شهید مهدی مظاهری
نام پدر: محمود
فرمانده توپخانه لشکر امام حسین (ع)
تاریخ تولد:6-8-1340شمسی
محل تولد :اصفهان
پاسدار -متاهل
تاریخ شهادت:5-11-1365شمسی
محل شهادت:شلمچه
گلزارشهدا : گلستان شهدا
قطعه کربلای5 ردیف5 شماره 21
اصفهان
مهدی مظاهری در ششم آبان ماه ۱۳۴۰ در اصفهان دیده به جهان گشود .مهدی مظاهری در دوران انقلاب اسلامی به اتفاق دوستانش که هستۀ مخفی ایجاد کرده بودند. فعالیتهای ضد رژیم پهلوی داشتند. او سال 1359 در کسوت بسیجی به کردستان اعزام شد و در آزادسازی و پاکسازی آن خطه از لوث وجود ضد انقلاب جنگید. سپس به جنوب، محور دارخوین رفت و در عملیات ثامن الائمه برای شکست حصر آبادان شرکت کرد.
در عملیاتهای طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس و کلیه عملیاتهای که لشکر امام حسین(ع) شرکت میکرد، حضوری فعال داشت. مهدی مظاهری ابتدا در ادوات و سپس در توپخانه خدمت کرد. در عملیات فتح المبین فرمانده آتشبار 105 میلی متری بود و در ادامه فرمانده گردان 130 میلی متری شد. وی در عملیات افتخارآفرین والفجر8 مسئول تطبیق آتش توپخانه لشکر امام حسین(ع) شد.
او در طی سالهای جنگ به یک فرمانده با تجربه و کارآزموده تبدیل شده بود، لذا در عملیات کربلای 5 توسط شهید خرازی به فرماندهی توپخانه لشکر منصوب شد. در آن جنگ سخت و پیچیده که جنگ آتش و توپخانهها بود، با رشادت کامل از عهدۀ ماموریت برآمد.
مظاهری پیوسته به خط مقدم سرکشی میکرد تا از موثر بودن آتش اطمینان حاصل کند و با فرماندهان تیپ و گردانها هماهنگ شود.
5 بهمن 65 در یکی از این حضورها در خط مقدم با پاتک دشمن مواجه شد وبه مقابله با آن برخاست. ضمن دفع حملۀ دشمن خود نیز با اصابت ترکش خمپاره به سرش مجروح شد و حین انتقال به عقب آمبولانس مورد بمباران هوائی دشمن قرار گرفت.
سرانجام مهدی مظاهری به ملاقات معشوقی که سالها به دنبالش بود نائل شد.
از سمت راست: شهید حسن غازی (فرمانده گروه توپخانه ۶۱ محرم و اولین فرمانده گروه موشکی ۱۵ خرداد) – جانباز سید حبیب اعتصامی – شهید مهدی مظاهری فرمانده توپخانه لشکر امام حسین (ع)
شهید مهدی مظاهری:
فرزند محمود در16 آبان1340ش در محلة کوهانستان در خیابان آتشگاه به دنیا آمد. دوران کودکی را در خانوادهای متدیّن گذراند. دوره ابتدایی و راهنمایی را در محله خود و دوره تحصیلات متوسطه را با موفقیت در هنرستان فنی شاه عباس در خیابان فروغی در سال 1360ش به پایان برد. وی از کودکی شاداب و اهل تلاش و کوشش بود و در حین تحصیل تابستانها سرکار میرفت. مهدی به ورزش علاقه داشت و در تیم فوتبال مدرسه کاپیتان بود و در کوهنوردی گروهی همراه با جوانان محله کوهانستان و گورتان مشتاقانه شرکت میکرد.
با شروع انقلاب اسلامی در تظاهرات و راهپیماییها حضوری مؤثر داشت و در جلسات مذهبی و دینی شرکت میکرد. با روحانیون و انقلابیون مذهبی ارتباط داشت و در پخش اعلامیه های افشاگرانه علیه رژیم پهلوی فعالیت میکرد. مهدی با عشق و علاقة فراوان به دفاع و حمایت از انقلاب اسلامی میپرداخت و با شروع حوادث انقلاب اسلامی خود را وقف فعالیتهای انقلابی کرد.
