیه خودش به کارگیری شود . سلاح هایی که توسط استکبار جهانی مورد تحریم قرار گرفته و فروش آنها به جمهوری اسلامی ممنوع گردیده بود . لذا در عملیات فتح المبین پشت تپه های علی گره زد ؛ توپخانه های دشمن همزمان با درگیری در خطوط دشمن سقوط کرد . با عنایت خداوند قادر اینهمه توپ و مهمات در وضعیت تحریم و محاصره اقتصادی و نظامی کشور دست نخورده ماند و در اختیار سپاه قرار گرفت . سپاه یک دفعه با 160 قبضه توپ مواجه گردید . تقریباً یک حالت بسیج نیرویی و تخصصی آنجا پیش آمد و سپاه اراده کرد که همه توپ ها را راه بیندازد . این زمینه ای شد که سپاه برای شکرانه این نعمت بزرگ الهی ؛ استفاده درست از نعمت نموده و آنرا به کار گیرد . لذا یک بسیجی از تمامی برادرانی که قبلاً به نوعی با توپخانه آشنا شده بودند صورت گرفت و توپخانه سپاه از اوایل سال 61 در عملیات رمضان شکل گرفت . در این عملیات ؛ توپخانه سپاه رسماً با توپخانه ارتش به طور مشترک هم در طرحریزی ، هم در آتشباری و هم در توپخانه اجرای مأموریت پشتیبانی آتش را بر عهده گرفتند .

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که نیروهای مانوری ممکن است مسئولیت خود را تقسیم کنند و هر یگان با روش و تاکتیک خودش برای رسیدن به هدف اقدام کند . ولی در توپخانه این امکان پذیر نیست . یعنی در کار توپخانه و پشتیبانی آتش اصلاً نمی شود در یک جبهه مستقل و مجزا عمل کرد . چرا که به طور کلی هر قبضه توپ که وارد منطقه نبرد می شود ، به خاطر اینکه منطقه آتش توپ وسعت دارد ، آتش آن باید کنترل شود . لذا تحت فرمان یک قرارگاه هدایت کننده به نام « مرکز هماهنگی پشتیبانی آتش » قرار می گیرد . در این صورت اگر شرایط قطع آتش لازم باشد ، همه باید قطع بکنند و جایی هست که باید همه شلیک بکنند . محوری ممکن است منع آتش بشود . در نتیجه نمی شود آتش را مجزا کرد و هر کس برای خودش کار بکند . لذا خود این عامل که ذاتی تخصص توپخانه است ، باعث شد که توپخانه سپاه از همان لحظه اول که یگان آتش تشکیل داد ، به سمت کار اشتراکی با توپخانه ارتش رفت . توپخانه ارتش نیز به لحاظ همین دلیل معتقد بودند که کار مشترک بشود . علاوه بر آن توپخانه سپاه یک دلیل بالاتر داشت و معتقد بود که اگر سهم او از آتش تقسیم شود ، آن وقت سپاه ضرر می کند . در صورتی که وقتی مشترک عمل می شود ، آن نیروی عمل کننده از تمامی یگان ها آتش می گیرد و فرقی بین یگان سپاه یا ارتش نیست . یعنی وقتی قرارگاه مشترک تشکیل می شود ، آن آتشبارهایی که به عنوان تحت امر قرارگاه عمل می کردند ، بخشی مال سپاه و بخشی مال ارتش بود . حتی در قرارگاه هایی که مرکز هماهنگی پشتیبانی آتش تشکیل می شد ، افراد ادغام و شیفت بندی می شدند . به طوری که تمامی برادران سپاهی و ارتشی مسئولیت متوازنی به عهده داشتند .

در هر صورت عملیات های فتح المبین و بیت المقدس یکی از فرازهای تحول در سازمان توپخانه یعنی نقطه عطف بود . جنگ افزار وسیعی در اختیار قرار گرفت . در فاصله 3 تا 4 ماه مانده به عملیات رمضان ، همه بسیج شدند برای اجرای آموزش های عملی کوتاه مدت در منطقه با استفاده از بسیجیان . و به هر حال تمام این توپ ها سازماندهی شد و آمد در خط برای عملیات . تقریباً توپی نداشت که در خط آورده نشده باشد . مگر اینکه خراب بوده یا مشکلی داشته باشد و در آن صورت قابل عمل کردن نباشد . هر تعداد که آماده کار بود ، سازماندهی شد . در حقیقت نقطه شروع سازمان رسمی و کلاسیک توپخانه سپاه از همان عملیات رمضان آغاز شد . در هر قرارگاه توپخانه سپاه با ارتش مرکز هماهنگی پشتیبانی آتش توپخانه مشترک برپا کرده و یگان های سپاه نیز در قالب مأموریت های استاندارد اجرای مأموریت نمودند .

ب –  شکل گیری توپخانه در مناطق و یگان ها :

(1) شکل گیری توپخانه سپاه در منطقه غرب کشور :

(الف) بخش دیدبانی :

کار توپخانه در غرب کشور و به خصوص منطقه عملیاتی سرپل ذهاب ، در همان ماه های اول جنگ یعنی در نیمه دوم سال 1359 ، با کار دیدبانی شروع شد . با هجوم سراسری ارتش بعث عراق به مرزها و پیشروی در عمق خاک میهن اسلامی ایران ، یگان های ارتش جمهوری اسلامی ، سپاه پاسداران و نیروهای داوطلب مردمی عازم جبهه های نبرد گردیده و با کمک نیروهای بومی مناطق مرزی ، نسبت به سد پیشروی دشمن اقدام نموده و اجازه نفوذ بیشتر و رسیدن به اهداف شوم آنان را ندادند .

با استقرار رزمندگان اسلام در خطوط مقدم نبرد ، یگان های پشتیبانی از جمله توپخانه صحرایی ارتش جمهوری اسلامی نیز در مناطق عملیاتی مستقر گردیده و به پشتیبانی آتش از رزمندگان اسلام پرداختند . با توجه به شرایط خاص کشور ناشی از وقوع انقلاب اسلامی و تغییرات حاصله در سازمان ارتش ، گردان های توپخانه با کمبود نیروی انسانی مواجه بوده و از طرفی در غرب کشور با توجه به وضعیت جغرافیایی و وجود ارتفاعات ، برای تسلط بر خطوط و عقبه دشمن و هدایت آتش ها نیاز به ایجاد دیدگاه متعدد و استقرار دیدبان ورزیده در آنها بود . از سوی دیگر نیروهای سپاه مستقر در خطوط دفاعی ، فاقد آتش های پشتیبانی بوده و بایستی توسط یگان های توپخانه ارتش پشتیبانی می شدند . این امر باعث شد بعضی از پاسداران با توجه به شور انقلابی خود به موضوع دیدبانی علاقه نشان داده و ورود پیدا کنند تا از آتش های موجود دقیق تر و بهتر بهره برداری نموده و تلفات بیشتری به دشمن وارد نمایند . برای این کار این برادران با یگان های توپخانه ارتش ارتباط برقرار کرده و تخصص دیدبانی را از آنها فراگرفته و با حضور در دیدگاه ها ، ضمن رفع کمبود دیدبان ، نسبت به هدایت مناسب آتش ها اقدام نمودند . این عزیزان با جسارت و شجاعتی که داشتند ، دیدگاه خود را در نزدیک ترین و مناسب ترین محل به دشمن و بعضاً در سنگرهای کمین انتخاب کرده و در صورت لزوم به پشت دشمن نفوذ کرده و  ضربات سنگینی را به او وارد می کردند .

اولین دیدبانی که در غرب کشور توسط برادران ارتش آموزش دید و با علاقه خود ، کارآیی بسیار زیادی پیدا کرد ، شهید علی طاهری بود که روی ارتفاعات شاه نشین در منطقه سرپل ذهاب ، به دیدبانی می پرداخت ، نامبرده در آذر ماه سال 1359 پس از طی دوره چند روزه دیدبانی در گردان 340 توپخانه از لشکر 81 کرمانشاه ، به کار دیدبانی پرداخت . دقت ، هوشمندی و موفقیت در کار او ، توجه برادران ارتش را به خود جلب کرد . این اقدام فتح بابی شد در امر آموزش دیدبانی برادران پاسدار توسط توپخانه ارتش و توسعه بحث دیدبانی در منطقه .

در زمستان سال 1359 اولین دوره تخصصی آموزش دیدبانی به مدت 20 روز با موضوعات نقشه خوانی و قطب نما با حضور تعدادی از پاسداران از جمله حاج رضا صادقی و حجت الاسلام غفاری برگزار شد . سپس این برادران در دیدگاه های منطقه مستقر گردیده و به هدایت گلوله های توپخانه پرداختند . در این زمان « واحد دیدبانی سرپل ذهاب » شکل رسمی به خود گرفته و از این پس جذب نیرو و توسعه سازمان به منظور پوشش کامل منطقه مسئولیت ، مد نظر قرار گرفت . گستره پوشش این واحد از منطقه اورامان واقع در جبهه نوسود روبروی سیدصادق و دربندیخان عراق تا رودخانه چنگوله در جنوب مهران به طول حدود 430 کیلومتر از نوار مرزی بود . اجرای آموزش دیدبانی در ارتش توسط سروان وظیفه محمود الله وردی با حمایت بی دریغ سرگرد هدایتی صورت می گرفت .

با تشکیل واحد دیدبانی در زمستان 1359 ، مسئولیت آن به عهده حاج آقا غفاری گذاشته شد که در عملیات های بازی دراز اول و دوم در تاریخ های دوم اردیبهشت و یازدهم شهریور ماه 1360 ، شرکت نموده و با دیدبانی روی مواضع دشمن و هدایت آتش های توپخانه و خمپاره اندازها ، ضمن وارد نمودن تلفات به دشمن ، عملیات نیروهای خودی را پشتیبانی و تسهیل نمودند .

با شهادت حجت الاسلام حاج آقا غفاری و علی طاهری در عملیات دوم بازی دراز ، مسئولیت دیدبانی منطقه به حاج رضا صادقی واگذار می گردد . ایشان نیز در جریان عملیات مطلع الفجر در بیستم آذر ماه 1360 ، از ناحیه چشم و گوش چپ به شدت مجروح گردیده و جهت درمان به بیمارستان اعزام می گردند و آقای غلام گندمی وظایف ایشان را تا بهبودی نسبی و مراجعت ، به عهده می گیرند . در این فاصله آقای غلام گندمی ضمن انجام مأموریت های دیدبانی ، چند عراده توپ 105م.م از ارتش تحویل گرفته و به کارگیری می نماید که توضیح آن در بخش توپخانه می آید .

از این مقطع با توجه به گسترش منطقه ، توسعه دیدبانی در دستور کار قرار می گیرد و شهید بزرگوار حاجی بابا به عنوان فرمانده منطقه ذهاب که موفقیت این برادران و تسلط بر منطقه و کارآیی بالای آنها را به عینه ملاحظه نموده بود ، نسبت به پشتیبانی و تأمین نیروی انسانی مورد نیاز ، نهایت همکاری را به عمل می آورد . برادرانی که جذب واحد دیدبانی می گردیدند با توجه به احساس مسئولیت و انگیزه ای که داشتند ، وقتی در دیدگاه حاضر شده و به اجرای مأموریت می پراختند ، اثرات کار خود را به طور مستقیم و به وضوح مشاهده کرده و با وارد نمودن تلفات و خسارات به نیروهای دشمن ، تشویق و ترغیب می گردیدند تا ادای دین بیشتر کرده و در منطقه بمانند و رضایت الهی را جلب نمایند . نتیجه این احساس وظیفه ، جهاد نمودن با عشق و علاقه و معامله با خالق بی همتا ، اعطای توفیق شهادت که بالاترین اجر از سوی خداوند است ، به تعداد زیادی از این عزیزان می باشد .

