شهید عبدالله گرایی
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 2-1-1344 شمسی
محل تولد: قم
بسیجی-مجرد
دیدبان
تاریخ شهادت : 13-1-1362 شمسی
محل شهادت : عین خوش-پدافندی
نام گلزار:علی ابن جعفر
بلوک:2 قطعه:3 ردیف:3 شماره مزار:335
قم
توپخانه لشگر 8نجف
شعارش این بود که " کربلا را باید از دست این بعثیها نجات داد." این شعار کسی بود که از همان ابتدا در مسجد محل و مدرسه کارهای فرهنگی وهنری قابل توجهی میکرد، همراه با پدرش کلاس قرآن برپا میکرد و با صوت زیبایی که داشت به این محافل شور و حال خاصی میبخشید. در حین تحصیل بهدلیل مشکلات مالی و کمک به خانواده در کار قالیبافی به مادرش یاری مینمود.
اوایل انقلاب همراه با دوستانش در پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات حضوری فعال داشت. بعد از اینکه پدرش در سال 61 شهید شد، دیگر طاقت نیاورد و برای ادامهی راه پدر علیرغم مخالفت مادر و عمویش، با اصرار زیاد بهعنوان بسیجی به لشکر 8 نجفاشرف رفت. اواخر سال61 پس از گذراندن آموزش در واحد دیدهبانی مشغول خدمت شد. عبدالله یک نوجوان بسیجی بود در باغ طالقانی[1] قبل از عملیات والفجر1 در جمع دیدهبانان لشکر، عبدالله مربی قرآن بود. با آن سن و سال کم، خوب قرآن را یاد بچهها میداد و شد الگویی برای سایر نیروها.
در مورد نحوه شهادتش یکی از همرزمانش میگوید: "روز قبل از شهادتش دو نفر از برادران دیدهبان در دیدگاه روبهروی زیبدات عراق به شهادت رسیده بودند که شب شهادتشان مراسم دعایتوسل و خواندن فاتحه در چادر دیدهبانی برگزار کردیم، عبدالله دعایتوسل آن شب را با شور و حال خاصی خواند. شاید آرزویش در این مراسم شهادت در راه حق بود.
صبحگاه روز سیزدهم فروردین سال1362 جهت سرکشی به دیدگاه کنار پاسگاه بجلیه (منطقه عملیاتی والفجر1) همراه با عبدالله و برادر محمودی که این دو برادر بایستی به منطقه توجیه میشدند، رفتیم. چون به عراقیها نزدیک بودیم آنها متوجه ورود ما به دیدگاه شدند و شروع به شلیک خمپاره کردند. ما از دیدگاه خارج شدیم و پشت خاکریز رفتیم. ناگهان یک خمپاره پشت سر ما اصابت کرد. عبدالله که ایستاده بود و مشغول دیدن خط عراقیها بود، ترکش خورد. به وسلیهی آمبولانس ارتش او را به عقب انتقال دادیم که در مسیر اورژانس به شهادت رسید."
[1]1. مقر لشکر8 نجفاشرف در منطقه عینخوش.
وصیت نامه شهید عبدالله گرایی
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدا پاسدار خون شهیدان و با سلام حضور مبارک منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) و نائب بر حقش امام خمینی و با درود به ارواح پاک شهداء اسلام و با سلام حضور تمامی مردم مستضعف و مسلمان جهان بالاخص مردم شهید پرور ایران.
با سلام حضور مادر عزیز و گرامیم، مادر جان امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید. ای مادر عزیزم که تمام عمر برای من زحمت کشیدی و مرا بزرگ کردی. امیدوارم که اگر از من ناراحتی به شما رسیده است من را ببخشید.ای مادر جان می دانم که تو در تمام عمر خود سعادت فرزندانت را می خواستی و اکنون اگر بالاترین سعادت نصیبم شد امیدوارم که برای من هیچ ناراحت نباشید و همچون زینب کبری صبر کنید و بدانید که با استقامت خود پاداشی بزرگ در نزد پروردگار دارید.
حضور برادر عزیزم عبدالمجید سلام می رسانم و امیدوارم که به خوبی خانواده را سرپرستی نمائید و همچنین از برادر کوچکم یدالله می خواهم که به درس خود ادامه دهد تا بتواند خدمتی به اسلام کند و بتواند راه من را ادامه بدهد.
ولی خواهران عزیزم این را بدانید که حجاب شما کوبنده تر از خون من است و از شما می خواهم که با تربیت اسلامی فرزندانتان بتوانید یک مادر خوب باشید و فرزندانی را تربیت کنید که بتوانند راه شهیدان را ادامه دهند.
و من از تمام شما عزیزان می خواهم که اگر سعادتی نصیب من شد و در راه خدا جان بی ارزش خود را فدا کردم برای من ناراحت نشوید زیرا که من امانتی از طرف خدا بوده ام در دست شما و اکنون هم به پیش خدا باز می گردم و باید بدانید که بازگشت تمام ما به سوی خداست و سعی کنید که توشه ای برای آخرت خود ذخیره کنید که در برابر انبیاء و امامان رو سفید باشید.
اگر هم یک وقت دلتان گرفت برای سید الشهداء گریه کنید زیرا که آنان خیلی بیشتر از ما مظلومیت کشیدند، ناراحتی هایی که ما می کشیم در برابر مصیبت هایی که امام حسین تحمل کرد خیلی ناچیز است.همچنین از تمام مردم عزیز می خواهم که از جبهه پشتیبانی کنید تا هر چه زودتر این کفار بعثی عراق را سرنگون کنیم.
و اما سخنی با برادران هم سن و سال خودم و آن اینکه برادران در هر کجا هستید سعی کنید که بتوانید برای اسلام مفید واقع شوید و بشتابید به این جبهه ها تا به یاری شما جوانان این جنگ هر چه زودتر خاتمه پیدا کند و با یاری خدا و حضرت مهدی (عج) هر چه زودتر پرچم اسلام در تمامی جهان به اهتزاز درآید. بدانید که این درخت تنومند اسلام باید با خون شما عزیزان آبیاری شده و پابرجا و استوار بماند.
در آخر از شما خانواده عزیزم می خواهم که 500 تومان به عنوان مظالم برای من بپردازید، همچنین از شما بالاخص برادرم می خواهم که از طرف من از تمام قوم و خویشان و دوستان و آشنایان رضایت بطلبید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
عبدالله گرایی
28/10/1361