پس از اخذ دیپلم هنرستان به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصفهان درآمد و به دورة آموزشی پادگان 15 خرداد اعزام شد. تیزهوشی و شجاعت وی موجب شد تا سریعاً مراحل رشد را پشت سرگذارد و یکی از مربیان آموزشی شود. مهدی که مجاهدی خستگی ناپذیر بود برای دفاع از انقلاب اسلامی مدتی به کردستان رفت و پیش از عملیات طریق القدس و آزادسازی بستان به جبهه های جنگ تحمیلی به جنوب رفت و در واحد ادوات تیپ امام حسین علیه السلام مشغول به کار شد.
وی سپس به واحد توپخانه 105میلیمتری منتقل شد. از آن پس همواره تا هنگام شهادت در عملیات گوناگون در جبهههای جنگ تحمیلی در یگان توپخانه حضور داشت. مهدی به دلیل زیرکی و توانائیهای جسمی از ابتدا در واحد توپخانه خوش درخشید و مسؤولیت تطبیق آتش گردان توپخانه 130میلیمتری را برعهده داشت. واحد توپخانه تیپ امام حسین (علیه السلام) پس از به غنیمت گرفتن تعدادی از توپهای 130میلی متری در عملیات طریق القدس به وسیله سردار جانباز سیّد حبیب اعتصامی تشکیل شد و برای نخستین بار در ضد حمله های ارتش بعثی عراق به منطقة چزابه استفاده شد. در عملیات فتح المبین در آغاز سال 1361ش دهها توپ 130میلیمتری نو به غنیمت گرفته شد و یگان توپخانه لشگر به دو گردان توپخانه تجهیز گردید .
تلاش فراوان و استعداد عالی مهدی سبب شد تا در عملیات رمضان به معاونت فرمانده آتشبار 130میلی متری منصوب شود. مهدی در عملیات والفجر2، فرمانده گردان توپخانه 130میلیمتری بود. وی بر اثر لیاقت و شایستگی در عملیات خیبر، بدر، والفجر8 از فرماندهان مؤثر یگان توپخانه لشکر گردید و در عملیات والفجر8 در فاو به معاونت رضا سلیمانی فرماندهی توپخانه لشکر امام حسین (علیهالسلام) منصوب شد در همین عملیات مهدی با هدایت آتش مؤثر توپخانه از رزمندگان اسلام در شبه جزیره فاو پشتیبانی کرد. سرانجام وی با انتقال سردار سلیمانی از توپخانه لشکر در عملیات کربلای4و5 به فرماندهی این یگان انتخاب شد. وی در عملیات کربلای5 با هدایت آتش پرحجم و مؤثر علیه قوای ارتش بعثی عراق حماسه آفرید.
مهدی پیش از عملیات کربلای5 چند روزی برای دیدار خانواده خود به مرخصی رفت و پس از بازگشت خود را به جبهه شلمچه رساند و به آقای سیّد اصغر اعتصامی مشاور آتش فرماندهی لشکر بیسیم زد و میگفت: «بیا عقب، سیّد اصغر فکر میکرد که وی کار مهمی دارد و به عقب رفت و هنگامی که مهدی را ملاقات کرد، وی گفت: هر چه خیر و خوبی است برای خود میخواهی. پس ما چی و سیّد را مجبور کرد، جایش را با او عوض کند» و خود به منطقه عملیات رفت.
شهید خرازی فرماندهی لشکر امام حسین (علیهالسلام) درباره وی گفت: «مهدی در ضمن اینکه یک طراح نظامی کارکشتهای بود، خیلی امین و متدین بود و سعی میکرد که با آتش کمتر ضربات بیشتری را بر دشمن وارد کند» .
مهدی پس از 5 سال حضور خستگی ناپذیر و حماسه آفرین در جبهه های جنگ سرانجام در منطقة شلمچه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه کمر و سر، در 15 بهمن1365ش به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلستان شهدای اصفهان، قطعة کربلای5، ردیف5، شماره21 به خاک سپرده شد.
