پدرشان می گویند: قبل از رفتنش به جبهه به ایشان گفتم: شما بمان و به تحصیل ادامه بده یک جمله ای گفت که من هیچ گاه یادم نمی رود و هر وقت یادم می آید متاثر می شوم گفت: اگر قرار است اینها که آلوده زن و بچه هستند نروند جبهه، ما هم که زن و بچه نداریم بمانیم ، دشمن بی رحمانه دارد می آید جلو پس چه کسی باید اینها را به سزای اعمالشان برساند اگر ما به جبهه نرویم شما هم نروید می دانی آخرش چه می شود، ما گرفتاریمان از شما کمتر است بایستی برویم و جلو دشمن بایستیم
شهید موسی آقا هادی فرزند محمدعلی متولد 1342 آبادان میباشد پدرش اهل خمینی شهر بود که سال 1352 به آن دیار مهاجرت کرده بود و سال 1359 مجددا به خمینی شهر بر میگردد موسی با شروع تهاجم عراق به آبادان به جمع مدافعان آبادان پیوست سال 1360 آموزش دیده بانی را در همان منطقه فراگرفت قبل از عملیات بیت المقدس به تیپ نجف اشرف آمدوبه عنوان دیدبان درعملیات شرکت کرد و سرانجام در مرحله دوم 16/2/1361 در حین دیده بانی به شهادت رسید.
حبیب احمدزاده با اهدای جایزهاش در جشنواره فیلم شهید آوینی به خانواده قهرمان رمان «شطرنج با ماشین قیامت» گفت نام قهرمان این رمان را به یمن شهید آقا هادی، «موسی» گذاشته است.
داستان «شطرنج با ماشین قیامت» درباره یک نوجوان دیده بان است. در طی سه روز به دنبال پیچیدگی هایی که در سیر داستانی می بینیم، او آرامش کاری خود را از دست می دهد و مجبور است هم مسئول پخش غذا باشد هم به چند آدم غیر معمول که در شهر پناه گرفتهاند رسیدگی کند و هم به عنوان دیده بان برای عملیات خاصی که در پیش است، بیشتر از قبل دیده بانی کند. این نوجوان که راوی داستان هم هست در واقع در مرز بین بلوغ فکری و بچگی است. یعنی بااینکه مغز نظامی وی خوب رشد کرده اما بسیاری از رفتارهایش پختگی لازم را ندارد. مثلا بسیار پرحرف است حتی درباره اسرار نظامی، یا اینکه به سبب دیده بانی، غروری بچه گانه دارد. این شخصیت در این موقعیت سخت چیز هایی را یاد می گیرد که در شرایط عادی از عهده آن بر نمی آید.
نویسنده «شطرنج با ماشین قیامت» همچنین دلیل اهدای جایزه خود به خانواده آقاهادی را ادای دین به پدر و مادر شهیدی دانست که در شرایط دشوار اول جنگ با دست و پای مجروح و التیام نیافته ناشی از جراحات انبوه ترکشها، باز به جبههها شتافت و با شرکت مستمر در عملیاتهای مختلف بالاخره در حماسه آزادسازی خرمشهر به شهادت رسید.
واقعا من به شما افتخار میکنم