ورود برادران سپاه به مبحث دیدبانی و خدمت در این واحد ، بیشتر به دلایل زیر بوده است :

1- دیدبانی یک نیاز اساسی منطقه بود . چرا که هدایت مناسب آتش های موجود هم برای نیروهای پیاده و هم برای فرماندهی منطقه دارای اهمیت زیاد بود .

2- لزوم ایجاد دیدگاه های متعدد به دلیل شرایط جغرافیایی ، گستردگی و کوهستانی بودن منطقه .

3- کمبود نیروی انسانی در ارتش و در نتیجه عدم توان لازم برای ایجاد تعداد زیاد دیدگاه .

4- استقبال برادران ارتش از اقدام برادران سپاه و رضایت از نحوه کار آنها که از موفقیت بالا برخوردار بودند .

5- حضور نیروهای سپاه در خطوط مقدم نبرد و لزوم پشتیبانی آتش از آنها با توجه به نداشتن توپخانه و محدودیت خمپاره انداز .

6- حضور دیدبانان سپاه در جلوترین محل نبرد با دشمن اعم از دیدبانی در سنگر کمین و یا نفوذ در عقبه دشمن و وارد نمودن ضربات سنگین به او .

از شروع جنگ تحمیلی تا بعد از عملیات بزرگ و سرنوشت ساز بیت المقدس و آزادی خرمشهر که منجر به عقب نشینی دشمن بعثی از شهر قصر شیرین و مناطق اشغالی غرب کشور گردید ، در مجموع هفت گروه به شرح زیر در مقاطع مختلف ، در واحد دیدبانی سرپل مشغول خدمت گردیدند :

1- آقایان علی طاهری و مختار سلیمانی که اولین دیدبانان منطقه بودند .

2- شهیدان حاج آقای غفاری ، سلیمانی و سعید امین و برادران رضا صادقی و غلام گندمی .

3- شهیدان نجفی و علیرضا صادقی و برادران حاج ابوالفضل مقدم ، حاج محمد صغیری ، عباس جلالی و علی شریعتی .

4- شهیدان موسوی ، پهلوان و جهرمی و برادران قاسم یاسینی و سعید عباسی که از قبل در منطقه بوده و با برادران ارتش کار می کردند .

5- برادران فرخی ، اکبری ، فیروز احمدی ، حمید سلیمانی و اطهاری .

6- یک گروه 20 نفره اعزامی از نجف آباد با مأموریت سه ماهه که موقع رفتن نسبت به ضرورت کار توجیه شده و به واحد دیدبانی ملحق شدند . از جمله این افراد ؛ شهیدان جانبخش و منتظری و برادر عبدالله روح الله بودند .

7- شهید شیری و برادران احسان نوری ، وکیلی و سعید صباغ که آخرین گروه بودند .

این افراد کسانی بودند که در مراحل مختلف اعم از قبل یا پس از عقب نشینی دشمن از مناطق اشغالی غرب به صورت ثابت در واحد دیدبانی مانده و صاحب تجربیات گرانبهایی شده بودند . ضمن اینکه افراد دیگری نیز به صورت مقطعی در منطقه و واحد دیدبانی حضور یافته و پس از پایان مأموریت ، ترخیص گردیده اند . البته دیدبانان گردان های توپخانه ارتش نیز یا در دیدگاه مستقل و یا در کنار این برادران مشغول خدمت بوده اند که می توان از شهیدان بزرگوار ؛ عزیزالله سرمدی ، داریوش صیامی و مرادی و هم چنین برادران ؛ محمود الله وردی ، یارمحمدی و شاه میرانی نام برد . در کنار هم بودن دیدبانان ارتش و سپاه ؛ باعث به وجود آمدن یک محیط دوست داشتنی و قشنگ همراه با انس و الفت و اتفاق نظر بی نظیر بین آنان گردیده بود .

تشکیل واحد دیدبانی در غرب و توسعه آن ؛ باعث تربیت نیروهای زبده ، مجرب و کارآمدی گردید که علاوه بر اجرای مأموریت در منطقه غرب ، نیاز منطقه جنوب به دیدبان به هنگام اجرای عملیات های بزرگ و سرنوشت ساز را نیز پاسخ داده و با اعزام نیروهای مجرب ، رزمندگان را پشتیبانی می نمودند . تعدادی از این برادران پس از تشکیل تیپ های سپاه ، مسئولیت دیدبانی این یگان ها را بر عهده گرفتند .

(ب) بخش توپخانه :

با عنایت به موارد بالا ؛ عوامل زیر باعث ایجاد زمینه برای ورود سپاه به تخصص توپخانه گردید :

1- ورود نیروهای سپاه به دیدبانی و تشکیل سازمان دیدبانی در بعضی از مناطق عملیاتی به خصوص منطقه غرب کشور با توجه به دارا بودن شرایط و پتانسیل های موجود .

2- خدمت و فعالیت مؤثر در بخش دیدبانی و در نتیجه پی بردن به نقش و اهمیت آتش توپخانه توسط خیلی از کسانی که بعدها با تشکیل یگان های رزمی سپاه ، در سمت فرماندهی این یگان ها مشغول خدمت شدند .

3- تشکیل و راه اندازی واحد دیدبانی توسط این فرماندهان و تلاش برای به دست آوردن توپ و راه اندازی توپخانه .

4- به غنیمت درآمدن تعداد زیاد توپ در عملیات های بزرگ رزمندگان اسلام .

5- نقش و اهمیت آتش توپخانه در پیروزی و موفقیت عملیات ها .

اولین جنگ افزار توپخانه که در اختیار سپاه قرار گرفت ، عبارت بود از سه عراده توپ 105م.م ارتش جمهوری اسلامی ایران که توسط حزب منحله دمکرات از پادگان مهاباد به یغما برده شده و بعدها در عملیات آزاد سازی مهاباد به فرماندهی شهید صیاد شیرازی به دست رزمندگان ارتش افتاده بود . لذا جناب سروان طاهر فرمانده گردان 340 توپخانه که فردی حزب اللهی و هم دوره شهید بزرگوار صیاد شیرازی به خصوص در دوره آموزش عالی توپخانه در آلمان بود ، مأموریت پیدا می کند که آنها را تحویل گرفته و پس از عملیاتی نمودن ، در گردان 155م.م خودکششی به کارگیری نماید .

سروان طاهر شرایط را آماده برای در اختیار قرار دادن این جنگ افزارها به سپاه می بیند ولی چون چنین اختیاری نداشته ، آنها را با هماهنگی فرمانده لشکر جناب سرهنگ سهرابی تحویل استوار فرخی داده و ایشان را مأمور به سپاه به نمایندگی برادر غلام گندمی می نماید . لذا استوار فرخی از این پس رابط بین توپخانه سپاه و ارتش در منطقه سرپل ذهاب گردیده و تا پایان کار گردان در منطقه به همکاری خود ادامه می دهد . سروان طاهر برای به کارگیری توپ ها نیز اقدام به برگزاری یک دوره آموزش هدایت آتش فشرده در گردان به چند نفر از برادران از جمله مجید براتی ، حسن خالکی ، تاج آبادی ، رجبی ، بیرمندی و ترابی می نماید . در نتیجه اولین سنگ بنای گردان توپخانه قدس سپاه در غرب کشور با واگذاری غیر رسمی این جنگ افزارها گذاشته می شود .

 از همان ابتدا برای استفاده بهتر از آتش و در عمق دشمن ، این توپ ها را به ابتکار برادر غلام گندمی به جلو و در نزدیک ترین محل به خط مقدم خودی برده و در مواضع سرپوشیده مستحکم مستقر می نمایند . سقف این مواضع از قطعات فلزی نیم دایره ای شکل و موج دار دارای ضخامت و ابعاد خیلی خوب ؛ تولید شرکت ایتالیایی آرمیکو که به وسیله پیچ و مهره به هم متصل گردیده و برای پل سازی کاربرد داشت ، بهره برداری می شد . این مواضع به وسیله گونی و ریختن خاک زیاد و باز گذاشتن جلو توپ برای تیراندازی محکم و آماده اجرای مأموریت می گردید . با این اقدام ؛ نیرو ، جنگ افزار و مهمات در نزدیک ترین فاصله با خط و در امنیت کامل بودند . لذا 5/10 کیلومتر از 7/11 کیلومتر برد توپ ، در عمق خطوط دشمن مورد بهره برداری قرار می گرفت . زیرا آتشبارهای موجود در منطقه شامل جنگ افزارهای 105م.م ، 130م.م ، 155م.م خودکششی ، 203م.م و راکت انداز 122م.م کاتیوشا ؛ در پشت ارتفاعات دانه خوش و شاه نشین مستقر بودند . جنگ افزارهای برد کوتاه و متوسط تنها دو سه کیلومتر عمق خطوط دشمن را پوشش می دادند و جنگ افزارهای برد نسبتاً بلند محدودیت مهمات داشتند . لذا دشمن در آسایش کامل به کار خود ادامه می داد . ابتکار به کارگیری قطعات آرمیکو توسط برادر غلام گندمی که مورد استفاده آنها را در احداث پل توسط برادران مهندسی و جهاد سازندگی دیده بود ، صورت می گیرد و شهید بزرگوار شیردم آن را پیگیری و اجرا می نمایند .

با تمام شدن دوران نقاهت برادر رضا صادقی که در عملیات مطلع الفجر به شدت از ناحیه گوش و چشم چپ مجروح گردیده بودند و بازگشت ایشان به منطقه ، علاوه بر مسئولیت دیدبانی که از قبل بر عهده داشتند ، در مورخه 01/01/1361 طی حکمی مسئولیت گردان توپخانه قدس نیز به ایشان محول می گردد . این مسئولیت تا فروردین سال 1363 و حضور گردان قدس در منطقه سرپل ذهاب ادامه داشته و از این تاریخ گردان برابر تصمیم مسئولین توپخانه سپاه ، به منطقه مسئولیت قرارگاه حمزه سیدالشهداء (ع) به فرماندهی شهید بزرگوار غلامرضا یزدانی منتقل می گردد .

جنگ افزارهای بعدی ؛ 2 عراده توپ 105م.م بود که در اختیار نیروهای اهل کرند معروف به قلخانی یا حاج طهماسبی بود . بعد از عملیات دوم بازی دراز در 11 شهریور 60 ، این توپ ها روی ارتفاعات شاه نشین مستقر گردیده بود . لکن نیروی متخصص دیدبان و هدایت آتش در اختیار نداشتند و برای تیراندازی با توجه به مشرف بودن موضع بر دشت ذهاب ، با بالا و پائین و چپ و راست کردن لوله توپ ؛ بدون دقت به سمت هدف تیراندازی می کردند . لذا تیمی از برادران توپخانه با استقرار در کنار موضع آنان ، طی یکی دو ماه آرام آرام با آنها آشنا شده و در تیراندازی به آنها کمک می نمایند . در یک فرصت مناسب که نیروهای آنان برای مرخصی منطقه را ترک می کنند ، توپ ها را به زیر بازی دراز منتقل و در موضع مناسبی مستقر می نمایند . لذا تا این زمان مجموع توپ های گردان قدس به پنج عراده می رسد .