سیره شهید؛ وی اهل نماز شب و عبادت خالصانه بود و در خلوت شبها به عبادت و گریه در پیشگاه معبود خود میپرداخت. شجاعت، صلابت، شادابی و نشاط بیمانندی که داشت از او یک فرمانده شهادت طلب و حماسه آفرین ساخته بود. وی به رعایت تقوا و نزاکت و ادب و خوشرویی و پذیرش سختیها در میان رزمندگان مشهور بود و نماز را با خضوع و خشوع تمام میخواند، به همین سبب رزمندگان به او اقتدا میکردند و او را امام جماعت قرار میدادند.
مهدی به نماز اول وقت و جماعت اهمیت بسیار میداد. روزی که سخت مشغول انجام امور یگان توپخانه بود، ناگهان عصر لحظه ای خورشید را نگاه کرد و بیدرنگ و شتابان و بیقرار به سویی رفت و نمازش را خواند. پس از نماز با شرمندگی گریه و به تندی باران بهاری مویه میکرد و از خداوند برای لحظهای درنگ پوزش میخواست.
مهدی از نوجوانی تلاش میکرد که از گناه و خطا دوری کند و هنگامی که سهوی انجام میداد، خود را جریمه میکرد. مثلاً یک شب فراموش کرده بود که مسواک بزند. صبح روز بعد خود را جریمه کرد و مقداری پول به صندوق صدقات ریخت .
مهدی از دورة نوجوانی همیشه قلم و کاغذ همراه داشت و در سخنرانیها و جلسات مذهبی روایات معصومین و نکات آموزنده را یادداشت میکرد. وی به دعای کمیل علاقة فراوان داشت و مقید به انجام امر به معروف و نهی از منکر بود و در انتظار شهادت بود.
هنگامی که به مرخصی میآمد، فضای خانه عوض میشد و نشاط و شادابی وجود همه را فرا میگرفت. به پدر و مادر و همسر و فرزندان خود عشق میورزید و علاقة فراوان داشت
سرهنگ جانباز مسعود عباسی همرزم شهید می گوید: مدتی که به مرخصی نمیرفت، نگران خانواده اش میشد. یکبار 50 روزی بود که به مرخصی نرفته بود. وی برای احوالپرسی از خانوادهاش تلفن به اصفهان زد. پس از این گفتگو نیروی هزار برابر گرفته بود. مهدی با شادی تمام گفت: «وقتی میخواستم از همسرم عذرخواهی کنم که مدت زیادی است به مرخصی نرفته ام، همسرم پیش دستی کرد و گفت: آقا مهدی خسته نباشید، شما آنجا مقاومت کنید، ما هم اینجا با صبرمان در مقابل دشمن میایستیم». با خود گفتم بیجهت نیست که میگویند: علت پیروزی مردان موفق، همسرانشان هستند». مهدی در سال 1360ش ازدواج کرد و ثمره آن یک فرزند دختر به نام هاجر و یک پسر به نام رضا هستند .
فرازی از وصایای شهید؛ وی وصیتنامه های متعددی داشت که از آن جمله است: «اول آنکه سعی کنید خودتان را بهتر از آنکه هستید در عمل بسازید. اگر شما یک نفر را هدایت کردید بدانید که امتی را هدایت کرده و اگر یک نفر را منحرف کنید باز هم امتی را منحرف کردهاید و ای همسرم سعی کن هر صبح زیارت عاشورا بخوانی و ارتباط خویش را با ائمه زیاد کنی که اینها منبع خیر هستند».
در آخرین وصیتنامه خود تنها یک جمله نوشت: « باسمه تعالی در خانه اگر کس است یک حرف بس است. در همه کارها فقط خدا را در نظر بگیرید».
کمیسیون نامگذاری شورای شهر اصفهان به پاس قدردانی از زحمات و حماسه های جاویدان این شهید بزرگوار یکی از خیابانهای منشعب از خیابان آتشگاه اصفهان را به نام او نامگذاری کرده است.