محل تولد: اصفهان
تاریخ شهادت : 1-12-1360 شمسی
محل شهادت : چزابه
گلزارشهدا:گلستان شهدا
عباس (رمضان) صادقی، فرزند حسین و صاحب ماهرانی، در سال 1339 در استان اصفهان متولد شد.
چون قبل از او چند فرزند فوت کرده بودند از تولد او بسیار خوشحال بودند. او را عباس نام نهادند تا چون ابوالفضل العباس (ع) جانش را در راه حسین (ع) فدا نماید. در خانه او را رمضان صدا می زدند. پدرش رعیت بود و آنان زندگی ساده ای داشتند. رمضان 4 ساله بودکه پدرش در اثر بیماری فوت کرد و مادرش نگهداری او را به عهده گرفت. اگر چه ارباب به مادر رمضان پیشنهاد کرد تا رمضان را به پرورشگاه بسپارد و برای او کار کند، اما مادر رنج تنهایی و تأمین معاش را به جان خرید و تربیت رمضان را به عهده گرفت. آنها در منزل دایی رمضان در اتاق بسیار کوچکی زندگی می کردند.
در 7 سالگی نزد آقای یدالله ترک به تحصیل مشغول شد. او شبها درس می خواند و روزها به کار مشغول بود. مدت 3 سال به تحصیل ادامه داد و سپس به دلیل مشکلات ترک تحصیل نمود. در 11 سالگی نزد عمویش در استیل سازی مشغول به کار شد و بعد از مدتی صافکاری را شروع کرد.
یک روز که برای دستگیری او به منزلشان آمده بودند، رمضان فرار کرد و به مسجد سید رفت. در آنجا در اثر تیراندازی مأموران چشم او زخمی شد اما توانست فرار کند.
بعد از پیروزی انقلاب بیشتر اوقات خود را در مسجد و بسیج بود . با تشکیل سپاه پاسداران رمضان جزو اولین کسانی بود که به عضو یت سپاه پذیرفته شد.
چند ماهی مسئول بازداشتگاه سپاه بود . در آنجا بسیار دلسوزانه به فعالیت مشغول بود .
با آغاز حمله حکومت بعث عراق اولین بار در 20 سالگی به شهرهای جنوبی کشور رفت و بدون تامل خود را آماده رزم و جهاد نمود و مدت 3 سال در جبهه حضور داشت. می گفت: جنگ یک تکلیف الهی است و وظ یفه همه ماست که به جبهه برویم.
ایشان در لشگر 14 مقدس امام حسین (ع) به عنوان فرمانده گردان خدمت می کرد.
در سال 1362 یک عملیات مهم در پیش بود . گردان ایشان هم در عملیات شرکت کرد. بعد از عملیات 6 نفر از نیروهای گردانش در منطقه جا مانده بودند. رمضان جهت انتقال آنان به عقب اقدام نمود . 3 نفر را به عقب انتقال داد. به یکی از مجروحان- که امیدی به ماندنش نبود- التماس دعا گفت و از او خواست دست او را نیز بگیرد. بعد از لحظاتی مجروح به شهادت رسید و رمضان دیگر اطمینان یافته بود خداوند اجابتش خواهد نمود.
در حالی که به طرف مجروح دیگری می رفت، در منطقه چزابه در 60/12/1 به درجه رفیع شهادت نایل گردید 26 هفت ماه پس از شهادت مفقودالاثر بود تا آنکه پیکرش پیدا شد.
پیکر مطهر شهید عباس (رمضان) صادقی در گلستان شهدای شهرستان اصفهان به خاک سپرده شد.
وصیت نامه
وصیت نامه شهید عباس صادقی برزانی بسم الله الرحمن الرحیم ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء ولکن لاتشعرون. وآن کسی را که درراه خدا کشته شده مرده نپندارید بلکه زنده ابدی است ولیکن همه شما این حقیقت را نخواهید یافت.
خداوندا، من ناتوان تر از آنم که بتوانم شکر نعمت هایت را بکنم. تو خود توفیق ده تا بنده خودت باشم نه بنده دنیا و مقاصد دنیایی. خدایا، لحظه های جدایی بین دنیا و آخرت رسیده است . توفیق ده تا آنچه رضایت توست انتخاب کنم. برادران و خواهران، از خداوند بخواهید که ما را یاری کند تا گناه نکنیم. همواره دشمنان اسلام متحدند تا اسلام و یاران اسلام را نابود کنند. بیایید تا ما هم به رهبری امام یکی شویم و دشمنان اسلام را نابود سازیم . شما باید تمام خط های غیر خدایی و گروه های غیر خدایی را برای مردم افشا کنید. بدانید که اگر جرات حق گفتن را نداشته باشید. نمی توانید خوب بمیرید . مردم بدانید هر خطی خلاف خط امام منحرف است و سرانجام آن به غرب یا شرق م ی باشد . سختی ها و محرومیت ها را تحمل کنید. پیروی از اسلام و امامت و ولایت فقیه را به شما وصیت می کنم. مردم، اسلام بدون امامت و ولایت اسلام نیست. هر کجا که اسلام مطرح است باید اول به امامت و امام او نگاه کنید. مردم دنیا محل گذر است. به یکدیگر نیکی کنید. مردم، اگر شیعه علی(ع) هستید باید که همدرد علی (ع) باشید. جلوی هر ناحقی را بگیرید و اسلام را در جهان پیاده کنید. خدای چگونه زیستن را تو به من بیاموز که چگونه مردن راخود خواهم آموخت وخدایا مرا یاری کن که بتوانم در راه تو ومکتب از نفس خود بریده وبه راه توپایی نهاده وای خدا تو می دانی که این انقلاب با خون هزاران شهید به خون خفته به نتیجه رسیده وضد انقلاب سعی دارد که از پیروزی واقعیمان جلوگیری کرده ونگذارد ما بتوانیم در پرتو این انقلاب سعادت ونیکوکاری برسیم اما آمریکا نمی داند که ما با سلاح کل یوم عاشورا وکل عرض کربلا وکل شهر محرم به جنگ او خواهیم رفت که هرروزی برای ما عاشورا است وهر زمینی کربلاست وهرماهی محرم است. وبازفریاد امام را که از قلب در آمده اش برمی خیزد ا زدل وگوش شنیده ام واین راه را که راه حسین وراه فرزندش خمینی عزیز است برگزیدم واز تومیخواهم که مرا در همه امور روزه ونماز وازهجرت تا جهاد وازقیام تا شهادت ا زدنیا تا آخرت وهمه سختیها تا که درراه تو به من می رسد ودر انبوه مسئولیتها نلغرم وخدایا می دانی که هرچه در راه تو ودرراه مکتب تو پیشتر می روم وبیشتر مکتب الهی یا مکتب جهاد می خواهم بفهم ودرک کنم وعمل کنم وبه آنهائیکه جهاد را تنها در توانستن می پندارند بفهمانم که در نتوانستن نیز بایستن هست وانهائیکه باید همراهم باشند همدوش وهمسنگرم باشند وبه من بیشتر بشناسانند مکتبم را بلعکس سد راهم هم می شوند وآنها که باید همدوشم مبارزه کنند قبل از دشمن به من حمله می کنند. وسلام ای مادرعزیز ومهربانم که مرا اینچنین تربیت کردی وپای من زحمت کشیدی تا درراه فی سبیل الله گام بردارم وبا کفار دشمنان اسلام بجنگم ومن خیلی ازتومادر قهرمان متشکرم واز خدا خواهانم که تو را بیامرزد وازتو خواهانم که راه یگانه زن تاریخ که فاطمه بود را تا حد ممکن فاطمه وار ادامه دهد. وای همسر عزیزم باتو بگویم که تو خودگاهی چه کنی درمصیبتها وسختیها ورنجها وصبور وشکیبا باش وتو زینب وار پیام ما را به گوش تمام انسانهای محروم برسان واگر از ما فرزندی بوجود آمد یا ابوذر یا سمیه یا حسین بگذار یا فاطمه که پیام پدرخویش را بگوش خلقهای جهان برسانند ودرود گرم من برتو برمادرم که شما بودید در زندگی من دو زنی بی نظیر. ازشمامی خواهم که مرا حلال کنید که بی اجازه ا زخانه بیرون آمدم ومی دانم که حلال خواهید کرد. وانشاء اله ما با هم رزمانمان از اسلام راستین در هرزمان وهرمکان تا آخرین قطره خون خود دفاع خواهیم کرد وا زشما دوزن غیور ومومن ودیگر خواهران وبراران می خواهم که برای ما گریه نکنید وخود را رنج ندهید چون اگر لیاقت پیدا کنیم ودرراه خدا شهید یاکشته بشویم نمرد ایم بلکه زنده وبه یاری شما جاوید هستیم. ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. نپندارید کسانیکه درراه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند ونزد خدای خویش روزی میخورند. من حرفها ودردها وبیانهای زیادی دارم ولی روی گفتنش را ندارم وامیدوارم تمام ما ومشا ومن بازگردیم به خویشتن وازخداوند متعال سلامتی تمام شما را خواهانم. سلام گرم مرا به تمام اقوام ودوستان وهمسایگان حتماً برسانید. سلام گرم مرابه برادر محسن پشت مسجدی ودیگر برادران وخواهران همفکر م برسانید.