سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید شریف الحسینی-حمید
شهید حمید شریف الحسینیx
نام پدر: علی اقا
تاریخ تولد: 12-11-1342 شمسی
محل تولد: اصفهان - کاشان 
بسیجی-مجرد
خدمه توپ
تاریخ شهادت : 2-8-1362 شمسی
محل شهادت : مریوان -والفجر4
گلزارشهدا:دارالسلام
اصفهان - کاشان


۱۲ بهمنِ ۱۳۴۲ بدنیا آمد. زمان انقلاب، ۱۵ ساله بود و به بیست نرسیده رفت، هرچند در خیلی چیزها از بیست فراتر بود. نه رخسار نورانی، نه رشادت و رعنایی، نه لبخند همیشگی، که صحبت از ادب و اراده و دانایی است؛ و همین کافی است که بگویم «حمید» اگر بود دنیا جای بهتری بود.
دانش‌آموز ممتاز رشتۀ ریاضی فیزیک دبیرستان محمودیۀ کاشان بود
بعدها راهی جبهه شد. پاییز ۶۰ در عملیات مطلع‌الفجر در گیلان‌غرب، مجروح شد.در عملیات والفجر مقدماتی و چند عملیات دیگر شرکت کرد.
و بالاخره آبان ۶۲ در عملیات والفجر چهار، آخرین صعودش به ارتفاعات مریوان، و پَر کشیدنش برای همیشه، «با لبی خندان، چشمانی باز، و تنی پاره پاره»...







به نقل از نوید شاهد کاشان: شهید حمید شریف الحسینی / دو تولد ، دو پرواز ، یک نام

بالاخره پایان فصل نفس گیر تابستان رسید و دل در فصل برگریزان هوایی شد. بر آن شدم تا در کوچه های مشهد کشکول گدایی بر گردن آویزیم و به سر سوزن عشقی ارمغان آوریم . یکی دو روز پرسه در شهر و گپی و نجوایی با امام غریب ، جسم خسته را جانی و دل مجروح را مرهمی نهاد.

از بخت ملیح و مهین مادرم که بگذرم ، اقبال مات شده خودم هم گفتنی است .گاهی یک نوشته ای روی دیواری می تونه آدم ها رو مجنون وار داغ دار کنه .و الا توی تاکسی و چشم دوختن توی تابلوها همیشه زندگی رو بو دار نمی کنه ، مگر برای گمشده دارهایی مثل من و ما ، بلوار خیام ، تقاطع فردوسی ، چهارراه ...... بازم نگاه می کنم .درسته اشتباه نمی کنم .از بلوار خیام که بگذریم ، تقاطع فردوسی کمی جلوتر چهارراهی است به نام یک شهید .


عجب شهدا هم گاهی برا خودشون دردسر درست می کنند ، بهانه می گیرند تا یکی را به تور بزنند .یکی را با خواب ، یکی را با وصیتنامه ، یکی را با ....و من رو با نام و نشان.

اون شب مثل بی برادرشده ها دمق شده ، چهارراه شهید را توی دلم چهارچشمه می پاییدم تا رسیدم توی خونه . مادرم که همیشه دلش ابری است کافیه یک رعد و برق دشت سینه اش را خیس کنه گاهی هم نام برادرم حتی اگر شده توی خیابانهای مشهد ، ابروهای پر پشت یک بسیجی ، چکمه خاک گرفته یک سپاهی ، از همه چیز حتی از درخت کاج کنار خیابان پل می زنه کنار حمید .

وقتی پنجره وجودش به اونور عالم باز بشه غوغاست.حالا می خواستم بگم چهارراه بعدی به نام دادش حمیده .ولی هرچه بود گفتم . یک چهارراه به نام حمید توی این شهر . هزار فکر اون شب زد به سرش . شاید حمید با بچه های مشهد همسنگر بوده ، شاید دوستی خواسته یادش کنه ، شاید تو اشتباه کردی ، شاید اشتباه دیدی .......قرارشد فردا بریم بنیاد شهید .

صبح روز بعد سراغ به سراغ خودمون رو رسوندیم بنیاد ، اگر کارت بنیاد شهید کاشان همراه نبود بدجوری دماغ سوخته می شدیم  .چشمم خطا نرفته بود ؛ شهید حمیدرضا شریف الحسینی متولد مشهد ، سال شهادت 1365 محل دفن بهشت رضا (ع) .

شماره تلفن خانواده اش را گرفتیم مثل اینکه دو نام مشترک قرابت قلبی هم می آره . خانمی گوشی را برداشت صدایش بوی داغ می داد : من همسر شهید شریف الحسینی هستم .آدرس گرفته قرار شد بریم منزل .


ساعت 5 پنجه هایش را سخت به دلم گیرداده ، بعد از ظهر بود ، مادر در تب یک قرار می سوخت .زنگ را بیدار کردیم و درب خانه گشوده شد.دو مادر با یک پسر خیره چشم در چشم هم دوختند.پدری که صورتش دفتر خاطراتم دلم را گشود یادش به خیر پدرم رفته پیش لاله ها.

خانه ،خانه عکس و نگارخانه تصویرهاست ،درست مثل خونه خودمون .انگار توی اتاق خودمون نشسته ایم .عکسهای کوچک و بزرگ ، قابهای ساکت و لبخند بی صدای شهید شریف الحسینی.

ما از کاشانیم ، شهر ما مثل شهر شما بوی ستاره می ده ، خونه هاش مثل خونه های شما نمایشگاه عکسه ، کوچه هاش مثل کوچه های شما عطر شقایق داره .مادرش یک دردانه داشت «حمیدرضا» که آنهم دردی کش میخانه شد و از جام طهور روح الهی نوشید .


عکسها رو دیدم .همونه که تو خونه با همین نام می خوانیم حمید شهید ، با دو تولد ، با دو پرواز ولی با یک حرف.


متن وصیتنامه شهید حمید شریف الحسینی:

 بسم الله الرحمن الرحیم

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً‌ رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله*استغفروا الله ربی و اتوب الیه*          الهی العفو* انا لله و انا الیه راجعون *

اللهم ان مغفرتک ارجی من عملی و ان رحمتک او سع من ذنبی

خدایا ! بدرستی آمرزشت امید بخش تر از کردار من است و براستی رحمتت وسیع تر از گناه من است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

 با سلام به روان پاک و پیکر بی‌ سرحسین (ع) سیدالشهدا و فرزند پاکش خمینی عزیز که جانم فدای هر دویشان باد و با درود به روان پاک شهدای اسلام و خانواده‌های آبرومندشان و با امید استخلاص عزیزانمان از چنگ بعثیون خونخوار چند کلامی را از باب اینکه سفارش  به نوشتن شده است می نویسیم


خدایا ! تو خود شاهد بودی که اعمالم خیلی کم برای رضای تو بوده است و از این بابت شرمنده‌ام.

خدایا ! خود شاهدی که خیلی اشتباهات و گناهان کوچک و بزرگ مرتکب شده‌ام ، خود میدانی که حتی در لحظاتی که عزیزانمان جان خود را می‌باختند من هم در  غفلت خفته بودم ،و خودت خدایا خوب همه را میدانی و اینک آمده‌ام که تقاضای عفو و بخشش نمایم ، تقاضای دیدار نمایم.

خدایا ! اینک با این کوله بار گناه، با این کمر خمیده از خطاهایم ، معبودا ! آمادة دیدارم ، با رویی سیاه ولی امیدی بلند ، امید به رحمت بی‌پایان تو ای ستار العیوب!.

لحظه‌های آخر است، چندین ساعت دیگر ساعت حرکت می‌رسد. امیدوارم که بتوانم  کارم و خدمتم را به نحو شایسته انجام دهم تا لااقل گوشه‌ای از دین خود را به شهدای انقلاب  اسلامی ادا کنم.

دوست دارم اولین شهید خانواده باشم. دوست دارم که اسلحه‌ام بر زمین نیفتد.

دوست دارم همچون بسیاری از شهدای اسلام با تنی پاره پاره ، با لبی خندان ، و با چشمانی باز و با پیروزی به شهادت ، اگر خدا مرگم را بعنوان شهادت قبول کند ، برسم.

مادرم! از اینکه نتوانستم کمترین خدمتی به تو بکنم عذر می‌خواهم. دوست دارم در پیشگاه خدا رو سفید باشی و دعا کنی که خدا نخست مرا اصلاح و سپس به دیدار خودش نائل گرداند.

دوست دارم همچون شیر زنان در مجامع عمومی لباس عزا بر تن نکنی و با شادی و غرور شرکت کنی و مرا حلالم نمایی.

دوست دارم مهدی را با تربیت اسلامی پرورش دهی. سعی کنی همچون زینب استوار و نمونه ، ساده و بی‌ریا، دشمنان اسلام را به خشم کشی و یاوران اسلام را دلشاد نمایی.


پدرم!

دوست دارم همچون پدران شهدا ، خم به ابرو نیاوری و در راه اسلام و امام ثابت قدم باشی و اگر خطا یا اشتباهی کردم حلالم نمایی.

مهدی جان!

دوست دارم تو یک سرباز رشید و دلیر اسلام بشوی و در بین هم سالانت از لحاظ درسی و اخلاقی نمونه باشی و مرا حلالم نمایی.

برادران و خواهرم! خود را بر وفق معیارهای اسلام پرورش دهید ، لحظه‌ای از راه شهدای اسلام خارج نشوید و با ذکر خدا و برنامه‌ریزی صحیح جهت خودسازی به خود یأس راه ندهید. امروز روز مقابله اسلام و کفر است و با ماست که با تلاش و کار فراوان اسلام را به پیروزی نهایی برسانیم.

بیش از این وقت ندارم. از تمام فامیل و آشنایان می‌خواهم که حلالم کنند. 2ماه ونیم روزة ‌قضا و 6 ماه نماز قضا  احتیاطاً برایم بجا آورید.

امیدوارم که خدا کم و کاستی‌اش را ببخشد. مقداری حقوق طلبکارم ، نصف آن را برای خرج جنگ و 500 تومان رد مظالم بدهید و بقیه را هر کاری خواستید بکنید.

هر گاه بیاد من افتادید بیاد حسین (ع) و شهدای اسلام قرآن بخوانید و فاتحه نثار روح همه شهدا کنید و محل دفن من در صورت لیاقت در دارالسلام باشد. خدا همة شما را برای اسلام حفظ و بر توفیقاتتان بیفزاید و امام عزیز را تا ظهور حضرت حجه ابن الحسن (ع) و حتی کنار ایشان حفظ کند و زندگی و مرگتان را محمدی کند.

یا مولای! یا ابا عبدالله ! انا ضیف الله و ضیفک و جار الله و جارک و لکل ضیف و جار قری و قرای فی هذا الوقت ان تسئل الله سبحانه و تعالی ان یرزقنی فکاک رقبتنی من النار انه سمیع الدعا قریب مجیب.

ای آقای من! ای ابا عبدالله  الحسین!

من مهمان خدا و مهمان تو هستم و پناهندة به خدا و پناهندة به تو هستم و برای هر مهمان و پناهنده‌ای پذیرایی باشد و پذیرایی من در این وقت این است که بخواهی از خدای سبحانه و تعالی که روزی من گرداند رهایی تنم از آتش دوزخ زیرا که او شنوای دعا و نزدیک است و اجابت کنند.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار 

         آمین یا رب العالمین     

والسلام علیم و رحمه الله و برکاته.

حمید شریف الحسینی 28/مهر/1362

12 محرم الحرام 1404

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."








طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات