سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید ثانی زاده-جمهور


جمهور ثانی زاده
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 20-6-1338 شمسی
محل تولد: خوزستان - خرمشهر
تاریخ شهادت : 25-8-1365 شمسی
محل شهادت :اهواز
دلیل شهادت :بمباران هوایی
نام گلزار:اهواز

خوزستان - اهواز

غلامرضا حیدریان یکی از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس در نقل خاطره ای از این دوران به خبرنگار اجتماعی ایرنا می گوید:
شهید جمهور ثانی زاده پس از حضور در جبهه های نبرد برای انتقال تجارب خود در زمینه ادوات و توپخانه از سوی سپاه خرمشهر به مرکز شهید حبیب اللهی اهواز مامور و در کمیته ادوات مشغول به انجام وظیفه شد.
نیروهایی که از یگان های رزم برای عملیات آماده می شدند، پس از اعزام به مرکز آموزش، تحت آموزش شهید ثانی زاده و دوستان همرزم وی قرار می گرفتند.
این افراد آموزش های صحیح و بموقعی به رزمندگان می دادند.
از آنجایی که کار در مرکز آموزش از صبح تا عصر و بعضا تا پاسی از شب بود، مربیان و کادر آموزش ناهار را در این مکان صرف می کردند.
دشمن که از وجود این مرکز آموزش با آن کادر قوی در نزدیکی خط مقدم مطلع شده بود، ‌بارها اقدام به بمباران آن کرد.
در سال 64 بخشی از مرکز آموزش هدف قرار گرفت، در حین آموزش بارها شاهد بودیم، بخاطر هجوم جنگنده ها برای بمباران آنجا، نیروهای آموزش با اعلام وضعیت قرمز، کلاس های درس را تعطیل کرده و به سنگرهای زیرزمینی که برای حفظ جان آنها تعبیه شده بود، پناه می برند.

** پرواز 10 جنگنده عراقی برفراز مرکز آموزش
روزی که شهید جمهور به شهادت رسید، وی مانند سایر کادر و نیروهای آموزشی پس از پایان کلاس و ادای نماز جماعت به سمت سالن غذاخوری حرکت کرد در حالیکه تعدادی از نیروها در سالن غذاخوری بودند.
در آن روز حدود 10 جنگنده عراقی برای بمباران مرکز آموزش آمدند اما پدافند هوایی و همچنین سایت موشکی که در اطراف مرکز بود، با حجم آتش خود مانع بمباران شدند.
جنگنده ها بدون هدف جاده اصلی اهواز خرمشهر و خودروهای مردم عادی و اطراف مرکز را بمباران کردند.
با این حمله تمام نیروها از سالن غذاخوری خارج و هرکسی در یک جا پناه گرفت.
نیروها بعد از اطمینان از رفتن جنگنده ها، مجددا برای صرف غذا به سالن مراجعه کردند.
من به اتفاق، ناصر قدره چی، سید یزدان موسوی و جمهور ثانی زاده مشغول صرف غذا شدیم.
حسی عجیب داشتم و احساس می کردم جنگنده های عراقی باز خواهند گشت از این رو به دوستان گفتم، آنها باز می گردند، بیایید از سالن خارج شویم.
من و سید یزدان از جا بلند شدیم و به سمت درب خروجی سالن حرکت کردیم که در این حین صدای غرش و بمباران هواپیماها بگوش رسید.
ما توانستیم خیلی سریع خود را در گودالی به طول 2 و عرض و عمق یک متر برسانیم.
در همین مکان محدود، تعداد زیادی نیرو خود را بر روی یکدیگر پرتاب کردند هرچند به بیشتر آنها ترکش اصابت کرد.
جنگنده ها برای در امان ماندن از آتش پدافند، در ارتفاع بسیار پایین پرواز می کردند بطوری که براحتی قابل شمارش بودند.
آنها پشت سرهم بر فراز مرکز آموزش و محل تجمع نیروها عبور کرده و بمب های خود را فرو ریختند.
جمهور ثانی زاده که در آن زمان از سالن خارج و در جایی پناه گرفته بود، بدلیل حجم وسیع بمباران از چند ناحیه مورد اصابت ترکش قرار گرفت و در همان محل در سن 27 سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید.
در آن روز تعدادی از مربیان، کادر و نیروهای آموزشی، شهید و مجروح شدند بطوری که سر تعدادی از آنها براثر اصابت ترکش از تن آنها جدا شد.
بعد از پایان بمباران، شهدا و مجروحان به بیمارستان بقایی اعزام شدند و شهید جمهور در زادگاه خود در گلزار شهدای اهواز دفن شد.
علیرغم این بمباران و شهادت دوستان عزیز ما، هیچگاه سایر دوستان آموزش را تعطیل نکردند.
پس از مراسم تشییع شهدا و عهد و پیمانی که با آنها بسته بودیم بعد از چند روز کار آموزش را از سر گرفتیم.



عبدالرضا صالح پور از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس روز چهارشنبه در نقل خاطره ای از آن دوران به ایرنا گفت :

یک شب در سال 1359 حدود ساعت چهار صبح از هتل پرشین آبادان که مقر سپاه بود، خارج و به محوطه بیرون رفتم.

ناگهان شهید محمد جهان آرا را دیدم، در گوشه ای ایستاده و با شیلنگ آب در حال حمام کردن بود، تعجب کردم، جلو رفتم، چیزی نگفتم، فقط با اشاره دست سلام کردم.

فردا صبح از شهید تقی عزیزیان سوال کردم که چرا محمد آن وقت شب آن هم در محوطه حمام می کرد.

تقی گفت که شب گذشته شهید همت الله رودباری ساعت یک بامداد با یک خودروی سنگینی که در اختیار داشت، کیسه های سیمان را از ماهشهر آورده بود؛ سیمان هایی که قرار بود در ساخت سنگر و مرمت ساختمان مهمات بکار رود، شهید رودباری دنبال کسی می گشت که آنها را خالی کند تا مجددا برگردد، اما چون کسی را پیدا نکرد به شهید جهان آرا مراجعه و درخواست کمک کرد.

جهان آرا گفت که لازم نیست این وقت شب کسی را بیدار کنی،خودم و چندتا از بچه ها کمک می کنیم.

تقی گفت که به اتفاق شهیدان محمد رضا ربیعی، قاسم داخل زاده، جمهور ثانی زاده به منطقه کوی آریا که محل تخلیه سیمان ها بود رفته و با همت بچه ها سیمان ها را به خارج از خودرو منتقل کردند.

تقی گفت که محمد بیشتر از همه کار می کرد تا جایی که به شوخی و با خنده به او گفتیم، خم شو، سیمان ها را ببر.

من و محمد رضا یک کیسه سیمان را روی کمر جهان آرا گذاشتیم و کیسه ای دیگر را هم به آن اضافه کردیم بعد گفتیم، حالا ببر.

محمد به خاطر جثه ضعیفی که داشت روی زمین افتاد اما فقط خنده روی لبانش بود، به خاطر روحیه شوخ طبعی بچه ها، آن شب خستگی برایمان معنا نداشت.

گاهی اوقات فکر می کنم محمد فرمانده ای از خود گذشته بود که به دلیل آنکه بچه های مقر را از خواب خوش بیدار نکند، سختی این کار را به جان خرید.

محمد جهان آرا از فرماندهان خوش نام و شجاع دوران دفاع مقدس بود که پس از عمری مبارزه سرانجام در مهر ماه سال 1360 در سن 27 سالگی به فیض شهادت نائل آمد.

۲۳۴بازدید

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."







طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات