شهید محمدتقی احمدی
نام پدر: محمدحسین
تاریخ تولد: 1-9-1346 شمسی
محل تولد: مرکزی - اراک
سرباز-،مجرد
خدمه توپ
تاریخ شهادت : 24-10-1365 شمسی
محل شهادت : شلمچه -کربلای۸
گلزار شهدا:شهسواران
مرکزی - اراک
شهید محمدتقی احمدی در اولین روز از آذرماه سال 1346 در روستای شهسواران
از توابع شهرستان اراک و در خانوادهای متعهد و معتقد به اصول اسلام دیده
به جهان گشود. از همان ابتدا نور ولایت و ارادت در چهرهاش نمایان بود. پدر
و مادر لبخندزنان از به دنیا آمدنش ابراز شادی میکردند و برای تربیت او
با تمام جان و هستی خود در این راه کوشیدند تا از او دلاوری خستگی نا پذیر
تربیت کنند که نسبت به مسائل پیرامونش بیاعتنا نباشد و درد مردم را لمس
کند و در کل سربازی پا به کار باشد برای انقلاب و اسلام عزیزش.
در جریان جنگ تحمیلی حال و هوای او عوض شد و به گونهای دیگر با پدر و
مادرش برخورد میکرد، برخوردی از روی مهربانی و ملاطفت. مادرش میگوید:
همیشه و در همه حال به من می گفت: مادر خوشا به حالت که هم مادرت سادات است
و هم پدرت سید است. باید پیرو آنها باشید و حرف کسی را گوش نکنید و شعری
را که شهید همیشه زمزمه می کرد این بود:
چرا غم میخوری از بهر مردن مگر آنان که غم خوردند نمردند؟
شهید محمدتقی رفت و دفترچه آماده به خدمتش را گرفت و آمد. گفت که
میخواهم به جبهه بروم. چطوری بروم خوب است؟ مثل دامادها محاسن و موهایش را
کوتاه کرد و سه بار به من گفت: مادر خوب است؟ به جبهه رفت و دیگر بر نگشت.
پدرش از درخواستی که از او کرد این گونه سخن میگفت: زمانی که به مرخصی
میآمد به او میگفتیم که برویم برایت خواستگاری. گفت: پدر جان رفتنم با
خودم است و برگشتنم با خداست. سیزده ساله بود که به عضویت بسیج در آمد. این
بزرگوار تا کلاس پنجم ابتدایی در دبستان روستای شهسواران و دوران راهنمایی
را در مدرسه طالقانی اراک گذراند. شهسواران یک باشگاه ورزش باستانی داشت
که ایشان مرشد باشگاه شهسواران بود.
یک روز محمد از منزل خارج شد وقتی برگشت به منزل گفت: پدر جان اسم شما
را برای مکه نوشتم. من به او گفتم: که من مقداری پول برای عروسیات کنار
گذاشتهام اول برای تو باید زن بگیرم بعد به مکه میروم. محمد گفت: که این
بار که به مرخصی آمدم، عروسی میکنم. وقتی که محمد به جبهه رفت دیگر باز
نگشت و شربت شیرین شهادت را نوشید و ما آن مبلغ پولی را که برای عروسی محمد
گذاشته بودیم خرج مراسم تشییع او کردیم.
او به عنوان پاسدار وظیفه گردان توپخانه از لشکر 17 علی بن ابی طالب در بیست و چهارم دی ماه سال 1365 در شلمچه به شهادت رسید.
خاطره از پدر:
از خاطرات شهید میتوان گفت که ایشان به ورزش باستانی علاقه داشت و در
سن 12 الی 13 سالگی به این ورزش روی آورد. خود شهید در روستای شهسواران
باشگاه ورزشی تاسیس کرده بود و خود شهید مرشد باشگاه ورزشی بود.
یک روز پیش من آمد گفت: پدر مبلغی پول به من بده. گفتم: مگر باشگاه
درآمد ندارد؟ گفت: پدر جان من هر چه که از باشگاه درآمد کسب میکنم خرج
خودش میکنم.