نظر به اینکه این جنگ افزارها مربوط به یک آتشبار 6 عراده ای از گردان 340 توپخانه بود ، یک عراده باقی مانده دیگر نیز به گردان قدس منتقل گردید و بعداً دو عراده دیگر از گردان 373 توپخانه نیز توسط استوار فرخی تحویل گردان قدس سپاه شد که در نتیجه گردان توپخانه قدس دارای چهار آتشبار 2 عراده ای توپ 105م.م گردیده و در مواضع جلو و به صورت سرپوشیده مستحکم ، به مأموریت اجرای پشتیبانی آتش می پرداخت . پس از مدتی حاج آقای صادقی از وجود 2 عراده توپ 105م.م در منطقه جوانرود مطلع می گردد که با پیگیری موفق به ملحق نمودن آنها نیز به گردان قدس می گردد . سپس یک عراده دیگر نیز که در منطقه مهران در کنار جنگ افزارهای 155م.م مستقر بود ، با برقراری ارتباط با آنها به گردان قدس می پیوندد . در نهایت تا پایان سال 1361 مجموع جنگ افزارهای 105م.م گردان توپخانه قدس سپاه به 11 عراده می رسد .

نکته جالب این که ؛ انتقال جنگ افزارها از گردان های توپخانه ارتش به گردان توپخانه قدس سپاه ، به اشکال زیر صورت گرفته است :

1- برقراری ارتباط نزدیک و مستمر با برادران ارتشی و همکاری متقابل آنان در منطقه .

2- تحویل جنگ افزارها به نماینده حزب اللهی ارتش ولی کار با آنها توسط نیروهای سپاه .

3- مستقر نمودن جنگ افزار در کنار مواضع ارتش در یک دوره زمانی مشخص به منظور جلب اعتماد و یا قانع نمودن مسئولین ارتشی به عدم کارآیی لازم توپ های 105م.م به صورت تک عراده ای و در موضع عقب و در کنار جنگ افزارهایی مانند 155م.م .

4- به دلیل کمبود نیرو در گردان های توپخانه ارتش ، این جنگ افزارها به مرور و توسط نیروهای سپاه اداره گردیده و بعد از مدت زمانی موضع جا به جا گردیده و جنگ افزار به طور کامل به گردان قدس منتقل می گردید .

5- پس انتقال جنگ افزار به گردان قدس ، در یک فرصت مناسب صورت می گرفت و هماهنگی لازم با رده بالاتر نیز توسط مسئولین منطقه به عمل می آمد .

در ارتباط با ایجاد مواضع توپخانه در جلو و ساختن سرپناه امن برای آن ، گردان قدس اقدام به اقناع برادران توپخانه ارتش برای آوردن تعدادی جنگ افزار توپخانه به جلو می نمایند . لذا در گام نخست مواضع گردان قدس را به آنها نشان می دهند و یاد آور می شوند که با استفاده نامناسب از توپ ها ، دشمن در عمق خود احساس راحتی و امنیت می نماید . در نتیجه یک عراده هویتزر 155م.م و سه عراده هویتزر 203م.م را به مسئولیت برادر غلام گندمی به جلو در تپه های ریخک برده و موضع مستحکم برای آنها احداث می گردد . با هدایت گلوله های آنها توسط دیدبانان واحد دیدبانی گردان قدس ، عمق مواضع دشمن هدف قرار گرفته و در نتیجه امنیت و آسایش از آنها سلب گردیده و متحمل تلفات و خسارت می گردند .

 

 

 (2) شکل گیری توپخانه سپاه در مناطق آبادان و خرمشهر :

با انجام عملیات ثامن الأئمه (ع) که رفع محاصره شهر آبادان را به همراه داشت ، یک آتشبار هویتزر توپخانه 155م.م کششی مستقر در شمال آبادان حد فاصل دارخوین و پل منطقه مارد که جمله « اهدایی ملک حسین پادشاه اردن » به زبان عربی بر آن حک شده بود ، به غنیمت رزمندگان اسلام در آمد . سه عراده این آتشبار به همراه یک عراده هویتزر 152م.م غنیمتی به دست برادران سپاه خرمشهر افتاد که به دستور شهید جهان آرا فرمانده وقت سپاه خرمشهر ؛ تعدادی از برادران ادوات از جمله حسن سواریان ، شهید جمور ثانی زاده ، مصطفی اسکندری پور و احمد نوروزی ؛ به یگان های توپخانه ارتش مستقر در منطقه جهت آموزش اعزام گردیدند . در این فاصله ؛ به دلیل شهادت شهید جهان آرا ، وقف کوتاهی در پیشرفت کار حاصل شد که با معرفی آقای دکتر سید رضا موسوی به عنوان فرمانده جدید سپاه ؛ موضوع با جدیت پیگیری و این آتشبار عملیاتی گردیده و در مناطقی بنام « شطه و مرضی » با استفاده از پوشش نخلستان های منطقه مستقر و توسط برادران فوق بر علیه مواضع دشمن اجرای مأموریت نمود . در ضمن برادران روشنگر ، قطاع و حمید سرخیلی کار دیدبانی و هدایت گلوله آتشبارهای توپخانه و ادوات روی هدف را در این منطقه بر عهده داشتند .

برابر ابلاغ فرمانده سپاه پاسداران ؛ 2 عراده از هویتزرهای 155م.م فوق در ابتدا به لشکر 92 زرهی خوزستان واگذار می گردد لکن پس از طی دوره های آموزشی برادران و استقرار در منطقه ، این هویتزرها عودت داده می شوند . ضمن اینکه عراده چهارم این آتشبار نیز که بعد از به غنیمت گرفته شدن به پادگان کرخه منتقل شده بود ، پس از عملیات فتح المبین به توپخانه خرمشهر منتقل می گردد .

این آتشبار در مناطق مختلف جنوب از جمله در عملیات فتح المبین اجرای مأموریت نموده و در عملیات های بیت المقدس و رمضان در کنترل عملیاتی تیپ 27 پیاده محمد رسول الله (ص) پشتیبانی آتش نموده و پس از آن مجدداً در اختیار سپاه خرمشهر قرار می گیرد . لکن پس از پایان مأموریت این تیپ از لبنان و بازگشت به ایران ، این آتشبار به دستور فرماندهان وقت سپاه از سپاه خرمشهر منفک و به تیپ مذکور منتقل می گردد .

قبل از اجرای عملیات بیت المقدس نیز یک آتشبار هویتزر 4 عراده ای هویتزر 122م.مD-30  غنیمتی به سپاه آبادان واگذار می گردد که این آتشبار به فرماندهی حاج عباس سرخیلی و برادرش حمید سرخیلی و تعدادی از برادرانی که در واحد ادوات کار کرده و در امر آتش تجربه داشته و از آموزش توپخانه در واحد های توپخانه ارتش در منطقه استفاده کرده بودند ، در حاشیه کارون واقع در شمال آبادان مستقر و به اجرای مأموریت پشتیبانی آتش از عملیات بیت المقدس می پردازد . این برادران ضمن انجام مأموریت به مرور به مسائل تعمیرات و رفع عیوب تـوپ هـا نیز تسلط نسبـی پیدا کرده تـا جـایی کـه نسبت به تعمیـر و راه اندازی تعدادی توپ غنیمتی توسط تیپ 8 نجف اشرف در خرمشهر اقدام می نمایند .

در عملیات بیت المقدس یک آتشبار توپخانه 130م.م نیز در غرب کارون به غنیمت برادران سپاه آبادان در آمد که توسط برادران توپخانه عملیاتی و در ناحیه فیاضیه مستقر گردید . این دو آتشبار در عملیات رمضان از تیپ های 4 بعثت و 41 ثارالله (ع) پشتیبانی به عمل آوردند .

یکی از اقدامات برادران توپخانه سپاه آبادان ؛ ایجاد یک مرکز آموزش ترکیبی با مسئولیت آقای حمید سرخیلی بوده که با توجه به موفق بودن آن ، شهیدان عزیز مقدم و شفیع زاده نامبرده را از حاج عباس سرخیلی برای راه اندازی آموزشگاه توپخانه درخواست می نمایند . برابر توافق حاصله آموزشگاه مذکور در منطقه دارخوین و با استفاده از چادر گروهی و کانکس های انرژی اتمی و اختصاص 2 عراده توپ 122م.م و 130م.م راه اندازی گردیده و اولین دوره آموزش نظری و عملی متمرکز توپخانه شامل آموزش جنگ افزار و هدایت آتش پس از عملیات رمضان با اعزام نفرات از کلیه یگان ها صورت می گیرد . در همین دوران شهید مقدم طی حکمی آقای مهدی سیوندیان را که با جمعی از برادران سپاه اصفهان اقدام به ایجاد یک مرکز آموزشی در آن محل به نام « مرکز آموزش شهید صدوقی» نموده بودند ، به مسئولیت آموزشگاه توپخانه در آن مرکز منصوب می نمایند .

(3) شکل گیری توپخانه تیپ 14 امام حسین (ع) :

پس از عملیات ظفرمندانه ثامن الأئمه (ع) ، عملیات مهم طریق القدس در منطقه بستان صورت گرفت که در این عملیات رزمندگان تیپ 14 امام حسین (ع) اصفهان موفق به غنیمت گرفتن یک گردان توپخانه 130م.م ، یک آتشبار توپ 105م.م پرتغالی و یک آتشبار راکت انداز 122م.م کاتیوشا شدند . با توجه به اینکه حدود 15 نفر از نیروهای تیپ با تدبیر شهید خرازی فرمانده یگان ؛ آموزش توپخانه را در گردان توپخانه 155م.م گروه 55 توپخانه ارتش مستقر در منطقه دارخوین گذرانده بودند ، آتشبار 105م.م غنیمتی در همین عملیات بر علیه دشمن به کار گرفته شد . این اقدام مبدأ و منشأ تشکیل هسته اولیه توپخانه در تیپ 14 امام حسین (ع) می گردد . از دست اندرکاران تشکیل و راه اندازی توپخانه در تیپ می توان از برادران سید حبیب اعتصامی ، جواد مقدس و حجت الاسلام زین العابدین احمدی نام برد .

در اجرای دستور فرمانده سپاه ؛ راکت اندازهای کاتیوشای غنیمتی به ارتش واگذار گردیده و برادران توپخانه تیپ در ازای آن تعداد 4 عراده هویتزر 105م.م تحویل می گیرند و پس از عملیات طریق القدس اقدام به عملیاتی نمودن این آتشبار و آتشبارهای دیگر کرده و در تک مختل کننده دشمن در چزابه و عملیات های فتح المبین ، بیت المقدس و رمضان به اجرای مأموریت می پردازند .

(4) شکل گیری توپخانه تیپ 27 حضرت رسول (ص) :

با انجام عملیات فتح المبین ؛ شهید بزرگوار ناهیدی که فردی بسیار تیزهوش ، خوش فکر و خلاق بوده و در مریوان کارش را با خمپاره انداز و مینی کاتیوشا آغاز کرده بود ، به همراه برادرانی همچون ؛ شهید یزدانی ، شهید نجفی و عباس برقی تصمیم به تشکیل واحد توپخانه تیپ 27 حضرت رسول (ص) با به کارگیری توپ های به غنیمت در آمده در تپه های « علی گره زد » که عمده آنها نو و تیراندازی نکرده و حتی گریس داخل لوله آنها که توسط کارخانه سازنده ایجاد شده بود ، پاک نگردیده بود ، می گیرند .

شهید ناهیدی به عنوان فرمانده توپخانه ؛ هر یک از برادران را مسئول راه اندازی یک آتشبار می نماید از جمله شهید یزدانی که تا آن زمان فرمانده یک گروهان ادوات بود ، برای راه اندازی و عملیاتی نمودن آتشبار جنگ افزارهای 155م.م کششی غنیمتی انتخاب می گردد . در این راستا برادران مذکور با بهره گیری از توپخانه های ارتش مستقر در منطقه برای آموزش نیروها و هم چنین استفاده از اطلاعات اسـرای توپچی و در مواقع لزوم آوردن آنها به آتشبـار ، اقدام به راه اندازی آتشبارها و پشتیبانی از رزمندگان اسلام در عملیات های بعدی می نمایند . مهمات جنگ افزارها نیز با استفاده از غنایم بر جا مانده از دشمن در منطقه تنگه ابوغریب و تپه های « تینه» که کفاف چند ماه پشتیبانی را می داد ، صورت می گیرد . بر این اساس توپخانه تیپ 27 محمد رسول الله (ص) نیز توسط این عزیزان شکل می گیرد .

ج – شکل گیری مرکز توپخانه سپاه پاسداران :

در هنگام شروع جنگ یعنی 3 الی 4 ماه اول تهاجم گسترده ارتش عراق ؛ همه تلاش ها در این جهت بود که این تهاجم به هر شکلی سد گردد . در این شرایط برادران سپاه به شکل گروه در کنار نیروهای ارتش با انجام عملیات های پارتیزانی و محدود کردن ارتش صدام ، برای رسیدن به این هدف شجاعانه مشغول نبرد با دشمن بودند . در مرحله بعد که دوره حاکم بودن تفکر بنی صدری است ، رزمندگان به تثبیت مواضع پرداخته و هنوز بحثی که سپاه بتواند استفاده مناسبی از آتش توپخانه به عمل آورد ، نبود . در این دوره علی رغم احساس نیاز به آتش پشتیبانی ، توجه مسئولین سپاه روی تأمین سلاح سبک متمرکز بوده و لذا به طور کلی بحث سلاح سنگین خود به خود منتفی است . این ضرورت بعد از آغاز عملیات های محدود و کوچک و بعد از برکناری بنی صدر ادامه پیدا کرده و تقویت می گردد . در هر حال در آن زمان به چند دلیل امکان عینیت بخشیدن به این احساس ضرورت وجود نداشت :

1-  وجود نداشتن پشتیبانی لازم از جمله تأمین مهمات .

2- وجود نداشتن پشتیبانی سازمانی لازم به دلیل عدم احساس ضرورت .

تنها وقتی این عینیت جدی می شود که با استفاده از 160 عراده انواع توپ غنیمتی در عملیات فتح المبین ، حداقل یک آتشبار در هر یگان راه اندازی می گردد . و نکته مهم اینکه در همان عملیات یگان هایی مانند تیپ های 14 امام حسین (ع) و 27 حضرت رسول (ص) ؛ تعدادی از آتشبارهای غنیمتی را به سمت دشمن بعثی برگردانده و در برابر پاتک ها و ضد حملات ارتش عراق اجرای مأموریت می نمایند .

قبل از انجام عملیات فتح المبین و پس از تک مختل کننده دشمن در چزابه ؛ فرمانده سپاه طی حکمی شهید بزرگوار حسن مقدم را که در این زمان مسئول ادوات تیپ 25 کربلا بودند ، به عنوان مسئول هماهنگی آتش یگان های سپاه در قرارگاه کربلا منصوب می نمایند . لذا شهید بزرگوار حسن مقدم و آقای محمد آقایی که معاون ایشان بودند ، با مسئولیت و مأموریت جدید در قرارگاه کربلا مستقر می گردند . شهید بزرگوار مقدم در یک اقدام ابتکاری و برنامه ریزی شده با دعوت از مسئولین ادوات یگان ها مبادرت به ایجاد مرکزی برای هماهنگی بین یگان های سپاه به منظور استفاده حداکثری از آتش های موجود که عمدتاً ادوات بودند ، می نماید . این حرکت مبارک منجر به ارائه ایده تشکیل سازمان توپخانه بعد از این عملیات می گردد . در حالی که برای این کار بزرگ جز الطاف خداوند ؛ هیچ زیرساخت اساسی مورد نیاز مانند نیروی انسانی ، توپ ، مهمات ، تجهیزات تخصصی و مرکز آموزش وجود نداشت .

در اینجا ذکر نکات زیر در خصوص اعتقاد فرماندهان به ضرورت وجود توپخانه لازم است :

1- عدم انکار ضرورت وجود توپخانه :

بحث ضرورت را کسی انکار نمی کرد ؛ کسانی هم که مدافع توپخانه نبودند ، دلیلشان عدم ضرورت نبود بلکه این بود که جنگ را باید زود تمام کرد . در واقع این افراد نقش نظامی کلاسیک برای سپاه قائل نبودند .

2- تأثیر روند جنگ بر نگرش فرماندهان :

شرایط جنگ کم کم نگرش ها را تغییر داد یعنی از زمان شروع دفاع تا اجرای عملیات های محدود ، به دلیل نوع تاکتیک مورد استفاده ؛ فرماندهان سپاه نیاز به توپخانه را خیلی مهم و ضروری تلقی نمی کردند . اما وقتی جنگ شکل دیگری پیدا کرد و نقش سپاه در آن برجسته گردید ، یعنی نقشی که خود به خود سپاه در آن قرار گرفت ، نقشی نبود که بتوان تأثیر آتش توپخانه را انکار کرد . ضمن اینکه با انجام عملیات های بزرگ ، دشمن بیشتر به خود آمده و کار را بر رزمندگان با استحکام بخشیدن به خطوط و ایجاد موانع ، سخت تر کرده بود . لذا روند جنگ هم مؤثر بوده و اینگونه نیست که افراد نگرش منفی داشته باشند .

3- تعیین مسئول توپخانه برای قرارگاه ها :

از دلایل متقن اعتقاد مسئولین امر به ضرورت وجود آتش پشتیبانی توپخانه صحرایی اینکه ؛ در عملیات بیت المقدس با ابلاغ فرمانده سپاه برای هر قرارگاه یک مسئول توپخانه با ترکیب زیر تعیین می گردد :

الف- قرارگاه مرکزی کربلا به فرماندهی برادر محسن رضایی و مسئول توپخانه آن شهید بزرگوار حسن مقدم .

ب- قرارگاه قدس به فرماندهی برادر احمد غلامپور و مسئول توپخانه آن برادر عباس سرخیلی .

ج- قرارگاه نصر به فرماندهی شهید بزرگوار حسن باقری و مسئول توپخانه آن شهید بزرگوار علیرضا ناهیدی که بعد شهید بزرگوار غلامرضا یزدانی معرفی می گردد .

د- قرارگاه فجر به فرماندهی شهید بزرگوار مجید بقایی و مسئول توپخانه آن شهید بزرگوار حسن شفیع زاده که بعد برادر یعقوب زهدی جایگزین می گردد .

 هـ- قرارگاه فتح به فرماندهی برادر غلامعلی رشید و جانشینی شهید بزرگوار ردانی پور و مسئول توپخانه آن برادر محمد آقایی .

سه مسئله باعث مورد توجه قرار نگرفتن تشکیل توپخانه تا قبل از انجام عملیات های بزرگ شده بود :

1- اعتقاد فرمانده سپاه مبنی بر ضرورت سبک و چالاک بودن سپاه ؛ که تشکیل توپخانه با این سیاست در تضاد بود . لذا دستور تحویل توپ های غنیمتی به ارتش داده شد .

2-  اتخاذ استراتژی واحد بین ارتش و سپاه برای پایان سریع جنگ و اعتقاد راسخ به آن ؛ که عملیات های ثامن الائمه (ع) و طریق القدس در راستای این استراتژی بود .

3- زمان بر و نیرو بر بودن دانش توپخانه و دور از ذهن بودن تجهیز و راه اندازی توپخانه در مدت زمان کم . اما با عنایت الهی و تلاش و همت برادران ؛ بعد از عملیات فتح المبین اکثر یگان ها اقدام به راه اندازی توپخانه نموده و برای عملیات رمضان کلیه یگان ها دارای حداقل یک آتشبار فعال توپخانه بودند . و نشان دادند که با اتکاء به فضل و عنایت خداوند متعال می توانند در یک دوره زمانی کوتاه توپخانه را ساماندهی کرده و با کار آیی بالا از آن استفاده نمایند .

با آغاز عملیات های بزرگ احساس نیاز به آتش توپخانه نزد فرماندهان سپاه افزایش یافت . همان طور که ذکر شد ، تا آن مقطع در سپاه این احساس وجود داشت که این نیرو به عنوان یک نیروی سبک و چالاک نباید به تجهیزات سنگینی مثل توپخانه مجهز شود ؛ اما به مرور زمان احساس نیاز به آتش توپخانه جدی تر شد . تا این زمان برادران سپاه بیشتر با خمپاره و ادوات کار کرده و خمپاره را تحت عنوان سلاح های سنگین تلقی می نمودند . لذا بخش قابل توجهی از افرادی که هسته اولیه و مرکزی توپخانه سپاه را تشکیل دادند یا ادواتی بودند یا کسانی بودند که چه قبل از شروع جنگ و چه در زمان جنگ ؛ سربازی خود را در توپخانه ارتش طی کرده و بعضی هم در بخش دیدبانی فعال بودند و برای توپخانه های ارتش دیدبانی می کردند که این امر خود به خود باعث یک ارتباط خوب بین برادران سپاه و گردان های توپخانه ارتش گردیده بود .

بنا بر این از یک طرف به دلیل سابقه برادران سپاه در بخش ادوات و همکاری آنها با توپخانه ارتش در زمینه دیدبانی و خدمه توپ و از طرف دیگر با گسترش مسئولیت سپاه در جنگ و توسعه سازمان آن و هم چنین شدت گرفتن احساس نیاز به اینکه سپاه برای خودش حتماً باید توپخانه و آتش داشته باشد و پیوند این زمینه ها با لطف و عنایت الهی در به غنیمت گرفتن تعداد زیادی توپ توسط رزمندگان اسلام ؛ همه دست به دست هم داد تا شهیدان بزرگوار شفیع زاده و مقدم به این نتیجه برسند که زمینه لازم برای راه اندازی توپخانه در سپاه وجود دارد .

پس از اتمام عملیات فتح المبین ؛ شهید بزرگوار حسن مقدم با مشورت چند تن از فرماندهان از جمله شهید بزرگوار حسن شفیع زاده که در این مقطع معاونت تیپ 33 المهدی (عج) را بر عهده داشت ، پیشنهاد تشکیل توپخانه در سپاه را در نیمه دوم فروردین ماه سال 1361 به فرمانده سپاه ارائه داد . برادر سید رحیم صفوی معاون عملیات سپاه پیشنهاد را پذیرفته و طی دست نوشته ای از موضع فرماندهی سپاه مأموریت تشکیل و راه اندازی توپخانه را به شهید بزرگوار حسن مقدم ابلاغ کرده و ضمن ارائه تدابیر و راه کارهای لازم ، دستور ارائه پیشنهاد سازمانی مناسب برای توپخانه را صادر می نمایند . شهید بزرگوار مقدم با شناسایی ، جذب و سازماندهی تعدادی از عناصر و فرماندهان موجود در رده های مختلف ، در عمل هسته مرکزی توپخانه سپاه را فعال و بدین ترتیب کارهای بزرگی را برنامه ریزی و شروع می کند که گام اول آن تشکیل مرکز توپخانه سپاه پاسداران پس از عملیات پیروزمند بیت المقدس می باشد . از همان قدم های اولیه ؛ شهید شفیع زاده نقش محوری و تأثیرگذاری در این روند ایفا می نماید و این دو « حسن » سازمان توپخانه را بنیان گذاری و آماده اجرای مأموریت های مهم برای پشتیبانی آتش از رزمندگان اسلام می نمایند .

بعد از ابلاغ حکم فرمانده سپاه به شهید بزرگوار حسن مقدم مبنی بر تشکیل توپخانه ، اولین اقدام برای محقق شدن این مأموریت بزرگ و سنگین ، درخواست شهید بزرگوار شفیع زاده از آقای فضلی فرمانده تیپ 33 المهدی (عج) با توجه به شناختی که شهید بزرگوار مقدم در منطقه آبادان هنگام کار با خمپاره و دیدبانی و هدایت گلوله روی مواضع دشمن از ایشان پیدا کرده بود ؛ برای جانشینی و بهره مندی از توان وی بود . آقای یعقوب زهدی نیز از طریق شهید بزرگوار شفیع زاده با توجه به انجام خدمت سربازی در رسته توپخانه در ارتش و طی دوره آموزش توپخانه و سپس آقایان عباس سرخیلی از آبادان و آقای محمد آقایی وارد این جمع گردیده و هسته اولیه توپخانه را تشکیل می دهند . بعد برادران حسین زاهدی ، مهدی پیرانیان ، حسن محمدی ، مجید موسوی ، امیرعلی حاجی زاده ، بافقی و . . . به این جمع پیوسته و هسته اولیه را تقویت می نمایند .

با تشکیل هسته اولیه و هم چنین فعال شدن مرکز توپخانه سپاه توسط این بزرگواران ، توپخانه در قرارگاه ها شکل تاکتیکی به خود گرفته و با مهیا شدن زمینه توسعه سازمان توپخانه ، به مرور تشکیل گروه های توپخانه در سپاه رقم می خورد . یعنی بعد از اینکه سطح تکنیکی کار توپخانه تا عملیات بیت المقدس پشت سر گذاشته شد ، برادران توپخانه سطح تاکتیکی را در عمیات رمضان دنبال می کنند . و از این به بعد قرارگاه ها علاوه بر اینکه تیپ های تحت کنترلشان دارای توپخانه بود ، به طور مشخص حداقل یک گردان توپخانه 130م.م هم خودشان با مأموریت عمل کلی در اختیار داشتند که این گردان ها بنای اولیه تشکیل گروه توپخانه را رقم زدند .

در هر صورت شهید بزرگوار مقدم و تیم همراهش رسالت آتش پشتیبانی در جنگ را در شرایطی که چیزی وجود ندارد جز حدود 160 قبضه توپ های غنیمتی خروار شده در پرکان دیلم اهواز ، عهده دار می شوند . چون توپ ها روسی بوده و بعضی از نیروهای سپاه در آتشبارهای ارتش آموزش توپ های آمریکایی دیده بودند ، حتی حاضر به جنگ و حاضر به راه این توپ ها را هم بلد نبودند . اولین کار شهید مقدم در این زمینه ؛ دعوت از آقایان قویدل ، امیربیگی و صدری به عنوان بزرگان توپخانه ارتش توسط آقای رحیم صفوی و سپس درخواست یک تیم از مرکز توپخانه ارتش در اصفهان برای آموزش حاضر به جنگ و حاضر به راه کردن این توپ ها بود . تیم اعزامی نیز به علت روسی بودن توپ ها نتوانستند کاری انجام دهند . از طرفی عملیات بیت المقدس در شرف اجرا بود و توقع فرماندهان حضور عملی توپخانه با توجه به توپ های زیاد و مهمات خیلی خوب آن بود .

لذا با درایت شهید مقدم چند اقدام اساسی به سرعت در توپخانه انجام شد :

1- آموزش به کارگیری سلاح و تجهیزات :

اولین اقدام ؛ اجرای آموزش به کارگیری توپ ها توسط شهید بزرگوار ناهیدی با توجه به هوش و ذکاوت فراوان و تجربه به کارگیری توپ های دشمن علیه خودشان در عملیات فتح المبین بود . ایشان کار خود را در مرکزی که توسط آقای حمید سرخیلی در شمال آبادان در یک حالت قرارگاهی و زیر چادر برای آموزش نیروها تشکیل شده بود ، شروع کرد . شهید بزرگوار ناهیدی استعداد بزرگی داشت لذا طرح تیرهای فلزی ، تجهیزات نشانه روی و دوربین های پاپ 2 را که از عراق غنیمت گرفته و به کارگیری آن را کسی بلد نبود ، این بزرگوار آنها را با استعداد ذاتی و تلاش خود فراگرفته و با اخلاق محمدی (ص) و حوصله زیاد به برادران یاد می داد . البته این آموزشگاه بعد از عملیات رمضان به انرژی اتمی در دارخوین منتقل گردیده و مسئولیت اجرای آن بر عهده آقای مهدی سیوندیان گذاشته می شود . و در مراحل توسعه سازمان ؛ این مرکز آموزشی ابتدا به تهران و سپس به اصفهان منتقل می گردد .

2-  فعال کردن عملیات و مرکز اقدامات تاکتیکی توپخانه :

دومین اقدام ؛ فعال کردن عملیات و مرکز اقدامات تاکتیکی توپخانه و هم چنین یک آتشبار آموزشی به مسئولیت آقای زهدی بود . نظر به اینکه ایشان آموزش توپخانه را طی کرده و با اصطلاحات تخصصی توپخانه و مأموریت های اصلی و ذاتی آن آشنایی داشت ، محور کارهای عملیاتی توپخانه قرار گرفته و بالطبع طرحریزی های توپخانه را نیز انجام می داد .

3- راه اندازی مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه :

اقدام بعدی ؛ راه اندازی اولین مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه توسط برادر بزرگوار آقای بهمن نقاش چیره دست بود . ایشان و تعدادی از برادران از جمله آقایان ؛ مشیری ، مصطفایی ، جمالی ، بلوغ زاده و گلوبسته که به دلیل فنی و تخصصی بودن آنها ، به لحاظ تعمیراتی اقدام به راه اندازی و سرویس جنگ افزارها می کردند تا جنگ افزارها وارد جنگ و عملیات شود . در گام بعدی اکیپ های سیار را برای تعمیر و نگهداری توپ ها در خط تشکیل و به رفع مشکل توپخانه یگان ها مبادرت ورزیدند . حتی یک عراده توپ 130م.م سوخته و آسیب دیده  نیز در منطقه عملیاتی « تپه های نبئه» به مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه واقع در پرکان دیلم منتقل و پس از بازسازی و تعمیر ، برای اجرای مأموریت به مواضع توپخانه در خط اعزام گردید .

بعداً با توجه به انجام عملیات در مناطق رملی و ضرورت پشتیبانی آتش ، آقای معصوم زاده در اهواز یک عراده کاتیوشا را روی یک دستگاه تانک غنیمتی که برجکش را برداشته بود ، گذاشت . این اقدام باعث شد چند عراده هویتزر 122م.م نیز با برداشتن برجک ، روی تانک سوار گردد .

4- راه اندازی مرکز تحقیقات توپخانه در تهران :

همزمان با این کار در خوزستان ، در تهران مجموعه ای به نام مرکز امیرالمؤمنین (ع) در جاده مخصوص تهران کرج توسط آقای محسن رفیق دوست با مبلغ 1.200.000 تومان که وجه آن به وسیله شیخ حسین انصاریان از محل هدایای مردمی تأمین گردیده بود ، از بانک صادرات خریداری و مرکز تحقیقات توپخانه در آنجا راه اندازی می گردد .

با راه اندازی این مرکز و فعال شدن اولین مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه توسط آقای بهمن نقاش چیره دست در جنوب ؛ تعهد ، اخلاص ، ایثار و فداکاری برادران برای پیشرفت روزافزون کارها باعث شده بود با آمدن آنها از منطقه برای مرخصی ، به مرکز امیرالمؤمنین (ع) آمده و به کارهای تحقیقاتی در زمینه توپخانه بپردازند . لذا با توکل به خدا و با توجه به اخلاص و تلاش این عزیزان ؛ در حالی که هنوز ابتدای کار بودند ؛ اولین راکت انداز 122م.م کاتیوشا ساخت جمهوری اسلامی را توسط 8 دستگاه ماشین آلات قطعه سازی ( بدون بردن داخل کارخانجات بیرون) ، ساختند . پس از آن آقای مصطفی محمد نجار به منظور تولید انبوه ، راکت انداز تولیدی را به همراه اسناد ، مدارک و دستگاه ها به وزارت سپاه منتقل نموده و کار تولید را ادامه دادند ؛ به طوری که کاتیوشاهای تولید جمهوری اسلامی در رژه 31 شهریور سال بعد شرکت داده شد .

در آن موقع سپاه علاوه بر گردان مختلط 105 و 130م.م توپخانه تیپ امام حسین (ع) ، چهار آتشبار عملیاتی و یک آتشبار آموزشی زیر نظر مرکز توپخانه در اختیار داشت که عبارت بودند از :

1- آتشبار هویتزر 155م.م کـه توسط آقـای حسن سواریان و همکاران ایشان در سپاه خرمشهر راه اندازی شده بود .

2- آتشبار توپ 130م.م که توسط حاج عباس سرخیلی و همکارانش از جمله آقای حمید سرخیلی در منطقه آبادان راه اندازی شده بود .

3- آتشبار هویتزر 122م.م که توسط آقای نورالله کریمی و برادران همکار او در منطقه آبادان راه اندازی شده بود .

4- آتشبار هویتزر 152م.م که توسط حسن محمدی و برادران همکار او که از اصفهان بودند ، راه اندازی شده بود .

5- آتشبار توپ 130م.م عملیاتی و آموزشی در اختیار آقای یعقوب زهدی که نیروهای اعزامی به توپخانه را آموزش داده و منشأ راه اندازی آتشبار به آتشبار توپخانه بود .

همان طور که در آن مقطع زمانی برتری و غلبه کار در جبهه ها با یگان های نه گانه سپاه بود ، برتری ارتش نیز در دو بخش بود ؛ یکی در بخش هوایی و هوانیروز و دیگری در بخش توپخانه صحرایی . لذا همان طور که سپاه حاضر به از دست دادن برتری خود نبود ، ارتش نیز حاضر نبود که این برتری خودش را تحت هیچ شرایطی از دست بدهد . و در آن موقع وارد شدن سپاه به عرصه برتری ارتش در واقع یک خط ممنوعه بود . لذا باید به نیکی و بزرگی یاد کرد از شهید بزرگوار امیر سرافراز صیاد شیرازی که این شهید عزیز با همت و مردانگی و آن افق بلندی که داشت ، این سد را شکست و علی رغم میل باطنی یک سری از فرماندهان ارتش ؛ سپاه وارد عرصه توپخانه گشت . این شهید بزرگوار با پاکی ذاتیش این باب را گشود تا سپاه بتواند برادران با استعداد توپخانه را وارد دوره عالی توپخانه ارتش نماید تا فنون تخصصی و مفاهیم علمی و کلاسیک توپخانه را فرا گیرند .

