سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید دلاورزاده آرانی-منصور
شهید منصور دلاورزاده آرانی
نام پدر: علی
تاریخ تولد:1-1-1347 شمسی
محل تولد:اصفهان-آران و بیدگل
پاسدار وظیفه
مجرد
تاریخ شهادت:4-11-1365 شمسی
محل شهادت :شلمچه-کربلای5
گلزار شهدا: محمد هلال بن علی (ع)آران
اصفهان - آران و بیدگل

شهید دلاورزاده آرانی-منصور

منصور در تاریخ 01/01/1347 در خانواده­ای مستضعف در آران متولّد شد. سال پنجم ابتدایی بود که سایة پر مِهر مادر خود را از دست داد. در مدرسة راهنمایی مشغول تحصیل علم بود که به علّت مشکلات اقتصادی خانواده، درس را رها کرد و وارد بازار کار شد و خانواده را در امر قالی­بافی کمک می­کرد. حدود چهارده سال سن داشت که بعد از گذراندن دورة آموزش نظامی برای دفاع از سرزمین خود داوطلبانه با عضویت بسیجی به میدان نبرد با دشمن اعزام شد و در اسفند 1362 در عملیّات خیبر در منطقة طلائیه شرکت نمود که بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیة کتف چپ، مجروح شد. مدّتی بعد از بهبودی مجدّداً عازم جبهه­ های جنگ شد. این بار با عضویت سرباز سپاه پاسداران در گروه توپخانه 15 خرداد سپاه، سازماندهی شد و در عملیّات­های مختلف شرکت نمود تا این­که در تاریخ 1365/11/4 در عملیّات کربلای 5 در منطقة شلمچه بر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.

مزرعتی:

شهید منصور دلاورزاده در آتشبار دوم گردان امیرالمومنین (ع)به فرماندهی حاج حسین مطلبی ، فرمانده توپ۱۳۰م م بود که توسط بمباران هواپیماهای عراقی روی آتشبارمان دو عراده توپ و مقدار زیادی مهمات منهدم شد و در این بمباران شهید منصور دلاور زاده و برادر عباس زاده بچه شهر کرد به شهادت رسیدند.

 نکته ای که می خواستم بگم این است که شهید منصور دلاور زاده قبل از شهادت خواب پیامبراکرم صلی الله علیه واله وسلم را دیده بود  ، که فرموده بودند شما فردا مهمان ما هستی که پس از بیدار شدن از خواب آقای رضا حداد به ایشان می گوید که چرا اینقدر آرام شده ای، منصور می گوید راستش دیشب همچین خوابی دیده ام، حداد می گوید ان شاءالله خیر است و پس از چند ساعت ایشان همراه شهید عباس زاده به شهادت می رسند در آن زمان من فرمانده آن آتشبار بودم که در مرخصی به سر می بردم .  

نثار شادی روح شهدا توپخانه بخوانید حمد و سوره و صلوات.



خاطرات پدرشهید منصور دلاورزاده

* دنبال چیزی میگشت. بالاخره پیدایش کرد. شناسنامه خواهرش را برداشت وبـه جـای اسـم خواهرش اسم خودش را نوشت. خواهرش متولد 44 بود و خودش 47 .رفت و برای جبهه ثبت نام کرد.
* من هم در جبهه بودم. آمده بود دیدنم. موقع خداحافظی به من الهام شده بـوده کـه آخـرین دیدارم است. گفتم الان نرو. یک کمی باز کنـارم بـاش : چنـد دقیقـه ای اضـافه تـر مانـد . بعـد
خداحافظی کرد و رفت. گفتم: آهسـته تـر بـرو . یکـی از همرزمـان مـی گفـت : چـرا اینجـوری
میکنی؟ گفتم: من دیگه پسرم را نمی بیـنم . ایـن آخـرین دیـدار  من اسـت .
نامـه ای بـرای پسـرم فرستادم. پس از چند هفته نامه برگشت خورد و خط قرمزی روی آن کشیده شده بود.

وصیت نامه  شهید  امیر (منصور )دلاورزاده آرانی

کسانی که در راه خدا کشته شدند مرده نپندارید (قرآن کریم) درود و سلام به امید محرومان و رهبر کبیر انقلاب امام خمینی.
سلام و درود به خانواده شهدا و رزمندگان اسلام. مردم عزیز همیشه پشتیبان امام خمینی باشید و او را تنها نگذارید. به گفته ­های او عمل کنید. من بر اساس وظیفه شرعی خود متذکر می­شوم که مسئله دفاع از ایران اسلامی را بر همه مسائل ترجیح بدهید. برای رضای خدا کار کنید جهاد اکبر که همان مبارزه با نفس اماره است را پیش گیرید و از خواهش های نفسانی سرپیچی کنید و آنچه وجدان شما می­گوید به آن عمل کنید. جبهه های دفاع را تقویت کنید. مردم آران و بیدگل با وحدت خویش آنهایی را که می­خواهند صف اتحاد شما را بگسلند مأیوس کنید.

پدر مهربانم: اگر خطایی از من دیده ­اید مرا ببخشید و حلالم کنید. ناراحت نباشید چون راهی را که انتخاب نموده­­ام از روی آگاهی و بصیرت بوده است. افتخار می­کنم که در جبهه ­های جنگ از سرزمینم دفاع می­کنم. در نماز جماعات و جمعه شرکت فعال داشته باشید.

خواهر مهربان و عزیزم: همچون زینب(س) صبر و شکیبایی داشته باشید و در برابر مشکلات مقاوم باشید. اگر احساس تنهایی کردید به یاد دیگر شهیدان و به یاد مادران شهید داده باشید. حجابتان را حفظ کنید. براستی که حفظ حجاب مشت محکم به دهان یاوه­گویان خارجی. اگر شهید شدم افتخار کنید و خداوند را شاکر باشید.

وصیتم به دوستان و خویشاوندانم: سفارش من به شما عزیزان اینست که همه و دیگر عزیزان: به جنگ بهای بیشتری بدهید و جنگ را تنها راه پیروزی خون بدانید.

و شما دوستان و آشنایان: من از شما می­خواهم که سنگر جبهه را پر کرده و همیشه در فکر این باشید که این جبهه را چه کسی بایستی بچرخاند و آن همین شما برادران عزیز هستید که باید سلاح خونین مرا به دوش کشید. و راه من را که راه حسین است ادامه دهید. برادران من ما حالا مسؤلیت سنگینی در قبال خون شهیدان داریم و آن اینکه رهرو راه این عزیزان باشیم.
 خدایا چنین سعادت را که سعادت در راه انبیاء خدا و اولیاء خداست. به من عطا کن در این را آنچه بر دوشم نهاده­ای بتوانم انجام وظیفه کنم.
 خدایا از عمر ما بکاه و بر عمر رهبرمان بیافزای. خدایا لشگریان توحید را بر لشگر کفار غلبه و چیره گردان. خدایا خدایا تا اتقلاب مهدی خمینی را نگهدار والسلام

امضاء-دوشنبه 11/24/   1362

منبع: بنیاد شهید شهرستان آران وبیدگل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."








طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات