شهید محمد جان پرور
نام پدر:ولی الله
رئیس بازرسی توپخانه
تاریخ تولد:1341شمسی
محل تولد:تهران
پاسدار-متاهل
شهادت:1369/2/26شمسی
محل شهادت:اصفهان
گلزار شهدا: بهشت زهرا(س)
قطعه28-ردیف521-شماره18
تهران
شهیدمحمد جانپرور سال 1341 و در شهر تهران متولد شد. دوران کودکی و نوجوانی را در دامان خانوادهای متعهد و مؤمن گذراند و مقاطع تحصیلی را طی و در سال 1360 از هنرستان صنعتی تهران در رشتهی مکانیک، دیپلم فنی گرفت.
در دوران انقلاب اسلامی مانند بسیاری از همسالانش، با سری پرشور در فعالیتهای انقلاب حضور داشت. خصوصا در ماههای پایانی رژیم پهلوی، با سایر دوستانش در مسجد محل، نوارها و اعلامیههای حضرت امام را تهیه و پخش میکردند. در روزهای سرنوشتساز بهمن 1357 و در چندین باری که با مموران مسلح حکومت نظامی درگیری کرد، جرأت و جسارت خود را نشان داد. پس از انقلاب و در خلال سالهای آخر تحصیل، همکاریهایی نیز با بسیج و سپاه داشت.
سال 1364 با خانم عاشوری ازدواج کرد تا دو فرزند به نامهای علی و نفیسه از او به یادگار بماند.
جبهه
محمد جانپرور به خاطر علاقهاش که به انقلاب، در سال 1361 به عضویت سپاه در آمد و لباس پاسداری به تن کرد، بلافاصله هم عازم مناطق عملیاتی جنوب گردید.
پس از تشکیل هستهی اولیهی آموزشگاه توپخانهی سپاه در پادگان شهید صدوقی دارخوین، حسن شفیعزاده، محمد را به خاطر تخصص و رشتهی فنی تحصیلیاش، برای برگزاری دورههای آموزشی توپخانه دعوت کرد تا جزو اولین مربیان آموزشگاه تخصصی توپخانه باشد. در واقع محمد جانپرور را باید از بنیانگذاران آموزش در توپخانهی سپاه بر شمرد و از افراد مؤثر در ایجاد و سازماندهی آموزشهای تخصصی در توپخانهی سپاه.
علاقه و هوش و استعداد و انگیزهی قوی محمد در برگزاری آموزشها و کلاسها خیلی زود او را به استادی زبردست و مجرب و کارآمد در این زمینه تبدیل کرد.
بعد از انتقال مرکز آموزش توپخانه به پادگان غدیر اصفهان، محمد جانپرور هم به آنجا رفت. اوج خدمات و فعالیتهای علمی و آموزشی محمد در آنجا بود. او تا پایان جنگ، مربی و استاد تخصصی درس تاکتیک و تکنیک در مرکز آموزش توپخانه بود. صدها نفر از کادرهای تخصصی توپخانه در زمان جنگ، پرورش یافتهی این مربی مهذب بودند.
همزمان با این اقدامات، وی به همراه سایر اساتید در همهی عملیاتهای دفاع مقدس در مناطق عملیاتی حضور مییافت و موجبات موفقیت بیشتر یگانهای توپخانه را در مموریتها فراهم مینمود.
در سال 1366 با توجه به خلاقیتها و موفقیتهایی که جانپرور در مشاغل و مسئولیتهای واگذاری کسب کرده بود به عنوان رئیس بازرسی فرماندهی توپخانهی نیروی زمینی سپاه منصوبش نمودند. او در این زمینه هم موفقیتهایی کسب کرد. همچنین ایشان طی مأموریتی مهم به یکی از کشورهای مسلمان رفت تا تجربیات و دانش تخصصی خود را در اختیار رزمندگان توپخانهی نهضتهای اسلامی قرار دهد که بر علیه استکبار و صهیونیست جهانی میجنگیدند. نقش او در این زمینه نیز بسیار چشمگیر بود.
از رموز موفقیت محمد جانپرور در ادای تکلیف الهی، پشتکار و اعتقاد راسخی بود که به راهش و عقیدهاش داشت.
جاذبهی بسیار بالا و برخورد خوش با دوستان، ایمان و اخلاص و صبوری و توکل بر خدا و از همه شاخصتر تلاش فوقالعاده در کسب علم و تخصص و تجربه، موجب میشد که او نیرویی کارآمد و استادی محبوب و مدیری موفق باشد.
شهادت
هشت ماه بعد از رحلت حضرت امام، عازم ماموریت و بازدید از مناطق عملیاتی جنوب بود که در جریان یک تصادف در مسیر اهواز که به شهادت رسید.
پس از ارتحال امامخمینی، محمد بسیار محزون و گرفته بود و بارها به دوستانش گفته بود که "زندگی بعد از امام بسیار سخت است."
پیکر محمد را در جوار برادر شهیدش، علی، که در عملیات والفجر مقدماتی شهید شده بود به خاک سپردند. مزار ایشان در بهشت زهرای تهران است.
در دوران انقلاب اسلامی مانند بسیاری از همسالانش، با سری پرشور در فعالیتهای انقلاب حضور داشت. خصوصا در ماههای پایانی رژیم پهلوی، با سایر دوستانش در مسجد محل، نوارها و اعلامیههای حضرت امام را تهیه و پخش میکردند. در روزهای سرنوشتساز بهمن 1357 و در چندین باری که با مموران مسلح حکومت نظامی درگیری کرد، جرأت و جسارت خود را نشان داد. پس از انقلاب و در خلال سالهای آخر تحصیل، همکاریهایی نیز با بسیج و سپاه داشت.
سال 1364 با خانم عاشوری ازدواج کرد تا دو فرزند به نامهای علی و نفیسه از او به یادگار بماند.
جبهه
محمد جانپرور به خاطر علاقهاش که به انقلاب، در سال 1361 به عضویت سپاه در آمد و لباس پاسداری به تن کرد، بلافاصله هم عازم مناطق عملیاتی جنوب گردید.
پس از تشکیل هستهی اولیهی آموزشگاه توپخانهی سپاه در پادگان شهید صدوقی دارخوین، حسن شفیعزاده، محمد را به خاطر تخصص و رشتهی فنی تحصیلیاش، برای برگزاری دورههای آموزشی توپخانه دعوت کرد تا جزو اولین مربیان آموزشگاه تخصصی توپخانه باشد. در واقع محمد جانپرور را باید از بنیانگذاران آموزش در توپخانهی سپاه بر شمرد و از افراد مؤثر در ایجاد و سازماندهی آموزشهای تخصصی در توپخانهی سپاه.
علاقه و هوش و استعداد و انگیزهی قوی محمد در برگزاری آموزشها و کلاسها خیلی زود او را به استادی زبردست و مجرب و کارآمد در این زمینه تبدیل کرد.
بعد از انتقال مرکز آموزش توپخانه به پادگان غدیر اصفهان، محمد جانپرور هم به آنجا رفت. اوج خدمات و فعالیتهای علمی و آموزشی محمد در آنجا بود. او تا پایان جنگ، مربی و استاد تخصصی درس تاکتیک و تکنیک در مرکز آموزش توپخانه بود. صدها نفر از کادرهای تخصصی توپخانه در زمان جنگ، پرورش یافتهی این مربی مهذب بودند.
همزمان با این اقدامات، وی به همراه سایر اساتید در همهی عملیاتهای دفاع مقدس در مناطق عملیاتی حضور مییافت و موجبات موفقیت بیشتر یگانهای توپخانه را در مموریتها فراهم مینمود.
در سال 1366 با توجه به خلاقیتها و موفقیتهایی که جانپرور در مشاغل و مسئولیتهای واگذاری کسب کرده بود به عنوان رئیس بازرسی فرماندهی توپخانهی نیروی زمینی سپاه منصوبش نمودند. او در این زمینه هم موفقیتهایی کسب کرد. همچنین ایشان طی مأموریتی مهم به یکی از کشورهای مسلمان رفت تا تجربیات و دانش تخصصی خود را در اختیار رزمندگان توپخانهی نهضتهای اسلامی قرار دهد که بر علیه استکبار و صهیونیست جهانی میجنگیدند. نقش او در این زمینه نیز بسیار چشمگیر بود.
از رموز موفقیت محمد جانپرور در ادای تکلیف الهی، پشتکار و اعتقاد راسخی بود که به راهش و عقیدهاش داشت.
جاذبهی بسیار بالا و برخورد خوش با دوستان، ایمان و اخلاص و صبوری و توکل بر خدا و از همه شاخصتر تلاش فوقالعاده در کسب علم و تخصص و تجربه، موجب میشد که او نیرویی کارآمد و استادی محبوب و مدیری موفق باشد.
شهادت
هشت ماه بعد از رحلت حضرت امام، عازم ماموریت و بازدید از مناطق عملیاتی جنوب بود که در جریان یک تصادف در مسیر اهواز که به شهادت رسید.
پس از ارتحال امامخمینی، محمد بسیار محزون و گرفته بود و بارها به دوستانش گفته بود که "زندگی بعد از امام بسیار سخت است."
پیکر محمد را در جوار برادر شهیدش، علی، که در عملیات والفجر مقدماتی شهید شده بود به خاک سپردند. مزار ایشان در بهشت زهرای تهران است.
مجید میزبان:
شهیدجانپروردارای استعدادخارق العاده ای بود ایشان در بدو ورود به سپاه به چند ماموریت خارج از کشور اعزام و در زمینه جنگ افزار و مهمات غربی از اطلاعات و تخصص خوبی برخوردار بود.محمد بیشتر اوقات خود رابه نوشتن مطالب تخصصی اختصاص می داد بحدی که این موضوع شکایت همسرش را بدنبال داشت. محمد بناچار منزلی دراصفهان اجاره و همسرش را نیزبه اصفهان آورد. شبی همراه خانواده به منزل ایشان رفتیم هنگام ورود محمددر اطاق مجاور مشغول نوشتن بود؛ بحدیکه متوجه آمدن ما نشد! همسرش نیز گله کرد که آقا محمد وقتی به خانه می آید اکثرا اوقات خودرا به مطالعه و یانوشتن صرف میکند.چندروز بعد گله همسر ش را متذکر وعلت را جویا شدم....محمد اظهار داشت: میدانم همسرم دراین شهرتنها وغریبه ولی چه کنم!چاره ای ندارم مطالب ودانستنی های تخصصی فراوانی درذهنم وجود دارد که باید تازمانیکه درمرکز آموزش (اصفهان) هستم مطالب راجهت استفاده سایرین روی کاغد بیاورم ...شاید فردا دیر باشد؟!
با صراحت میتوان ادعاکرداز جمله افتخارات گروه آموزشی جنگ افزار شناسی دانشکده می توان به دست نوشته ها.. جزوات و کتب تخصصی بجا مانده از ایشان اشاره نمود.
وصیتنامه:
"بسمه تعالی
ما از آن خدا هستیم و سرانجام به سوی او مراجعت میکنیم.
این جانب محمد جانپرور در صورت رسیدن به درجهی رفیع شهادت که آرزوی قلبی من است به خاطر خدا و دینم اسلام وصیت میکنم که همیشه پیرو خط امام باشید که هیچ انحرافی در شما پدید نیاید و به نماز اهمیت زیادی بدهید و دعا زیاد بخوانید. از افراد خانواده و حتی نزدیکانم تقاضا دارم که به خاطر اسلام و قرآن پیام مرا که همان پیام اسلام و قرآن و شهادت است، به گوش مردم برسانند و هیچگاه از امر به معروف و نهی از منکر سر باز نزنند و همه بدانند کسانی که در این راه شربت گوارای شهادت را نوشیدهاند، نمردهاند بلکه زنده و جاودانه ابدی میباشند.
پدر و مادر عزیزم و همسر فداکارم و فرزند دلبندم خیلی دوستتان دارم و لکن خدا و اسلام را بیشتر دوست دارم. اگر من شهید شدم شاد باشید که شما فرزندی را در راه اسلام، قرآن و حضرت علی(علیهالسلام) قربانی دادید و درخت اسلام را قویتر و استوارتر کردید. همانند دیگر سربازان اسلام در زمان پیامبر(ص) و یا حسینبنعلی(ع). چنان که خون ما رنگینتر از خون آنان نیست. و همچنین از عزیزانم تقاضا دارم که پسر کوچکم را در این مقطع حساس، پسری مکتبی و آگاه به اسلام، مسلمان و متعهد تربیت کنید.
و فرزند دوم را اگر دختر بود دختری زینبوار پرورش دهید که خودم آرزوی دیدنش را داشتم.
از کلیهی فامیل و آشنایان هم طلب بخشش و حلالیت دارم. باشد که خداوند منان همگی ما را مورد الطاف خود قرار دهد.
ضمنا اگر من شهید شدم سنگ قبرم مشکی و ساده باشد.
خداحافظ
ومناللهالتوفیق
تابستان 1368
محمد جانپرور
با صراحت میتوان ادعاکرداز جمله افتخارات گروه آموزشی جنگ افزار شناسی دانشکده می توان به دست نوشته ها.. جزوات و کتب تخصصی بجا مانده از ایشان اشاره نمود.
وصیتنامه:
"بسمه تعالی
ما از آن خدا هستیم و سرانجام به سوی او مراجعت میکنیم.
این جانب محمد جانپرور در صورت رسیدن به درجهی رفیع شهادت که آرزوی قلبی من است به خاطر خدا و دینم اسلام وصیت میکنم که همیشه پیرو خط امام باشید که هیچ انحرافی در شما پدید نیاید و به نماز اهمیت زیادی بدهید و دعا زیاد بخوانید. از افراد خانواده و حتی نزدیکانم تقاضا دارم که به خاطر اسلام و قرآن پیام مرا که همان پیام اسلام و قرآن و شهادت است، به گوش مردم برسانند و هیچگاه از امر به معروف و نهی از منکر سر باز نزنند و همه بدانند کسانی که در این راه شربت گوارای شهادت را نوشیدهاند، نمردهاند بلکه زنده و جاودانه ابدی میباشند.
پدر و مادر عزیزم و همسر فداکارم و فرزند دلبندم خیلی دوستتان دارم و لکن خدا و اسلام را بیشتر دوست دارم. اگر من شهید شدم شاد باشید که شما فرزندی را در راه اسلام، قرآن و حضرت علی(علیهالسلام) قربانی دادید و درخت اسلام را قویتر و استوارتر کردید. همانند دیگر سربازان اسلام در زمان پیامبر(ص) و یا حسینبنعلی(ع). چنان که خون ما رنگینتر از خون آنان نیست. و همچنین از عزیزانم تقاضا دارم که پسر کوچکم را در این مقطع حساس، پسری مکتبی و آگاه به اسلام، مسلمان و متعهد تربیت کنید.
و فرزند دوم را اگر دختر بود دختری زینبوار پرورش دهید که خودم آرزوی دیدنش را داشتم.
از کلیهی فامیل و آشنایان هم طلب بخشش و حلالیت دارم. باشد که خداوند منان همگی ما را مورد الطاف خود قرار دهد.
ضمنا اگر من شهید شدم سنگ قبرم مشکی و ساده باشد.
خداحافظ
ومناللهالتوفیق
تابستان 1368
محمد جانپرور