لذا هماهنگ ترین رسته بین ارتش و سپاه از حیث کاری ، آموزشی و عملیاتی ؛ توپخانه بود . به طور کلی نگاه فرماندهان عالی ارتش و سپاه و بخشی از بدنه ارتش که متعهد بودند ، مبنی بر همکاری و هماهنگی بود . در ارتش بودند افرادی که از متون آموزشی و انجام آموزش در صحنه گرفته تا واگذاری تجهیزات به برادران سپاه ؛ از هیچ چیز دریغ نمی کردند . به عنوان نمونه می توان از فرمانده توپخانه لشکر 77 پیروز خراسان جناب سرهنگ جاودانی که بعدها فرمانده لشکر شد ، نام برد . ایشان از بیان مسایل تاکتیکی و تکنیکی برای برادران توپخانه سپاه هیچ دریغ نداشته و دانش توپخانه را انتقال می دادند . از طرفی برادران نیز این دانش را با خلاقیت و جسارت خودشان ترکیب کرده و به طراحی می پرداختند . در ضمن چون عمده عملیات های آفندی را سپاه انجام می داد ، برادران توپخانه سپاه در طرح ریزی ها اشراف بیشتری پیدا کرده بودند .

د – روند رشد و توسعه سازمان توپخانه در سپاه :

توسعه سازمان سپاه و تشکیل تیپ ها از یک سو و نیاز به آتش های پشتیبانی از سوی دیگر ؛ باعث گردید که توپ های به دست آمده در عملیات فتح المبین در قالب آتشبارهای مختلف در اختیار این یگان ها قرارگرفته و همه تیپ ها از یک آتش پشتیبانی توپخانه نسبی با توجه به وضع موجود ، برخوردار گردند . در واقع اولین گام برای راه اندازی توپخانه یگان ها برداشته شد . لذا تا قبل از انجام عملیات رمضان ، توپخانه یگان ها به استعداد حداقل یک آتشبار و در بعضی از یگان ها یک گردان راه اندازی و سازماندهی گردیده و انجام مأموریت نمودند .

رشد و توسعه سازمان توپخانه به موازات توسعه سازمان سپاه تحقق پیدا می کرد . به طوری که در عملیات طریق القدس سپاه دارای 4 تیپ عمده با ساختار متکی بر پایه گردان بود و پشتیبانی آتش آن توسط توپخانه ارتش صورت می گرفت . اما چند ماه بعد بر اساس نیاز جنگ و اعزام بی نظیر و سیل وار نیروهای داوطلب ، سپاه به توسعه سازمان مبادرت ورزیده و چندین یگان با ساختار مبتنی بر پایه تیپ را تشکیل داد ؛ لذا پشتیبانی آتش موضوعیت پیدا کرده و مورد توجه جدی قرار گرفت .

از این مرحله توپخانه سپاه رشد جهشی پیدا کرد و سپاه به فکر تهیه توپ افتاد . لذا طی چند ماه در مقادیر بالا و حجم زیاد انواع توپ از جمله توپ 130م.م و راکت انداز 122م.م کاتیوشا توسط وزارت سپاه خریداری و وارد سازمان گردید . عامل اصلی رشد و توسعه توپخانه سپاه با این سرعت و کیفیت ؛ به رویکرد حاکم بر سپاه ارتباط داشت . واقعیت این است که وقتی نگاه مسئولان به جنگ و دفاع بر خلاف ماه های ابتدایی جنگ ، مردمی بوده و تفکر انقلابی و خط حضرت امام (ره) به صحنه می آید ؛ تحول صورت می گیرد و تحول منشأ بروز خلاقیت و ابتکار و موفقیت برای رشد و توسعه در همه زمینه ها از جمله توپخانه سپاه می گردد .

توپخانه سپاه برای پشتیبانی آتش تا قبل از عملیات رمضان به دو منبع متکی بود :

1-  حجم وسیع توپ و مهمات غنیمتی از ارتش عراق

2- پشتیبانی توسط توپخانه ارتش جمهوری اسلامی

لکن در ادامه روند جنگ به دلیل عدم توازن بین آتش عراق با آتش نیروهای خودی و لزوم پاسخگویی به نیازها ، علاوه بر بهره مندی از پشتیبانی توپخانه صحرایی ، هوانیروز و نیروی هوایی ارتش در اجرای عملیات ها ؛ وزارت سپاه بر آن شد که هم به تولید مهمات و تجهیزات مورد نیاز در داخل و هم به خرید اقلام ضروری از خارج بپردازد . لذا برادرانی از توپخانه به عنوان کارشناس ، وزارت را در این امر خطیر یاری دادند . در مقطع زمانی انجام سلسله عملیات های والفجر و کربلا  که توأم با رشد سازمان توپخانه نیز بود ، هر تعداد توپی که به سازمان اضافه می شد ، هم در توپخانه یگان های مستقل و هم در توپخانه لشکرها سازماندهی می گردید . در این دوره توپخانه های سپاه و ارتش به صورت مشترک عمل می کردند .

با تشکیل هسته اولیه و هم چنین فعال شدن مرکز توپخانه سپاه ، توپخانه در قرارگاه ها شکل تاکتیکی به خود گرفته و با مهیا شدن زمینه توسعه سازمان توپخانه ، به مرور تشکیل گروه های توپخانه در سپاه رقم خورد . یعنی بعد از اینکه سطح تکنیکی کار توپخانه تا عملیات بیت المقدس پشت سر گذاشته شد ، برادران توپخانه سطح تاکتیکی را در عمیات رمضان دنبال کردند . و از این به بعد قرارگاه ها علاوه بر اینکه تیپ های تحت کنترلشان دارای توپخانه بود ، به طور مشخص حداقل یک گردان توپخانه 130م.م هم خودشان با مأموریت عمل کلی در اختیار داشتند که این گردان ها بنای اولیه تشکیل گروه توپخانه را رقم زدند .

بعد از عملیات رمضان که یگان های رزمی افزایش یافتند و سازمان سپاه توسعه یافت ، فرماندهان توپخانه سپاه نیز علاوه بر تقویت توپخانه یگان های رزم ، تشکیل گروه های توپخانه را به منظور تأمین یگان آتش برای قرارگاه های عمل کننده و زیر آتش بردن اهداف در عمق دشمن ؛ در دستور کار خویش قرار دادند .

در این راستا یکی از واحد های توپخانه که به لحاظ تجربه ، نیروی انسانی ماهر و عملکرد ؛ آمادگی خوبی برای توسعه و مبنا قرار گرفتن برای اولین گروه را داشت ، گردان توپخانه مستقل 130م.م تحت فرماندهی شهید بزرگوار حسن غازی بود . لذا اولین گروه توپخانه به نام « گروه 61 توپخانه محرم » در سال 1361 در منطقه جنوب و با به کارگیری دو گردان 130م.م توپخانه جوادالأئمه (ع) که قبلاً از تیپ امام حسین (ع) به مرکز توپخانه منتقل شده بود و گردان 130م.م توپخانه قدس به فرماندهی شهید بزرگوار حسن غازی ؛ راه اندازی و شروع به کار نمود .

این گروه پس از تشکیل به عنوان توپخانه قرارگاه کربلا در عملیات های والفجر مقدماتی و والفجر یک شرکت کرده و اجرای مأموریت نمود . مدیریت موفق ، اخلاق محمدی (ص) و والای اسلامی و همچنین قدرت جذب بالای شهید بزرگوار حسن غازی موجب واگذاری مأموریت تشکیل دومین گروه توپخانه به ایشان گردید که به شایستگی از عهده این مهم نیز بر آمده و « گروه توپخانه 15 خرداد » در تیرماه 1362 نیز با تلاش وی تشکیل و پا به عرصه خدمت گذاشت .

از سال 61 و همزمان با توسعه توپخانه ، دو مرکز مهم آموزش توپخانه و تعمیر و نگهداری نیز ایجاد گردید . تا قبل از ایجاد مرکز آموزش توپخانه ؛ آموزش های اولیه در مرکز آموزش شهید صدوقی که در محل انرژی اتمی دارخوین به عنوان یک پادگان آموزشی تأسیس شده بود و بخشی از آن اختصاص به آموزش توپخانه داشت ، صورت می گرفت . یعنی از همان ابتدا آموزش های توپخانه نیز شروع شده بود . در حقیقت توپخانه رسته ای بود که به لحاظ نوع و تخصص و تاکتیک می طلبید از همان اول درگیر جدی با مأموریت شود . و وقتی مأموریت شروع شد ، آموزش را هم به عنوان تغذیه کننده نیروی انسانی راه انداخت . در واقع دو مرکز مورد نیاز سازمان ؛ از همان اول مورد توجه قرار گرفته و راه اندازی گردید .

با شروع توسعه سازمانی و اضافه شدن قبضه های زیاد و در کنار آن انجام عملیات ها ، تجارب نیروها بالا رفت . افرادی که می توانستند آتش طراحی بکنند و در این سطح ها کار بکنند بیشتر شدند و از آن بدنه رشد کردند . و در هر مرحله تعدادی توپ جدید وارد سازمان گردیده و افراد رشد می کردند و تا سطح آتشباری بالا آمدند . این روند ادامه داشت تا عملیات خیبر .

سپاه از عملیات خیبر آمد و یک تحول ایجاد کرد . این تحول این بود که خودش مستقل عمل کند . لذا طرحریزی کرد و یگان هایش را اداره کرد . بحث دیدبانی را هم که دقت تیر و تأثیر آتش بیشتر را به همراه داشت ، وارد مقوله کرد . که البته این از عملیات خیبر پایه گذاری شد . یعنی عملیات خیبر دو باره یک نقطه عطف دیگر و فاز بالاتری از کار توپخانه سپاه بود ؛ آنهم اینکه در رابطه با خیبر سپاه مسئولیت مستقلی داشت و خودش فرماندهی داشت . به تبع این فرماندهی ، توپخانه هم در آتش مسئولیت مستقل گرفت . در خیبر اشتراک با ارتش نبود و طرحریزی و هدایت توسط توپخانه سپاه صورت گرفت . البته دو یگان عمده توپخانه از ارتش مأمور داشتیم ، ما در عملیات خیبر یک گروه کامل از ارتش مأمور داشتیم که قوی ترین یگان های مستقل توپخانه ارتش بود . و همین طور توپخانه لشکر 92 زرهی که آنهم یکی از یگان های قوی بود و 4 گردان توپخانه خودکششی داشت .

طرحریزی آتش در عملیات خیبر در تمام قرارگاه های تاکتیکی توپخانه توسط برادران سپاه انجام شد . لذا نیروهایی را که در این سطح بودند و طرحریزی و تاکتیک وارد بودند ، از تمام نقاط جبهه جمع آوری و در قرارگاه های عمل کننده برای این کار سازماندهی شدند . آن شرایط خیلی تعیین کننده بود . چون رسته توپخانه یکی از موضوعات و رسته هایی است که نیاز به سالیان طولانی و تجربه و تبحر دارد . لذا یک میدان آزمایشی برای بچه های توپخانه سپاه بود . الحمدلله از آن میدان آزمایش سربلند بیرون آمدند و مأموریتشان را به خوبی انجام دادند . در محور طلائیه ؛ با توجه به زمان کوتاه یعنی کمتر از یک هفته قبل از عملیات ، یگان ها نسبت به منطقه توجیه شدند . در حالی که توپخانه با توجه به سنگینی و نقل و انتقالات ، کار مهندسی و . . . حتماً چند ماه کار می خواهد . توپخانه کمتر از یک هفته توانست مستقر گردیده و پاسخگو باشد و آتش های بسیار خوبی را در محور طلائیه اجرا کند .

