سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید فریدون ابوالحسنی


مروری کوتاه بر #زندگینامه سردار رشید سپاه اسلام، پاسدار شهید🌷 #فریدون_ابوالحسنی بروجنی

👈فرمانده گردان توپخانه تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (علیه السلام)

شهید فریدون ابوالحسنی ۴ فروردین ۱۳۴۰ در شهر «بروجن» در استان چهارمحال و بختیاری دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم حاج نعمت الله پارچه فروش بود و مادرش حاجیه عفت خانم نام داشت.

دوران کودکی را با زحمات پدر و مادر پشت سر نهاد و پا به دبستان گذاشت. از کودکی رفتارهای پسندیده ای داشت که از دیگران متمایز می شد. اخلاق و رفتار شایسته وی باعث شده بود زبانزد دوست و آشنا باشد.

دوران تحصیلات ابتدایی را در دبستان قدیمی «فرخی» به اتمام رساند و وارد مدرسه راهنمایی کورش سابق «ارشاد فعلی» شد. دوران راهنمایی تحصیلی خود را به آخر رساند و با شایستگی کامل وارد مقطع دبیرستان شد. در این دوران او علاوه بر درس خواندن، فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی علیه رژیم ستمشاهی پهلوی را شروع کرد.

تحصیلات خود در مقطع متوسطه در رشته بازرگانی را هنرستان شهید 🌷 حائری بروجن طی کرد و بعد از آن وارد جهاد سازندگی شد. در این نهاد به عضویت هیئت ۷ نفرِه زمین جهاد سازندگی استان چهارمحال و بختیاری درآمد.

نشستن در اتاق و پشت میز برایش سخت بود. با حضور در روستاهای دورافتاده از نزدیک با مشکلات مردم آشنا می‌شد و به رفع مشکلات آن‌ها همت می‌گماشت. بارها اتفاق افتاد شبی در خانه‌ یکی از اهالی روستاها میهمان بود. آن خانواده به‌رسم باقی مانده از زمان حکومت طاغوت که در هر خانه روستایی چنانچه یک مسئول محلی یا کشوری وارد می‌شد، باید گوسفند یا مرغی برایش ذبح می کردند، اما او این رسم غلط را برداشت و  می‌گفت:
این تنها وسیله روزی شماست، من هرگز راضی نمی‌شوم که چنین کاری انجام دهید و نان و ماست را بر گوشت ترجیح می‌داد و همه را در حیرت و تعجب نگاه می‌داشت.

بعد از مدتی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان بروجن شد. با توجه به اینکه از ورزشکاران قهرمان رشته وزنه‌برداری و رتبه اول در مسابقات استان بود، به‌عنوان مربی آموزش انتخاب شد. با نیروهای سپاه و بسیج به کوه می‌رفت و بدنسازی را به آنها آموزش می داد.

فرماندهی بسیج بخش بلداجی از دیگر مسئولیت‌های این شهید 🌷 عزیز بود. در مسابقات تیراندازی بین سپاه، بسیج و ارتش شرکت نمود و مقام اول را کسب نمود.

دوره آموزش نظامی تکمیلی دو ماهه را در پادگان غدیر اصفهان گذراند و عازم جبهه شد. مدتی بعد از حضورش در جبهه به سمت معاون گردان (واحد) توپخانه تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (علیه‌السلام) 🌺 منصوب شد. بعد از مدتی با رشادت‌هایی که از خود نشان داد، فرمانده گردان توپخانه شد. اما هیچ‌گاه هیچ‌کس کلمه 《من فرمانده‌ام》 را از زبان او نشنید؛ زیرا او همیشه خود را یک بسیجی می‌دانست.

در عملیات‌های متعددی شرکت نمود. ازجمله در عملیات خیبر در جزایر مجنون از خود فداکاری‌های بی‌نظیری نشان داد. کارهای وی زبانزد فرماندهان و رزمندگان اسلام بود. او مثل دوران کودکی که بین همسالانش نمونه بود؛ در جبهه هم سرمشق دیگران بود. کمتر شبی می‌شد او را در بستر خواب یافت.

بعد از عملیات بدر به مرخصی آمد. مادرش گفت:
پسرم تو وظیفه ات را انجام داده ای و دیگر وظایف تو تمام‌شده، برگرد و به زندگی‌ات سروسامانی بده. همسری اختیار کن تا برنامه عروسی را برپا کنیم.
اما فریدون لبخندی زد و گفت:
مادر، عروسی من در جبهه است، عروس من شهادت🌷 و نُقل‌های عروسیم گلوله‌های سربی است که هر دم سینه دلاوری را می‌شکافد و او را به ملکوت اعلی می‌رساند. نه مادر، من تا خیالم از جبهه و جنگ راحت نشود حاضر به ازدواج نیستم. اگرچه ازدواج سنت پیامبر (صلوات الله علیه) 🌺 است اما حالا واجب شرعی ما جنگ است و جنگیدن در مقابل دشمن. اگر به وصال دوست رسیدم که چه باک وگرنه که بعداً برای این امر فرصت هست.

❤️ همیشه سعی داشت پدر و مادری را که سال ها خون‌دل خورده‌اند از خود راضی نگه دارد و آن‌ها را ناراحت نکند.

عبادات او به‌موقع بود و نماز و روزه‌های او سرمشق دیگران بود. ساعت‌ها سر بر سجاده می‌نهاد و با معبود خویش گفتگو می‌نمود. خیلی دوست داشت که قرآن تلاوت نماید.

با مردم طوری رفتار می‌نمود که پس از یک‌بار برخورد، مثل این بود که سال ها با او آشنا هستند.

پس از مدت زیادی که در جبهه بود، در روز چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۶۴ یعنی همان روزی که قصد برگشت به بروجن برای مرخصی را داشت، برای خداحافظی به نزد دوستانش رفت. اما این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و خودروی حامل او و دوستانش در معرض دید دشمن قرار گرفت و با اصابت گلوله خمپاره دشمن، سردار را در خون خویش شناور نمود و به فیض شهادت🌷 نائل شد.

پیکر مطهر شهید🌷 پس از تشییع باشکوهی که از محل سپاه انجام گرفت در جوار همرزمان شهیدش در روضه الشهدا بروجن به خاک سپرده شد.

۱۵۹بازدید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."







طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات