حسن طهرانی مقدم
نام پدر: محمود
تاریخ تولد: 6-8-1338 شمسی
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت : 7-4-1391 شمسی
محل شهادت :
گلزار شهدا: بهشت زهرا(س)
تهران
سردار سرلشکر شهید حسن تهرانیمقدم
زندگینامه پدر صنعت موشکی جمهوری اسلامی ایران
بچه محله سرچشمه، جوانکی لاغر اندام و سر به زیر با موهای فرفری که مانند بسیاری از جوانان نسل انقلاب، پاسداری از نهضت را تکلیف خود دانست و به صف سپاهیان روحالله پیوست و سرباز فرمانده کل قوا شد.
بعد از شهادت علی (برادرش) در سوسنگرد که از کودکیانس زیادی با هم داشتند، عزمش بیش از پیش جزم شد و با نبوغ بیحدش،کاری را شروع کرد که از ساخت خمپاره ۶۰ آغاز شد و تا موشک شهاب ۳ رسید.
جوانی که در دانشگاه جنگ،فارغ التحصیل شد؛ از صدام تا سران صهیونیستی و آمریکایی برای سرش جایزه گذاشتند و شد کابوس بیپایان لشکریان شیطان و امیر لشکریان خدا.
تولد در محله سرچشمه(۱۳۳۸/۸/۶)
در محله سرچشمه تهران متولد شد. پدرش محمود تهرانی مقدم به پیشه خیاطی مشغول بود.
آغاز تحصیلات(۱۳۴۵)
به علت شغل پدر (خیاطی) به محله شکوفه وسپس به محله بهارستان نقل مکان کرد و مدارس ابتدایی و دبیرستان را در همین مناطق گذراند.
ورود به مسجد زینب کبری(س)(۱۳۴۸)
در مسجد زینب کبرای سرچشمه زیر نظر آیتالله سید علی لواسانی امام جماعت و مدیر مسجد،تعلیمات دینی و مقدمات آشنایی با اسلام را فرا گرفت و به همراه برادرانش در گروه سرود مسجد شروع به فعالیت کرد. این گروه سرود، هستهاصلی گروه سرودی بود که در روز ۱۲ بهمن ۵۷ در فرودگاه مهرآباد به اجرای برنامه پرداخت.
آیتالله لواسانی در این باره میگوید:«محل ما خیابان امیرکبیر،کوچه آمیز محمود وزیر است. آنجا یک مسجد و یک حوزه علمیه داریم و خانه ما هم کنار مسجد است. وقتی میرفتیم برای نماز، کارهای دیگری هم میکردیم. مثلا با نوجوانان کارمیکردیم و برایشان نامه داشتیم. یک گروه سرود هم درست کرده بودیم که در روزهای انقلاب برای خودش بروبیایی داشت. مسجد پررونقی بود و بچههای خوبی در آن رفت و آمد میکردند. برخی که نمیامدند، کسی را می فرستادم ومیگفتم بگویید آقای لواسانی کارتان دارد. به دنبالشان میرفتیم. الحمدالله آن نسل حالا سردار و سرتیپ ومتخصص شدهاند و برای خودشان بروبیایی دارند خدارا شکر.
سه برادر بودند. محمد آقا که خدا حفظشان کند الان هستند، حاج حسن آقا که یگانه بودند و شهید علی، برادر اینها. مادر خوب و متدینی دارند. خداحفظشان کند. اینها رو اورد مسجد پیش ما. چقدر این جاج حسن آقا با اخلاص بود. ما با اینها مانوس بودیم و برایشان کلاس گذاشته بودیم وبرایشان احکام می گفتیم. جقدر بچههای خوبی بودند»
قبولی در دانشگاه در مقطع فوق دیپلم(۱۳۵۶)
در رشته صنایع (برش قطعات صنعتی) در مقطع فوق دیپلم مدرسه عالی تکنیکیوم نفیسی پذیرفته شد.
همراهی درمبارزات انقلابی(۱۳۵۷)
همزمان با اوجگیری فعالیت انقلابی تحت تاثیر برادرش محمد به صف انقلابیون پیوست. برادر بزرگترش احمد در این باره می گوید:«در روزهای منجر به پیروزی انقلاب به اتفاق دوستانش در فعالیتهای زیرزمینی، نارنجکهای دستی میساخت که با استفاده از سه راهی لوله آب تولید میشد. شب ۲۲ بهمن در میدان امام حسین (فوزیه سابق) با پرتاب نارنجک دستی یک خودروی نظامی ارتش را مصادره و سرهنگ سوار بر خودرو را به اسارت درآورد».
اخذ مهندسی صنایع(۱۳۵۸)
در مقطع لیسانس رشته مهندسی صنایع ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ مدرک مهندسی شد.
عضویت در سپاه پاسدران(۷ تیرماه ۱۳۵۹)
عضویت در سپاه پاسدران در اطلاعات منطقه ۳ سپاه شمال مشغول به فعالیت شد و تا ۳۱/۷/۵۹ در این سمت باقی ماند. در زمان شورشهای قوی در نقاط مرزی که مهمترین آنها حوادث تجزیهطلبانه در کردستان بود و سپاه را در ۱۵ ماه اول عمر خود متوجه ضرورت تقویت صبغه نظامی کرد.
با این رویکرد تا شهریور ۱۳۵۹ که در آستانه هجوم رژیم بعث عراق قرار گرفتیم، حداکثر توان رزمی سپاه تعداد معدودی گردانهای رزمی بود که با روشهای چریکی وغیر کلاسیک، درگیر مبارزه با اشرار وضد انقلابیون مسلح در کردستان شدند.
سنگینترین سلاحی هم که در اختیار سپاه بود، تعدادی خمپارهانداز و آرپیجی و تیربار بود در حالی که همین وضعیت ضد انقلابیون در کردستان، مسلح به توپخانه هم بودند.
شاید آمار کل سلاحهای سپاه در آن مقطع از چند هزار تفنگ ژ۳ و کلت و دهها خمپارهانداز و آرپیجی تجاوز نمیکرد و این، همه موجودی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.
بعد از عملیات ثامنالائمه که منجر به رفع محاصره آبادان شد، ازجمله غنائم به دست آمده از عراق یک آتشبار توپخانه ۱۵۵ میلیمتری کشش بود که از جانب دشمن در شمال ابادان بین دارخوین و پل مارد مستقر بود. این آتشبار توپخانه بلافاصله تعمیر و عملیاتی شد و در همان منطقه علیه دشمن به کار گرفته شد.
سه ماه بعد در عملیات فتح بستان مجددا یک گردان توپخانه ۱۳۰ میلیمتری و یک آتشبار ۱۰۵ میلیمتری پرتغالی ارتش عراق از سوی رزمندگان تیپ ۱۴ امام حسین (ع) اصفهان به غنیمت گرفته شد که این گردان به دستور حسین خرازی (فرمانده تیپ) سازماندهی شده و در عملیات فتحالمبین در پشتیبانی از گردانهای مانوری بسیجی مبادرت به اجرای اتش کرد.
این دو اتفاق مبدا شکلگیری توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
۹ آذر ۱۳۶۰
مسئول تطبیق آتش خمپارهای سپاه در قرارگاه کربلا در عملیات طریقالقدس
حاج حسن بعد از عملیات ثامنالائمه متوجه ضعف اتش پشتیبانی خودی مستقر در خطوط مقدم جنگ شد،مدتها روی این موضوع فکر کرد و سرانجام در پاییز ۱۳۶۰ طرح ساماندهی آتش پشتیبانی (خمپارهاندازها) را به صورت سنجیده و مدون تقدیم حسن باقری کرد.
نامه را محسن رضایی(فرمانده وقت کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) امضا کرد وتحویل حسن باقری داد و حسن باقری آن را به حسن مقدم داد. حاج حسن نامه تایپ شده را خواند و دید طرح خودش درباره ساماندهی خمپارهاندازها به منظور پشتیبانی از نیروهای پیاده است.
نامه خطاب به فرماندهان قرارگاه قدس، نصر، فجرو فتح سپاه در جبهههای جنوب بود:
«برادر حسن مقدم به عنوان فرمانده پشتبیانی کننده آتشهای خمپارهای سپاه معرفی میشوند، لازم است با او همکاری کنید».
تاسیس توپخانه سپاه(۱۳۶۱)
روایت شهید :«عملیات فتحالمبین» تمام شد.
من در سپاه شوش وقتی گزارش را به آقا رشید میدادم، دیدم آقا رشید با خنده میگوید«مقدم برو توپخانه سپاه را سازماندهی کن. برو سراغ توپخانه». گفتم آقا رشید ما داریم خمپاره را سازماندهی میکنیم.
در عملیات فتحالمبین (اگر اشتباه نکنم)۱۴۸ قبضه انواع توپهای روسی به غنیمت سپاه درآمده بود. آن موقع سپاه ۹ تیپ داشت. قرار شد برویم آن توپها را بیاوریم و سازماندهی کنیم. شهید بزرگوار حسن شفیعزاده اولین نفری بودکه رفتم دنبالش.
بعد از عملیات فتحالمبین از تیپالمهدی شوش آوردمش پیش خودم و آقای محمد آقایی که از مسئولین توپخانه سپاه بودند، به انضمام شهید ناهیدی. این بچههای نخبه باهوش را جمع کردیم و توپخانه سپاه راتشکیل دادیم».
راهاندازی مرکز تحقیقات فنی توپخانه در اهواز(۱۳۶۱)
روایت شهید: «در آن زمان توپهای غنیمیتی ما ۱۵۶ قبضه بود که همه آنها در دشت عباس و چناله به غنیمت گرفته شده بودند.
ما برادران ارتشی را برای آموزش این توپها دعوت کردیم که یک تیم از توپخانهارتش برای ما اعزام شد و وقتی توپها را دیدند گفتند این توپها روسی هستند و آموزشی که ما دیدهایم توپهای آمریکایی بوده و کاربرد این توپها را نمیدانیم. ما میخواستیم از این توپها در عملیات بیتالمقدس استفاده کنیم ولی هیچ آموزشی ندیده بودیم.
توپهای زیادی با مهمات خوبی داشتیم ولی برای ما کارامد نبودند. برادر بهمن چیره دست به دلیل تخصصی که داشتند توپها را راهاندازی کردند و مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه راهاندازی شد و توپها راهی عملیات شدند.
دومین نفری که به یاری ما شتافت،شهید ناهیدی بود که آموزشهای لازم را خیلی با حوصله برای استفاده از وسایل غنیمت گرفته شده مثل ترتیلهای فلزی،دوربینهای پاکدو و تجهیزات نشانهروی به ما دادند».
آغاز زندگی مشترک(۱۳۶۱)
پدرش محمود تهرانی مقدم در همین سال از دنیا رفت و حسن با وجود مشغله فراوان در جنگ با اصرار خانواده زندگی مشترک را آغاز کرد.
راه اندازی فرماندهی موشک سپاه(۱۳ آبان ۱۳۶۲)
روایت سردار زهدی:«آبان سال ۱۳۶۲ به برادر حسن تهرانی مقدم که صاحب ایدههای بزرگی در این زمینه بود،ماموریت راهاندازی و سازماندهی «فرماندهی موشکی زمین به زمین سپاه» محول گردید».
شلیک توپ به سمت بصره(۱۴ بهمن ۱۳۶۲)
حضرت امام(ره) با مقابله به مثل حملات موشکی عراق موافقت کردند.
ما در آن زمان فاقد سامانه موشکی بودیم و فقط با توپخانه میتوانستیم مقابله به مثل کنیم.
در جلسهای که سردار مقدم به عنوان فرمانده توپخانه سپاه حضور داشتنتد،قرار شد شهر بصره را با توپهای ۱۳۰ میلیمتری که حداکثر برد آنها ۲۸ تا ۳۰ کیلومتر بود مورد حمله توپخانهای قرار بدهیم.
شلیک اولین موشک به سمت عراق(۱۵ اسفند ۱۳۶۵)
در تاریخ ۲۱/۱۲/۱۳۶۳ اولین موشک ایران به کرکوک شلیک شد. دومین موشک هم در بامداد ۲۳/۱۲/۱۳۶۴ به بانک ۱۸ طبقه رافدین بغداد اصابت کردو موشک بعدی در باشگاه افسران ارتش عراق در بغداد فرود آمد و حدود ۲۰۰ نفر از فرماندهان عراقی را به هلاکت رساند.
روایت سردار زهدی: «وقتی که بنا شد اولین موشک را خود برادران سپاه به سمت بغداد شلیک کنند، با هم به کرمانشاه رفتیم. مقدمات کار فراهم شد و باشگاه افسران بغداد را هدف گرفتیم.
مرحوم شهید مقدم پیشنهاد کرد اول دعای توسل بخوانیم و بعد از دعا به زبان فارسی با خدا صحبت کرد و گفت: «خدایا ما نمیخواهیم مردم عراق را بکشیم. ما میخواهیم نظامیان را از بین ببریم که هم ما و هم عراقیها را میکشند. خدایا این موشک را باشگاه افسران بزن». موشک شلیک شد و همه پای رادیو نشستیم. پس از چند دقیقه رادیو بیبیسی اعلام کرد یک موشک باشگاه افسران بغداد را منهدم کرده و تعداد زیادی از افراد حاضر در آن کشته شدهاند. من پیشانی شهید مقدم را بوسیدم و گفتم این به هدف خوردن موشک نتیجه اخلاص و پاکی تو بود».
انتصاب به عنوان فرمانده موشکی نیروی هوایی سپاه(۱۶ شهریور ۱۳۶۴)
پس از صدور فرمان تاریخ امام (ره) مبنی بر تشکیل نیروهای سه گانه سپاه پاسداران،شهید مقدم در سال ۱۳۶۴ به سمت فرماندهی موشکی نیروی هوایی سپاه منصوب شد.
روایت محسن رضایی: «جنگ شهرها که آغاز شد صدام به شدت شهرهای ما را با موشک و بمباران هوایی مورد حمله قرار میداد و فشار خیلی زیادی روی ما میآمد. من یک روز برادر محسن رفیق دوست را که مسئول لجستیک سپاه بود خواستم و گفتم ما چارهای نداریم جز اینکه جواب موشکها را با موشک بدهیم، لذا ایشان را فرستادیم سوریه و لیبی و در آخر جنگ هم کره شمالی.
بعد دیدم باید ساماندهی موشکها را خودمان انجام دهیم. بعد از مشورت با برادران رشید، صفوی و شمخانی به این نتیجه رسیدم که فرد مناسب برای این کار حسن تهرانی است. ایشان را فراخواندیم و گفتیم توپخانه را بسپار به شفیعزاده و خودت با تیمی از دوستانت یگان موشکی را تشکیل دهید. ایشان کمی به من نگاه کرد و چیزی نگفت. بعدها برادر جعفری مسئول زرهی سپاه به من گفت در سوریه که بودیم حسن به من گفت: برادر محسن از من خواسته تیپ موشکی تشکیل بدهم. توپخانه را میشد کاری کرده ولی موشکهای خیلی پیچیدهاند. به هر حال باید با توکل این کار را انجام دهیم».
تلاش برای استقلال در صنعت موشکی(۱۳۶۵)
از ۲۰ مرداد ۱۳۶۵ تا ۱۰ دی ۱۳۶۵ بعد از عملیات والفجر ۸ و قبل از کربلای ۴، لیبیاییها در همکاری موشکی کارشکنی کردند و ما توان جواب دادن نداشتیم. ما در ۲۰ مرداد ۶۵ پالایشگاه نفتی الدوره عراق را زدیم.
در این مقطع پنج موشک زدیم ولی به دلیل کارشکنی لیبیاییها ۳۵ روز توان پاسخ نداشتیم. لیبیاییها ۳۸ ایراد روی سکو قطعات گذاشته بودند. بعضی از قطعات همزمان با مذاکراتی از کره شمالی وارد شد.
روایت محسن رضایی: «قذافی فکر کرده بود با دادن تعدادی موشک میتواند دل مارا به دست بیاورد و امام بعد از گذشت چند سال از انقلاب به او اجازه ملاقات میدهد که به ایران بیاید، بنابراین چندین موشک به همراه لانچر پرتاب و تعدادی کارشناس را به ایران فرستاد.
همین که ما مشغول کار با آنها شدیم، شنیدیم که پادگانی که برایشان در نظر گرفتهایم را ترک کردهاند و به همراه قطعاتی از موشکها به سفارت لیبی رفتهاند، به طوری که نمیتوان از موشکها استفاده کرد. حسن و تیمش ظرف دو ماه این موشکها را عملیاتی کردند و به محض اینکه عراق موشک زد، ما هتل الرشید را که محل تجمع دیپلماتها بود زدیم».
شرکت در عملیات مرصاد(۱۸ مرداد ۱۳۶۷)
به روایت سردار نامی: «در بحبوحه عملیات مرصاد دیدیم سردار مقدم به عنوان یک خدمه پای یک خمپاره ۱۲۰ در حال شلیک به سمت دشمن و منافقین است. سردار مقدم یعنی کسی که به عنوان فرمانده موشکی در حال انجام وظیفه بود وقتی ضرورت را احساس میکند میآید به عنوان یک خدمه ۱۲۰ به مقابله با دشمن».
۱۳۶۶
به روایت سردار نامی: «همزمان با انجام عملیاتهای مقابله به مثل موشکی و با پیگیریهایی که خود سردار مقدم داشتند در اواخر جنگ به یک سامانه موشکی و راکت ساخت داخل دست پیدا کردیم به نام راکت نازعات، که بردش بین ۸۰ تا ۱۲۰ کیلومتر است و با تلاشهایی که انجام دادهبودند به ۱۵۰ کیلومتر رسیدهبود. از دلایل طراحی و ساخت این سامانه، کمک در کنار موشک اسکاد بود که بتواند با یک نواخت تیر بالا قدرت مقابله با جنگ شهرها را داشته باشد.
موشک اسکاد، موشک گران قیمتی است و به لحاظ آمادهسازی و کم و کیف پرتاب برای اهداف خاص استفاده میشود. ما بعضا اهدافی داشتیم با ابعاد گستردهکه حتما نیاز به دقت یا قدرت انفجار زیاد داشت منتها تنها سامانهای که داشتیم همین اسکاد بود و لذا از همان مقطع همزمان با فعالیت تحقیقاتی جهت ساخت موشکهای اسکاد ساخت سامانههای ارزان قیمت و دارای قدرت مانور بالاتر نیز آغاز شد، تا بتوانیم بعضی از اهدافی را که ارزش واهمیت چندانی ندارد با آن سامانه مورد اصابت قرار بدهیم.
همانجا تلاش و پیگیری برای ساخت و تولید موشک نازعات در اولین قدم طرحریزی شد و در دستور کار قرار گرفت که ما در پایان جنگ یعنی اواخر سال ۶۶ موفق شدیم به این سامانه دست پیدا بکنیم».
موفقیت در ساخت شهاب ۳(۱۳۷۷)
روایت سردار «عباس خانی ارانی» جانشین فرمانده توپخانه و موشکی نیروی زمینی سپاه، «درست است که وزارت دفاع به عنوان واحد پشتبیانی کننده نیروهای مسلح در بحث ساخت موشک «شهاب ۳» وارد میشود، اما عمده کارهای تحقیقاتیاش را شهید مقدم انجام داده بود.
این شهید عزیز عقیده داشت، نباید چیزی را دیگران بسازند و بعد آن را به ما بدهند. به عبارت دیگر میگفت اگر نیروهای مسلح ما درک کردند بنابر نوع تهدید به چه ابزاری برای مقابله نیاز دارند، باید برای تولید آن گام بردارند. زیرا متخصصان داخلی کشورمان ازتوانمندی و قدرت عمل بسیار بالایی برخوردار هستند».
ساماندهی صعود بزرگ به قله دماوند(۱۳۸۱)
روایت سردار «یدالله مکاری» مسئول هیات کوهنوردی سپاه: «کاری که سردار حسن مقدم انجام داد، کاری بس دشوار و بزرگ بود ولی از آنجا که قربه الی الله بود و همراه باتوکل و نشات گرفته از نام ائمه و یاری گرفتن از آنها بود،باموفقیت به انجام رسید صعود به قله دماوند بدون شک برای اولین و آخرین بار بود که اجرا شد. در سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) از چهارده یال کوه دماوند با نا م چهارده معسوم با شرکت ۵۰۰۰ کوهنورد از سراسر ردههای سپاه انجام شد که از ۵۰۰۰ نفر، ۴۱۳۷ نفر آنان موفق به صعود بر بام ایران یعنی قله دماوند شدند و حدیث کسا را انجا قرائت کردند».
جانشین نیروی هوایی سپاه(۱۳۸۴)
در تاریخ ۱/۷/۱۳۸۴ به عنوان جانشین سردار علی زاهدی در نیروهای هوایی سپاه پاسداران منصوب شد.
رئیس سازمان جهاد خودکفایی سپاه(۲۳آذر ۱۳۸۵)
در تاریخ ۲۵/۹/۱۳۸۵ به عنوان مشاور فرمانده کل سپاه در امور موشکی و رئیس سازمان خودکفایی سپاه انتخاب شد.
شهادت(آبان ۱۳۹۰)
در پادگان امیرالمومنین (ع) و در حال آمادهسازی آزمایش موشکی بر اثر انفجار زاغه مهمات، به یارانش شهید احمد کاظمی، حسن شفیع زاده، حسن غازی،غلامرضا یزدانی ، علیرضا ناهیدی، مصطفی تقی جراح و … پیوست.
🔷-سخنرانی شهیدتهرانی مقدم درموردموسسین توپخانه سپاه
-- این محفل بسیار لذت بخشی است.حداقل برای من بسیار شیرین و لذت بخش بوده دیدن دوستان و یاران قدیمی و استادان خودم، من چند نکته را در محضر شما به صورت تیتروار عرض می کنم که می خواهم درآخر یک نتیجه گیری داشته باشم.
دربخش خمپاره درسپاه قوی ترین کار توسط شهید شفیع زاده انجام شد و این بزرگوار خدمات بسیار ارزنده ای را درگسترش این سلاح درسپاه داشتند، خمپاره ای که خدمت عزیزان عرض می کنم شاید خیلی چیز ساده ای به نظر بیاد ولی در زمان جنگ ارزشش از موشک شهاب 3فعلی هم بیشتر بوده و گلوله اش هم مهم تر و با اهمیت تر بوده است.
پیشکسوت و راه انداز توپخانه درسپاه برادر بزرگوارمون آقا سید اعتصامی هستند و بعداً ما وارد کارهای بزرگتر و حجیم تری شدیم در صورتی که توپخانه در سپاه درتیپ امام حسین (ع) و آتشبار 155 را این بزرگوار راه اندازی کرده است و در واقع پیشکسوت توپخانه در سپاه درآن زمان تیپ امام حسین (ع) بود. برادرما آقای اعتصامی و رضایت و شهید قاضی و میرصفیان بچه های بزرگ اول توپخانه سپاه این افراد بوده اند دربخش موشکی هم برادر بزرگوار ما سردار حاجی زاده موشکی سپاه را راه اندازی کردند و در چشم ما باید پیشکسوتان وبزرگان این رسته ها باقی بمانند.
15 فروردین 62 بود در پایگاه گلف اهواز، آقا رحیم بنده را خواستند و ابلاغ راه اندازی توپخانه در سپاه را به من دادند. من هم بلافاصله به سمت شوش راهی شدم و خودم را به سردار فضلی رساندم و از او درخواست کردم که شهید شفیع زاده را دراختیار ما بگذارد که درامور کارهای توپخانه ما را یاری بدهند تا توپخانه سپاه را راه اندازی کنیم که این حرکت، حرکت بزرگی بود و تنها کسی که می توانست این کار را انجام دهد شهید شفیع زاده بود. این بزرگوار تشریف آوردند و من ازطریق ایشان با سردار زهدی آشنا شدم. ایشان دوره عالی توپخانه را در ارتش آموزش دیده بودند از جمله موسسین اولیه توپخانه آقایان عباس سرخیلی و محمد آقایی بودند که از آبادان آمدند و به جمع ما پیوستند و هسته اولیه توپخانه در سپاه تشکیل شد. بنده خدمت شهید زنده اعتصامی هم رفتم و ایشان استقبال خوبی از من نکردند، من هم بچه بودم و من همیشه دورا دور به وجود این نازنین افتخار می کردم.
درآن زمان تیپ امام حسین (ع) پیشتاز بود و مدیریت بسیار قوی ای داشت که توسط شهید خرازی اداره می شد. این مجموعه ای به هم پیوسته و منسجم و قدرتمند بود و وحدت این بچه ها همیشه برای ما مثال زدنی بود و هیچ کسی نمی توانست میان آنها نفوذ کند.
درآن زمان توپهای غنیمتی ما 156 قبضه بود که همه آنها در دشت عباس و چناله به غنیمت گرفته شده بود. ما براداران ارتشی را برای آموزش این توپها دعوت کردیم که یک تیم از توپخانه ارتش برای ما اعزام شد و وقتی که توپها را دیدند به ما گفتند که این توپها روسی هستند و آموزشی که ما دیده ایم توپهای آمریکایی بوده است و کاربرد این توپها را نمی دانیم. ما می خواستیم درعملیات بیت المقدس از این توپها استفاده کنیم ولی ما هیچ آموزشی ندیده بودیم. توپهای زیاد با مهمات خوبی داشتیم ولی برای ما کار آمد نبودند که برادر بهمن چیره دست به دلیل تخصصی که داشتند توپها را راه اندازی کردند و مرکز تعمیر و نگهداری توپخانه راه اندازی شد و توپها راهی عملیات شدند. دومین نفری که به یاری ما شتافتند شهید ناهیدی بودند که آموزش های لازم را خیلی با حوصله و صبر برای استفاده از وسایل غنیمت گرفته شده مثل ترتیل های فلزی، دوربین های پاکدو و تجهیزات نشانه روی به ما دادند.
و سومین رکن ما سردار زهدی بودند که مسئول عملیات بودند به دلیل این که آموزش کلاسیک را در ارتش دیده بودند. این عزیز ضمن این که ماموریتهای ذاتی توپخانه و 4 ماموریت اصلی توپخانه را به ما آموزش دادند. آداب صحبت با ارتشی ها را نیز به ما آموختند.
من به نیکی و بزرگی یاد می کنم ازشهید صیاد شیرازی، درآن زمان برتری درجبهه ها مطلقاً با تیپهای 9 گانه سپاه بود و کسانی که می جنگیدند بچه های تیپ های سپاه بودندکه بعداً این تیپها تبدیل به لشگر شدند. برتری ارتش در دو بخش بود یکی در بخش های هوایی و هوا نیروز و یکی توپخانه و ارتش حاضر نبود تحت هیچ شرایطی این برتری را از دست بدهد و وارد شدن ما به عرصه برتری ارتش خط ممنوعه ای بود که در آن زمان، علی رغم میل باطنی بسیاری از فرماندهان ارتش شهید صیاد شیرازی با همت و مردانگی و افق بلندی که داشتند این سد را شکستند و ما از کانال شهید صیاد شیرازی وارد عرصه توپخانه شدیم و به دستور شهید صیاد شیرازی وارد ارتش شدیم و اولین دوره عالی توپخانه را آموزش دیدیم و با مفاهیم توپخانه آشنا شدیم.
خاطره ای هم از شهید صیاد شیرازی خدمت عزیزان بگویم. ایشان شاگرد اول دوره آموزشی افسران اعزامی کشورهای خارجی به آمریکا در رسته توپخانه بودند. چندین کشور بودند که افسران خود را برای آموزش به آمریکا می فرستادند از ایران هم شهید صیاد شیرازی توسط سرلشگر مین باشیان اعزام شده بودند که در بین افسران کلیه کشورها ایشان شاگرد اول شدند.
ایشان وقتی که به جلسه امتحان رفتند و امتحان برگزار شد و نتیجه ها آمد و به نمره خودشان اعتراض داشتند چون نمره (A) نگرفته بودند شاگرد اول نمی شدند و یکی از شاگردهای کشورهای دیگر شاگرد اول می شد. مسئول آموزش گفتند دوباره امتحان می گیریم و شما با امتحان موفق حرف خودت را می توانی ثابت کنی. وقتی که وارد اتاق مسئول آموزش شدند سوال ها را برای من نوشتند و از اتاق بیرون رفتند و من شروع کردم به پاسخ دادن سوالات و درهمان هنگام دیدم که کتابی که از روی آن سوال طرح شده بود روی همان میز است درهمین حین که وسوسه شدم برای باز کردن کتاب و نوشتن جواب ها پیش خودم فکر کردم که حتماً به من اطمینان کرده است که کتاب را این جا گذاشته است؛ با خودم جنگیدم و گفتم هیچ چیزی بهتر از پاکی و صداقت نیست و سوالاتم را نوشتم تا تمام شد و در همین هنگام بود که دیدم از پشت پرده بیرون آمد و من را نگاه کرد و گفت شاگرد اول واقعی تو هستی و می خواستم امتحانت کنم من یاد گرفتم که صداقت از آن مسلمانهاست و به شما افتخار می کنم.
در آن زمان ما چهار آتشبار داشتیم که تمام آموزش ها با همین چهار آتشبار بود و کلیه بچه های اعزامی با همین چهار آتشبار آموزش می دیدند و آقای بهمن نقاش چیره دست اولین کاتیوشای ایرانی را به طور کامل با هشت دستگاه تولید قطعات کاتیوشا ساخت و مصطفی نجار آن زمان آمده بودند مرکزتحقیقات فنی ما در موقعیت امیرالمومنین و آقا بهمن اجازه تولید این کاتیوشا را گرفت و یک سال بعد خط تولید کاتیوشا را درکشور راه اندازی کرد و در رژه سال بعد شرکت داد.
بیان این خاطرات باید درسی باشد برای ادامه کار ما، نقاط ضعف و قدرت شناسایی شود و بر مبنای آن حرکت آینده شکل گیرد.
اکیپ های تعمیر و نگهداری ما که در زمان جنگ برای تعمیرات توپها به خط می رفتند و برمی گشتند امروز فرمانده موشکی جمهوری اسلامی هستند. سردار موسویان، سردار زاهدی، سردار حاجی زاده که مسئول نیروی انسانی بود که امروز مسئولیت پدافند سپاه را ایشان برعهده دارند. پس بنابراین عناصر با استعداد توپخانه مسئولیت های پیگیری فعلی در بخش سیستم های تدافعی و تهاجمی جمهوری اسلامی را برعهده دارند.
همین حمید آقای سرخیلی ما مرکز آموزش ترکیبی درشمال آبادان تشکیل داده بود که یادم هست با آقای ذوالقدر همیشه بحث داشتیم ایشان مسئول آموزش سپاه بودند و این مجموعه کارش عالی بود و در ارزیابی موفق بود.
سردار زهدی جمله زیبایی گفتند، تمام قدرت ما منابع نیروی انسانی ماست.
شهید ناهیدی کجا آموزش دیده بود؟ ایشان از نبوغ و استعداد ذاتی خودش استفاده می کرد.
شهید شفیع زاده کجا آموزش دیده بود که خودش به تنهایی یک لشگر بود ماشاالله از این انرژی!
شهید غازی که اصلاً ما مسخ ایشان بودیم دراخلاق، در قدرت فرماندهی، در اخلاق محمدی، درآن سجایا با کرامت های بالای انسانی یک گنج مخفیه بود ایشان، دری بودند که در روی زمین می درخشیدند و زمین برایشان خیلی کوچک بود.
ما در جنگ با شهید غازی تا لحظات آخر با هم بودیم که ما بی لیاقت بودیم در واقع برگشت داده شدیم البته با محمد آقایی، که درآن جا شهید زنده اعتصامی، جانباز شد و شهید غازی هم شهید شد.
درتوپخانه ما برد خوبی نداشتیم به این دلیل که عراق عقبه طولانی و توپخانه لایه به لایه داشت: درعملیات ضد آتشبار که حسین جعفری برادر با اخلاق با برادرمان محمد نواب مسئول عملیات ضد آتشبار با عملیات تکنیکی و تاکتیکی جای توپخانه دشمن را پیدا می کردند ولی برد ما به آنها نمی رسید. ما با شهید یزدانی توپها را درخط اول مستقر می کردیم که بتوانیم 50 گلوله شلیک کنیم و به عقب برگردیم. آقا رحیم ماموریت پیدا کرده بود برای پل طلائیه جدید که گره عملیات خیبر بود و ما طی برآوردی که داشتیم عراق 1250000گلوله توپ ظرف شش روز در مجنون جنوبی یا شمالی شلیک کرده بود، یعنی وجب به وجب زمین را بدون اغراق شخم زده بودند.
آقا رحیم گفت افسری از نهاجا سه فروند راکت را طراحی کرده که بمب 500 پوندی بود که راکت های هلیکوپتر را با نوار پالت به آن متصل کرده بود و گهواره ای درست کرده بود با تویوتا که این هم موشک استراتژیک جمهوری اسلامی بود و آقای هاشمی آمده بودند آنجا و هر شب هم تاکید می کرد و هر شب عملیات می شد و نیروها نمی توانستند وارد مجنون جنوبی شوند و با زدن پل جدید طلائیه باید عقبه آنها را قطع کنیم تا نیروهایی که در منطقه طلائیه هستند از جنوب جفیر به منطقه نشئه وارد شدند. ما با آقای محمد آقایی و آقای اعتصامی و حسن غازی رفتیم تا ببینیم آخرین وضعیت چیست و خط ما کجاست، کجا می توانیم راکت ها را مستقر کنیم چون برد آن ها سه کیلومتر بود و باید به خط اول می رفتیم به دلیل این که تا طلائیه چند کیلومتر بود و در آن جا بود که من دیدم شهید غازی لباس سپاه را به تن داشت و موهایش را کوتاه کرده بود جوری که انگار دعوت به میهمانی شده بود.
و نتیجه ای که از صحبت هایم می خواهم بگیرم:
افتخار کردن به گلوله و لوله توپ درحال حاضر مثل فخر فروختن عرب ها به زیادی قبور می ماند! امروز اگر ما در مقابل آمریکا و در منطقه حرفی برای گفتن داریم چون دیگر دشمن ما عرب ها و صدام حسین و ترکیه نیست. دشمن ما یک دشمن قوی است به نام آمریکا، آمریکایی ها هم سیل نیروهای نظامی را روانه ایران نمی کنند.
امروز یک شلیک، یک هدف و یک انهدام تاثیرگذار است. اگر می توانید، درعرصه نبرد هستید، اگر نمی توانید بروید تجهیز شوید و فکر اساسی بکنید و هر روزی که شروع کنید دیر نیست.
مثالی برای شما می زنم. بچه های شما رفتند و موشکی جمهوری اسلامی را راه انداختند. سیستم موشکی که مستشاری اداره می شود دراختیار چند ابر قدرت بیشتر نیست. امروز سرطراح های موشکی دراختیار سپاه هستند. کارهایی که آقای حاجی زاده در پدافند انجام داده اند را بروید و ببینید.
امروز پیام ما به شما این است که شما خیلی بزرگ هستید و استعدادهای درخشان دارید. شهید ناهیدی های خیلی زیاد هستند. شفیع زاده هستند. شهید غازی ها هستند باید قدرشناس باشید و این استعدادها را درجهت سازماندهی استفاده کنید که کمر آمریکایی ها را بشکنیم، اگر خدا بخواهد می شود. ما باید درصحنه نبرد آن چه در تصورآمریکایی ها هست، چیز دیگری از آب در بیاییم یعنی در دکترین آمریکایی ها معادله شما صدق نکند.
ما باید درکار خود انقلاب کنیم و این انقلاب را باید با شروع کردن از آنچه که دوستان شما در پدافند انجام دادند ببینید و سمینار تخصصی بگذارید. توپخانه نوین متناظر با جنگ آمریکایی چیست؟ تعریف کنید و بعد وزارت دفاع را داخل بحث کنید. ما درموشکی وزارت دفاع را کشاندیم به آن چه خواسته ماست نه این که بنشینیم و ببینیم آنها چه می خواهند.
درعملیات فتح المبین خمپاره ما با گلوله تام بلاش که بردش 6400 متر بوده و عراقی ها آمده بودند در 5/7 کیلومتری روی ارتفاعات میشداغ و ارتفاعات شمال فکه و ما دیدیم که برد ما به آنها نمی رسد. خمپاره را می بردیم از خط اول عراق رد می شدیم. می رفتیم بین خط اول و دوم عراق این افتخار و خلاقیت ماست.
باید از این بچه ها در قسمت نرم افزاری و از وزارت دفاع در قسمت سخت افزاری استفاده کرد و توپخانه را به جایی رساند که اگر افراد وارد صحنه بشود دشمن فقط فکر عقب نشینی و از هم پاشیدگی خود را بکند با توکل به خدا.خدا ان شاالله به زحمات و بازوهایتان برکت بدهد.
¤ این سخنرانی درسال 1387 درجمع پیشکسوتان توپخانه و موشکی سپاه انجام شده است.