ناگفته نماند که از عملیات خیبر بحث دکل وارد مقوله دیدبانی شد . گرچه در اوایل جنگ از دکل های برق فشار قوی موجود استفاده می شد ولی به صورت جدی در دستور کار قرار نداشت . هر جا یک دکلی بود ، استفاده می شد و اگر نبود ، خیلی در دستور کار قرار نداشت که حتماً باید دکل باشد . از عملیات خیبر به این طرف به فکر افتادیم که اینجا باید دید پیدا کنیم . اصلاً یکی از شعارهای اصلی و محوری توپخانه سپاه این بود که حتماً آتش ها باید دیدبانی شده باشد و آتش کور نباید انجام بگیرد . در جنوب دیدبانی را در دستور کار قرار گرفت . یکی از برادران صاحب نظر به نام شهید حمید سلیمی که در صنایع خوزستان مسئولیت داشت ، به کمک توپخانه آمد . لذا تولیدات کارخانه ای که محصول آن دکل های مرو بود ، به منطقه منتقل نمود . این دکل ها در صنایع فضایی و برای سقف های تزئینی کاربرد داشت و ما کاربرد آن را نمی دانستیم . لذا ایشان این طرح را داد و افرادی را بسیج کرد و در جزایر مجنون و طلائیه این دکل را زد . زدن دکل فشار قوی به دلیل نیاز به فونداسیون ، زمان بر و مشکل بود ولی دکل مرو طی یک شب برپا می گردید .

بعد از عملیات بدر ؛ سرتاسر جنوب از چزابه تا فاو با یک فاصله معینی دکل زده شد تا برای دشمن یک حالت عادی پیدا بکند و در صورت نیاز بتوان استفاده نمود . دشمن چون دکل مرو نداشت ، دکل لوله ای یا فشار قوی می زد . لذا آنهم شروع کرد و سرتاسر جبهه را دکل زد . خود این دکل و پیدا کردن دید به دشمن در جنوب یک تحول عمده در امر توپخانه بود .

در سال 1362 تقریباً همه لشکر ها و تیپ های رزمی سپاه به یگان های توپخانه مجهز شده بود و بدین ترتیب سازمان توپخانه مراحل رشد و توسعه خود را طی کرد . ولی از  آنجا که در ادامه دفاع مقدس و به منظور باز داشتن رژیم متجاوز عراق ، ضرورت تجهیز سپاه به موشک های دور برد برای پاسخ گویی به شرارت های دشمن متجاوز بعثی ، ضرورتی قطعی تشخیص داده شده بود ، لذا در آبان ماه سال 1362 مأموریت راه اندازی و سازماندهی « فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه » به برادر شهید بزرگوار حسن مقدم محول و شهید بزرگوار حسن شفیع زاده به عنوان فرمانده توپخانه سپاه منصوب گردید . ایشان بعد از طی مراحل شکل گیری اولیه توپخانه که قریب 18 ماه به طول انجامیده بود ، در راه توسعه و ارتقاء توان عملیاتی سپاه قدم های بسیار بزرگی برداشته بود .

روند به غنیمت گرفتن توپخانه های دشمن پس از عملیات های فتح المبین و بیت المقدس نیز همچنان ادامه داشت و تسلیحات غنیمتی همزمان تعمیر ، بازسازی ، سازماندهی و به کار گرفته شده و بعد از هر عملیات سازمان توپخانه توسعه می یافت . در مجموع در طول دفاع مقدس حدود 400 عراده انواع توپ های ارتش عراق به غنیمت نیروهای خودی در آمده و در سازمان توپخانه سپاه علیه دشمن به کار گرفته شد . این عدد معادل یک سوم کل توپ های ارتش عراق در روز آغاز تهاجم او به ایران اسلامی می باشد که قابل تأمل و توجه است .

با انجام عملیات های گسترده یکی بعد از دیگری سازمان رزم سپاه نیز از نظر کمی و کیفی توسعه یافت . تبدیل تیپ ها به لشکر از یک سو و پیروزی و موفقیت های بزرگی که در صحنه جنگ نصیب نیروهای خودی شد از سوی دیگر ؛ طراحان ، فرماندهان و مسئولین کشور را به تقویت و توسعه رده های پشتیبانی رزمی به موازات یگان های رزمی ترغیب کرد . لذا خرید جنگ افزارهای جدید توپخانه که مقدمات آن با تدبیر شهید حسن شفیع زاده انجام شده بود ، در اولویت قرار گرفت و با قابلیت هایی که در توپخانه سپاه در طول عملیات ها از خود نشان داده و اعتماد مسئولین کشور و جنگ را جلب کرده بود ، مبادرت به تأمین سلاح و مهمات و تجهیزات کرده و توپخانه سپاه بعد از مقطع شکل گیری اولیه خود ، جان تازه ای پیدا کرد .

با ورود سلاح های خریداری شده به سازمان توپخانه سپاه در مقطع زمانی اجرای عملیات والفجر 8 یعنی اواخر سال 1364 که شامل جنگ افزارهای ؛ توپ 130م.م ، هویتزر خود کششی 122م.م وزلیکا ، راکت انداز 122م.م 30 لول کاتیوشا و توپ هویتزر 155م.م N-45 ( با 39 کیلومتر برد) می گردید ، توپخانه تیپ ها و لشکرها و به خصوص گروه های توپخانه توسعه یافته و تکمیل سازمان گردیدند . علاوه بر این در گام بعدی گروه ها به توپ های 170م.م با برد بیش از 50 کیلومتر و راکت اندازهای 240م.م با برد 43 کیلومتر مجهز گردیده و برای پاسخگویی به شرارت های دشمن در زدن موشک به شهرها ( عملیات های مقابله به مثل) و اهداف در عمق دشمن به کار گرفته شد .

در عملیات والفجر 8 برای بهره برداری از آتش توپخانه ها ، تئوری استفاده تمرکزی از آتش مطرح گردید . نظر به اینکه تعداد یگان آتش مورد نیاز برای انجام یک عملیات آفندی وجود نداشت و دشمن نیز از برتری هوایی قابل توجهی نسبت به ما برخوردار بود ، بایستی از جنگ افزارهای موجود حداکثر استفاده صورت می گرفت . لذا استفاده تمرکزی از آتش این امکان را فراهم می کرد که یک یگان توپخانه ضمن پشتیبانی از یگان مانوری خود ؛ بتواند به یگان های مانوری همجوار کمک نموده و آتش توپخانه آن را در شرایط خاص و بحرانی به خصوص در جایی که دشمن فلش فشار و تهاجم خود را بر روی یک نقطه یا منطقه از مناطق درگیری وارد می کند ، تقویت نماید و بالعکس بتواند کمک نیز بگیرد . یعنی در شرایط فشار دشمن ؛ کلیه یگان های آتش که قطاع آتش آنها ؛ آن منطقه را پوشش می دهند ، بتوانند بسیج شده و یگان مانوری تحت فشار را کمک و پشتیبانی مؤثر نمایند .

در حالی که توپخانه ارتش از آتش ها به صورت غیر تمرکزی استفاده کرده و معتقد بودند که استفاده غیر تمرکزی ؛ مسئولیت فرماندهان یگان مانوری را خدشه دار می کند . لذا هر فرمانده باید توپخانه در اختیار خودش باشد . به نظر می رسد در این حالت فرمانده یگان احساس مسئولیت جدی در قبال یگان همجوار خود نداشته باشد . در نتیجه فشار دشمن بر یک منطقه ممکن است کل منطقه را تحت تأثیر قرار دهد . به کار بردن این روش در شروع کار با مقاومت فرماندهان یگان های سپاه روبرو بود . لکن به دلیل اعتمادی که فرمانده کل سپاه پیدا کرذه بود ، یگان ها را متقاعد نمود و این روش پیاده شد و جواب داد .

تئوری دیگر در عملیات والفجر 8 ؛ نحوه نقل و انتقال جنگ افزار به منطقه و نحوه استقرار و تهیه مواضع بود . منطقه عملیات والفجر 8 ، یک منطقۀ بکر بود . توپخانه به دلیل تجهیزات سنگین ، نقل و انتقال و استقرار آن مشکل است . مواضع و تجهیزات توپخانه لو دهنده است یعنی توپ و موضع چیزی نیست که بشود مخفی کرد و معمولاً جزء لو دهنده های عملیات بوده و باعث ایجاد حساسیت و هوشیاری دشمن و فراهم آمدن شرایط تک برای او می گردد . لذا این محدودیت وجود داشت . بر خلاف جبهه های دیگر که زمین دستکاری شده و عوارض داشت ، جزیره آبادان مثل کف دست صاف بود و هیچ موضع و عوارضی نداشت و احداث خاکریز ، تو چشم بود و این مشکل بود . محدودیت دیگر ؛ آبگیر بودن زمین بود که در زمستان کف زمین را آب می گرفت و امکان استقرار توپ مستقر بدون زیر سازی میسر نبود . یعنی عوامل محدود کننده حفاظتی ، جغرافیایی ، آب و هوائی و . . . وجود داشت . در عین حال بایستی از آتش توپخانه زیاد و آن هم در حد بالا و بیش از عملیات های قبلی استفاده می شد . دلیلش هم این بود که یک بحث عبور نیروها از رودخانه اروند وجود داشت و نیروهای خودی این طرف رودخانه می جنگیدند و باید تجهیزات را به آن طرف انتقال می کردند . لذا این امر چند روز خلأ به وجود می آورد . تدبیر فرماندهی این بود که این خلأ با آتش توپخانه پر شود . پس به آتش سنگین نیاز بود و مجموعۀ اینها یک ابتکار عمل را می طلبید . با عنایت الهی در دل شهید شفیع زاده و همکارانش گشایشی حاصل شد و طرحی ارائه شد که بر اساس آن ؛ مواضع توپخانه به شکل جاده ای که یک خاکریز به طرف دشمن داشته باشد ، احداث و سنگرهای کوچکی برای نفرات در دل آن ایجاد گردد . به طوری که با چند ساعت کار در شب عملیات ، تبدیل به موضع توپ بشود . و در عکس هوایی دشمن فقط یک جاده نشان داده شود . چرا که جاده یک فعالیت طبیعی بود . یعنی جاده وقتی جزء قرائن و شواهد تک می تواند باشد که :

1- به طرف دشمن و عمود بر دشمن باشد که این جاده ها عمود بر دشمن نبود بلکه در عرض بود که توپ ها قرار می گرفتند و دشمن روی آنها دید نداشت .

2- اینکه جاده با قرائن دیگر با هم معنی می دهد مثلاً : موضع هم در کنار جاده ایجاد شود . آن وقت تعبیر تک از آن جاده می رود که تا شب عملیات هیچ موضعی احداث نشد .

الحمدلله این طرح و محاسبات درست از آب در آمد و زمینه سازی کافی برای به کارگیری مناسب توپخانه به وجود آمد . طی چند شب قبل از عملیات عمدۀ توپ ها در نخلستان های اروندرود و بهمن شیر مخفی و استتار شد به طوری که تا چند ساعت قبل از شروع عملیات ؛ توپ ، مهمات ، تجهیزات و نفرات در کنار حاشیه اروند در برد خمپاره اندازهای دشمن بودند که در صورت اطلاع دشمن ، می توانست خسارت سنگینی را وارد نماید .

از نظر تاکتیک دو فعالیت اساسی و موفق زیر که از دلایل موفقیت طرح عملیات والفجر 8 و نقطه عطف توپخانه در این عملیات بودند ، انجام گرفت . و باعث اعتقاد محکم و قطعی به آتش توپخانه توسط فرماندهان سپاه و فرمانده یگان های عمده گردید . و واقعاً تأثیر آتش را در میدان نبرد دیدند و این برای ارتقاء سازمان توپخانه و باز شدن میدان فعالیت خیلی مؤثر واقع شد :

1- تمرکز آتش با حجم زیاد

2- اجرای آتش روی عقبه دشمن از بصره تا فاو . برای این کار چند گردان توپخانه در این مسیر پیش بینی گردید که در خارج از منطقۀ نبرد ولی در پشتیبانی از منطقه نبرد عمل می کردند تا دشمن سالم و آماده به خط تماس نرسد . لذا هم آسیب های مادی و تجهیزاتی و هم بالاتر از آن آسیب روانی و روحی فراوانی بر دشمن وارد شد .

عملیات کربلای 5 مکمل این طرح بود . در این عملیات ؛ جنگ واقعیِ آتش با آتش بود . شلمچه از جبهه هایی بود که از روز اول جنگ هم همیشه اسمش قرین با آتش سختی بود . هم دشمن و هم خودی روی آن حساس بودند چون نقطه استراتژیک و مهمی بود . لذا عکس العمل ها شدید بود و در دسترس آتش هم بود . جایی بود که کوچک ترین عملی ، یک عکس العمل آتش را در پی داشت . لذا پیش بینی لازم برای آتش سخت و سنگین دشمن شده بود . گرچه این منطقه نبرد از نظر آتش ، به نفع دشمن بود . چون اگر خود شلمچه را مرکز دایره فرض کنیم ، 90 درجه زاویه قائمه از اروند رود به طرف پاسگاه زید در اختیار نیروهای خودی و 270 درجه اش در اختیار دشمن بود . اگر دشمن از ابوالخصیب به طرف پشت خط خودی در شهر دوعیجی آتش می کرد ، عوامل مختلف جغرافیا ، استفاده از آتش را برای او بیشتر تسهیل می کرد چون زمین و دید در اختیار او و زمین ما کم بود . ولی باید کار برای جنگیدن سازمان داده می شد . لذا توپخانه حجیمی در منطقه استقرار داده شد و باز به صورت تمرکز آتش کار شد و الحمدلله مقابله خوبی صورت گرفت . البته دشمن هم شگردی به کار برده بود که توپ هایش را عقب برده بود که از برد توپ های خودی خارج کرده باشد و آخرین بردش خط مقدم خودی را می زد . یعنی آن قسمت پنج ضلعی که آتش شدید بود را دشمن با  توپخانه ای که بالای نهر کتیبان داشت می زد و برای مقابله باید توپخانه خودی در خط مقدم مستقر می گردید که امکان این کار نبود . دشمن آتش هوایی و شیمیایی شدیدی روی نیروهای خودی داشت و آتش توپخانه اش را روی خط مقدم متمرکز کرده بود .

به هر حال عملیات کربلای 5 به عنوان مکمل والفجر 8 ، در سازمان توپخانه بود و قبضه های جدیدی وارد سازمان گردید . و بخشی از توپخانه ارتش که در عملیات والفجر 8 با در اختیار سپاه  بود ، آزاد گردید . سازمان توپخانه بعد از عملیات کربلای 5 از نظر کمی و کیفی به بالاترین حد رشد خودش رسید یعنی توسعه سازمانی توپخانه از بعد کمی و کیفی ، در عملیات کربلای 5 انجام گرفت .

بعد از عملیات کربلای 5 ؛ عملیات در غرب ادامه پیدا کرد و آن موقع توپخانه سپاه تجزیه شد . چون سپاه عملیات ها و متصرفاتی که داشت ، آن را تکلیف شده بود خودش پدافند بکند .  لذا حجمی از توپخانه که در منطقه والفجر 8 بود ، در منطقه کربلای 5 هم بود و در جبهه های میانی و در غرب کشور هم حضور داشت . لذا توپخانه سپاه در سراسر جبهه ها درگیر بود با عراق ، توسعه هم پیدا کرد . و این از نظر کیفیت به اداره توپخانه لطمه وارد کرد . و در نهایت در آخر جنگ که با تحرکات دشمن مواجه شدیم ، از این رهگذر بیشترین آسیب ها را توپخانه دید . که البته سریعاً ترمیم صورت گرفت و قبضه ها جایگزین و به هر حال سازمان حفظ گردید .

از سال 1361 تا سال 1366 به تدریج گروه های شش گانه توپخانه سپاه تشکیل و با انجام مأموریت محوله در عملیات های مختلف ، نقش چشمگیر و غیر قابل انکاری در کسب موفقیت های دفاع مقدس ایفا کردند . روند تشکیل و توسعه گروه های توپخانه در طول دفاع مقدس به شکل زیر صورت گرفت :

1- تشکیل گروه 61 توپخانه محرم به فرماندهی شهید بزرگوار حسن غازی در محرم سال 1361 شمسی و پس از تشکیل گروه توپخانه 15 خرداد ، به فرماندهی شهید بزرگوار حاج مصطفی تقی جراح و با پشتیبانی استان خراسان بزرگ .

2- تشکیل گروه توپخانه 15 خرداد به فرماندهی شهید بزرگوار حسن غازی در سال 1362 و با پشتیبانی استان اصفهان .

3- راه اندازی گروه 42 توپخانه یونس (ع) که بعدها به نام گروه 56 توپخانه یونس (ع) تغییر یافت ، به فرماندهی آقای غلامعلی سپهری در سال 1362 و با پشتیبانی استان فارس . شروع فعالیت این گروه در استان هرمزگان به دلیل حضور ناوهای بیگانه در خلیج فارس و اجرای مأموریت به عنوان توپخانه ساحلی صورت گرفت .

4- راه اندازی گروه 40 توپخانه رسالت که بعدها به گروه 60 توپخانه رسالت تغییر نام یافت ، به فرماندهی شهید بزرگوار غلامرضا یزدانی در سال 1362 و با پشتیبانی استان آذربایجان شرقی .

5- تشکیل گروه 63 توپخانه خاتم الأنبیاء (ص) به فرماندهی شهید بزرگوار حبیب الله کریمی در سال 1363 و با پشتیبانی استان تهران .

6- تشکیل گروه 64 توپخانه الحدید به فرماندهی نورالله کریمی در سال 1366 و با پشتیبانی استان خوزستان .

هم زمان با تشکیل و توسعه سازمان گروه ها و هم چنین گردان های توپخانه یگان های رزم که سازمان آنها نیز توسعه یافته و اکثر تیپ ها به لشکر تبدیل شده بودند ، سازمان مرکز آموزش توپخانه نیز بایستی توسعه می یافت . لذا با تلاش و پیگیری مستمر شهید شفیع زاده مرکز آموزش اولیه مستقر در انرژی اتمی واقع در دارخوین که به تهران انتقال داده شده بود ، به منظور تسهیل در کار و تبادل علمی با مرکز آموزش توپخانه ارتش ، به اصفهان منتقل گردید و با تشکیل گروه های آموزشی و برگزاری دوره های متعدد ؛ به آموزش و تربیت نیروهای توپخانه یگان ها پرداخت .

توپخانه سپاه با تدبیر و درایت فرمانده بزرگوار شهیدش حسن شفیع زاده ؛ به موازات اجرای مأموریت های سنگین محوله در 8 سال دفاع مقدس و در طول 1400 کیلومتر جبهه های جنگ عراق و پشتیبانی یگان های درگیر در کردستان و نیز عملیات در جزایر و سواحل خلیج فارس ، هم زمان موفق به کارهای بزرگ دیگری نیز شده است که این اقدامات مکمل فعالیت های عملیاتی بوده و بدون آنها امکان بقای سازمان توپخانه میسر نمی شد . اهم این اقدامات عبارتند از :

1- انتقال و توسعه مرکز آموزش توپخانه در اصفهان .

2- توسعه مرکز تعمیرات توپخانه در تهران .

3- توسعه مرکز تحقیقات و خودکفایی توپخانه که نقش بس والایی را در زمینه رفع مشکلات توپخانه با ابتکارات و خلاقیت های بی نظیر به منصه ظهور رسانید .

4- ابداع ابتکارات تاکتیکی و تکنیکی متعدد برای پاسخ گویی به نیازهای جبهه در زمینه آتش پشتیبانی .

5- برنامه ریزی برای تربیت نیروی انسانی متخصص و تربیت صدها فرمانده توپخانه در سطوح مختلف که منجر به تشکیل توپخانه ای منسجم و کار آمد در سپاه گردید .

6- فعال کردن صنایع دفاعی برای تولید و ساخت توپ در کشور و قطع وابستگی به بیگانه .

7- ایجاد هماهنگی تنگاتنگ با توپخانه ارتش در مأموریت ها و به وجود آوردن یک انسجام سازمانی بسیار مطلوب و کارآمد .

8- تعریف و ارائه نقش بازدارندگی برای توپخانه در زمینه جنگ شهرها به وسیله توپخانه های دور برد سپاه که بسیار کارساز واقع شد .

9- برنامه ریزی برای ارتقاء توان تاکتیکی در توپخانه به نحوی که توپخانه سپاه بعد از حدود دو سال از بدو تأسیس ، از چنان توان تاکتیکی برخوردار شد که در چند عملیات گردان های توپخانه ارتش را زیر امر گرفته و با طرح ریزی آتش و اقدامات استاندارد عملیاتی و تاکتیکی آنها را سازماندهی و به کار گرفت ؛ که به عنوان نمونه می توان به عملیات فتح فاو که با ابلاغ شورای عالی دفاع 15 گردان توپخانه ارتش تحت امر سپاه به مدت 70 روز به کار گرفته شدند ، اشاره کرد .

سازمان توپخانه در آخر جنگ وضعیت مطلوبی داشت . به طوری که علاوه بر توپخانه سازمانی تیپ ها و لشکرها ، 6 یگان مستقل توپخانه قدرتمند شامل گروه های ؛ 15 خرداد ، 40 (60 فعلی) رسالت  ، 42 (56 فعلی) یونس (ع) ، 61 محرم ، 63 خاتم الأنبیاء (ص) ، 64 الحدید و یک دانشکدۀ قوی توپخانه در اصفهان در چهارچوب فرماندهی توپخانه به عنوان یک ردۀ عمده توپخانه ؛ در اختیار داشت و از لحاظ تعمیرات هم وضعیت خیلی خوب بود . یک رقمی نزدیک 750 قبضه توپ سازمان یافته آماده اجرای مأموریت را تشکیل می داد یعنی توپخانه سپاه در عملیات های کربلای 5 و تا آخر جنگ ، با همین حجم در میدان نبرد اجرای مأموریت می کرد . لذا از نظر تاکتیکی و تکنیکی آمادگی لازم برای پشتیبانی مطلوب از سازمان رزم سپاه موجود بود .

پایان