سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید کاظم دهباشی-ابوالقاسم

شهید ابوالقاسم کاظم دهباشی
نام پدر: علی
تاریخ تولد: 21-6-1328 شمسی
محل تولد: تهران
پاسدار-متاهل
فرمانده اتشبار
تاریخ شهادت : 14-11-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه-کربلای5
گلزار شهدا: امامزاده محمد
البرز - کرج
برادرش مصطفی نیز شهید شده است.

 
شهید "حاج‌ابوالقاسم کاظم‌دهباشی"، یکم شهریور 1328 در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش علی، فروشنده بود و مادرش ملک آغا نام داشت. تا پایان دوره سوم راهنمایی درس خواند. مدیر فروشگاه پانزده خرداد بود. سال1353  ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. او یکی از همرزمان شهید چمران در جنگ‌های نامنظم چریکی بود. سرانجام بیست و چهارم دی 1365 در شلمچه با اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در امامزاده محمد شهرستان کرج قرار دارد. برادرش مصطفی نیز شهید شده است.
در سال 1328 در تهران متولد شد و درس خود را در مدارس شوش تهران به اتمام رساند و تا سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد بعد به دلیل علاقه به رشته فوتبال به این رشته ورزشی پرداخته و در زمینه مسجد و هیات شروع به فعالیت کرده و مشغول پخش کردن اعلامیه و نوار امام شد.و بعد در زمان شروع جنگ در تمام زمان جنگ کلاً به جبهه رفته یک بار مجروح شدند که همراه دکترچمران بودند و بعد با معلولیت دست خود که دائمی بودند باز به جبهه رفتند تا هنگام شهادت .
ایشان دارای اخلاقی بارز و ازخودگذشته بودند و دوسه بارزخمی شدند.روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
 
حاج قاسم ، جزء ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران بودند که از ابتدای جنگ فعالیتهای خاص و ویژه ای داشتند که اینجا مجال اون توضیحات نیست. یه تعداد از این بچه ها ساکن یه محله و کوچه تو تهران بودند به نام کوچه نقاش ها، تو اطراف میدون شوش، با اون اخلاقیات و تربیت خاص اون منطقه که خیلی ها خبر دارند. یکی از بازمانده های اون جمع به نام سید ابوالفضل کاظمی خاطرات اون کوچه و سیر زندگیشون تا رفتن به جبهه و شهادت دوستانشون رو تو کتابی منتشر کرده به نام "کوچه نقاش ها حالا با توجه به اینکه یکی از ساکنین اون کوچه و اعضای موثر همون گروه حاج قاسم دهباشی بوده بعد سید چند تا خاطره از حاج قاسم گفت که بفهمیم برا چی تو کتابش به حاج قاسم لقب "معلم کوچه ی نقاش ها" رو داده. کسیکه امثال احمد قیصر (که تو کتاب توصیفاتش اومده) رو از اون همه خلاف و اشتباه به راه راست بر گردوند و راهی جبهه کرد. کسیکه به قول سید ابوالفضل، هنوز قدیمی ها و لات و لوتهای اون محله به خوبی ازش یاد میکنند. پیرمرد ها و پیرزنهای اون کوچه هنوز یادشونه که اون روزها حاج قاسم 40-30 تا نون بربری می خرید و می اومد بین مردم محل پخش میکرد و یه جوری نمک گیرشون می کرد یا اینکه سال 1350 تو اون محل با اون همه قمارخونه و مشروب فروشی و... چطور برا بچه ها کلاس قرآن می ذاشت و امتحان احکام می گرفت و جایزه بهشون می داد (یه نمونه از اون اسناد تو ضمیمه کتاب هست) و یا بچه ها رو جمع می کرد و ماشین میگرفت و می برد استادیوم امجدیه تا بازی قرمزها رو ببینن و همونجا هم نماز میخوند و..... و..... و.....
 
 
سید ابوالفضل می گفت: چند وقت پیش تو مشهد برا یه جمعی از حاج قاسم تعریف می کردم، بعد از جلسه یکی که یه پاش هم قطع بود اومد و بعد اینکه اطراف خلوت شد گفت بذار خاطره ی خودمو برات نقل کنم. می گفت: اوایل انقلاب یه بار با دو تا از رفقا مشروب گرفته بودیم و می خواستیم بخوریم که کمیته اومد و ما رو گرفت. پدر و مادر اون دو تا رفیقم اومدند و تعهد دادند و اونا رو آزاد کردند ولی چون من کسی رو نداشتم همونجا موندم. چند دقیقه بعد یکی اومد و گفت تو هم آزادی. پرسیدم برای چی؟ کی ضامنم شده؟ اول نمی گفتند ولی بعد از اصرار فهمیدم کسی به نام دهباشی ضمانت کرده و گفتند اگه می خوای ببینیش شبهای جمعه تو مسجد جامع هست. شب جمعه رفتم که ازش سوال کنم دلیلش چی بوده و ازش تشکر کنم ولی هرچی توضیح دادم انگار منو نمی شناخت و اصلاً به روم نیاورد. داشتم بر می گشتم که گفت: سر کار میری؟ گفتم :نه. گفت فلان کارگاه هست. اگه دوست داشته باشی معرفیت میکنم. بعد گفت شبهای جمعه ما اینجا عاشورا می خونیم اگه مایل بودی بیا. اون شخص گفت: یواش یواش تو همون عاشورا پام به این چیزا باز شد و بعد چند وقت هم با دوستان رفتیم جبهه و اونجا جانباز شدم....
و اینطوریه که کسی یه شرابخوار رو میاره تو راه
 
 
در ادامه متن نامه دکتر چمران به شهید "ابوالقاسم دهباشی" را بخوانید.
 
«برادر مهربانم "حاج ابوالقاسم دهباشی" درود آتشین و قلبی مرا بپذیر. فرشتگان آسمان بر تو سلام می‌کنند؛ مخلصین و برگزیدگان خدا بر تو درود می‌فرستند.
تو الگوی مسلمان راستین  هستی که با ... دارایی آهنین و ایثار بی چون و چرای خود، راه خوب زیستن و خوب مردن را به جهانیان نشان می‌دهی. تو رزمنده قهرمانی که با تکیه به ایمان و شهادت، سینه پاک خود را سپر بلا می کنی. آتش و آهن را سرد و نرم می‌نمایی. عاشقانه به استقبال شهادت می‌روی. پرچم پرافتخار اسلام را در جهان به اهتزاز درمی‌آوری و رسالت تقدس انقلاب را بین محرومان و مستضعفان گسترش می دهی.
تو نماینده حسینی، تو نماینده علی و محمدی، تو نماینده انقلاب اسلامی ایرانی ... درود زمین و آسمان بر تو باد! رحمت خدا بر تو باد! سلام همه رزمندگان جبهه حق علیه باطل بر تو باد! همه ما و همه رزمندگان ثانیه شماری می‌کنیم که تو زودتر سلامت خودرا بازیابی و هرچه زودتر در کنار ما علیه دشمن غدار بجنگی.
به امید پیروزی و سلامتی حاصل‌تر
دوستدار مخلصت دکتر چمران»

نظرات (۱)

واقعا چطور میشه حاج قاسم رو توصیف کرد هیچ کلمه یا جمله ای نمیتونه گویا بگه حاج قاسم کی بود و چه مردونگی هایی داشت با اینکه سالها از شهادتش سپری شده ولی داغش هنوز در دل دوستدارانش تازه است روحش شاد به آرزوی خود رسید شهادت حقش بود

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."








طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات