زندگینامه:

 در هشتم فروردین ماه سال ۳۸ در شهر بیدخت از توابع شهرستان گناباد کودکی پا به عرصه ی وجود نهاد که پدرش مراد ومادرش زهرا ، نام زیبای حسن را بر او نهادند.

 پس از سپری نمودن دوران طفولیت، تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه شهید رفیعی (حاجی سابق) با موفقیت به پایان رساند و با ورود به دوره متوسطه، در دبیرستان صالح (رجایی فعلی) موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته علوم طبیعی (تجربی) گردید.
 در ۱۳ سالگی از نعمت وجود پدر محروم ماند و مادر با زحمت و رنج فراوان آن زمان، سرپرستی فرزندان را بر عهده گرفت. با توجه به اینکه برادر حسن در نیروی هوایی تهران مشغول به انجام وظیفه بود و برادر دیگرش در کسوت روحانیت در مدرسه میرزا جعفر مشغول به تحصیل بود، حسن در کنار تحصیل به کار بنایی می‌پرداخت و گاهی هم در اداره راه و ترابری مشهد مشغول به کار می‌شد.
 با وجود پذیرفته شدن در دانشکده عقیدتی سیاسی قم از ادامه تحصیل در این نهاد منصرف گردید و با علاقه ی فراوان به دفاع از حریم انقلاب و اسلام، سپاه پاسداران را برگزید و در ۲۱ آبان ماه سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه درآمد که بعد‌ها از طریق این ارگان به وی مدرک فوق دیپلم نظامی اعطا گردید.
 حسن فردی متدین، مهربان، خاشع و در امور کاری بسیار جدی و با صلابت و مسئولیت پذیر بود. به تجملات علاقه ای نشان نمی‌داد. نسبت به بیت المال بسیار حساس بود. در اوقات فراغت کتب شهید مطهری و دکتر شریعتی را مطالعه می‌نمود.
 
همواره با وضو و خوشبو بود. او ظاهری آراسته داشت. حلال و حرام را رعایت می‌کرد و پرداخت خمس و زکات اموال در زندگی اش مهم بود، طوری در زندگی اش برنامه ریزی کرده بود که حداقل دو یا سه شب نماز شب به جای آورد، روز جمعه در نماز جمعه شرکت کند و به زیارت مزار شهدا برود ویک یا دو کتاب مطالعه نماید.
 
خلوص نیت و یاری رساندن به افراد ناتوان وکمک به مستضعفان از جمله خصوصیات بارز شهید بود. از تظاهر، ریا و کمک گرفتن از غیر خدا بدش می‌آمد وفقط از خداوند استمداد می‌طلبید. با حوصله ودقت ومشورت با دیگران مشکلات را حل می‌کرد و با اراده قوی وجدیت کامل از سختیها واهمه ای نداشت و آن را به عنوان امری طبیعی تلقی می‌نمود. اخلاق مدیریتی ایشان بسیار عالی بود و رفتار وگفتار وعملکرد ایشان همه از رفتار ائمه اطهار نشأت می‌گرفت.
 
از طریق برادرش که در مدرسه میرزا جعفر تحصیل می‌کرد با اندیشه و نهضت امام خمینی(ره) آشنا شد و از هیچ کوششی در پخش اعلامیه‌ها و حضور در را هپیمایی‌ها دریغ نمی‌ورزید به طوری که چندین بار مورد تعقیب گروه ساواک قرار گرفته بود.
 
بعد از ملحق شدن به سپاه پاسداران فعالیت خویش را آغاز نمود و با شروع غائله کردستان به مدت سه ماه داوطلبانه در منطقه کردستان حضور پیدا کرد. در سال ۵۸ به عنوان مسئول عقیدتی سپاه انتخاب گردید و مدتی نیز مسئولیت روابط عمومی سپاه گناباد  و همچنین بسیج نیروها در پایگاه شهید بقایی بیدخت را بر عهده داشت.
 
با شروع جنگ تحمیلی، در پشت جبهه درکلاس های مختلف عقیدتی – نظامی به عنوان مربی شرکت می‌نمود وبه امور تبلیغاتی و فرهنگی در سطح پایگاه های شهرستان و فراخوانی جوانان به جبهه می‌پرداخت. در ۲۳تیر۶۰ به عنوان نماینده سپاه، مسئولیت بسیج بجستان را بر عهده گرفت و در ۱۲ اردیبهشت ماه ۶۲، به عنوان مسئول عملیات سپاه گناباد مشغول به خدمت شد و درعملیات رمضان سمت فرمانده گروهان را برعهده داشت.
 
وی سرانجام در عملیات خیبر در هورالعظیم در حالی که مسئولیت معاون دیده بانی توپخانه لشکر ۵ نصر را بر عهده داشت در ششم اسفندماه ۱۳۶۲، بر اثر جراحات وارده بر بدن جام شهادت را سر کشید و مفقودالأثر شد. پس از یازده سال در ۳۰ بهمن ماه ۱۳۷۳، با چند قطعه استخوان و یک پلاک، بر روی شانه‌های مردم تشییع و در مزار جعفر آباد بیدخت به آغوش خاک سپرده شد.
 
طبق شواهد به عمل آمده شهید نقره در عملیات خیبر به اسارت نیروهای عراقی درآمده و بعدها به شهادت رسیده است.
 

جهت عملی کردن سنت پیامبر در بهمن ماه سال۶۰  ازدواج کرد و پس از یازده ماه دوران عقد زندگی مشترک خویش را در ۱۴ دی ماه ۶۱ ،با مراسم ساده و خانه ای اجاره ای آغاز کرد. و ثمره ی ازدواج آنها یک فرزند دختر بود که هنگام اعزام پدر به جبهه ، سه ماهه بود.