شهید فتاح طالبی
نام پدر: عزیزالله
تاریخ تولد: 12-8-1346 شمسی
محل تولد: مرکزی - شازند
بسیجی-مجرد
خدمه توپ
تاریخ شهادت : 4-1-1367 شمسی
محل شهادت : خرمال عراق-والفجر۱۰
گلزار شهدا: ازنا
مرکزی - شازند
زندگی نامه:
شهید فتاح طالبی فرزند عزیزالله در سال 1346 در محلهی ازنا شهرستان شازند و در خانوادهای اصیل و کشاورز دیده به جهان هستی گشود. زندگیاش را در خانوادهای متدین آغاز کرد و سعی کرد تا در همین دوران با مفاهیم اسلام و قرآن آشنا شود.
دوران کودکی را که پشت سر گذاشت به مدرسه رفت و توانست پنج سال ابتدایی را در مدرسهی نظامی عروضی شهرستان شازند درس بخواند و برای سه سال راهنمایی به مدرسهی شهید فهمیده رفت و در این آموزشگاه درسش را ادامه داد. سپس در دبیرستان قدس درس خواند. سال سوم دبیرستان بود که برای اولین بار عازم جبهه شد.
ابتدا به عنوان بسیجی به جبهه رفت و در لشکر 17 علی بن ابیطالب() فعالیت میکرد و در همان سالهای دفاع از میهن اسلامی که لباس خاکی بسیج به تن کرده بود، هدفی جز حمایت از مظلوم و ایستادگی در برابر ظلم نداشت. سعی میکرد تا به هر شکلی که شده است، بیشتر در جبهه بماند و سخت فعالیت کند. روزهایی که به مرخصی میآمد چند روزی بیشتر نمیماند و زود میخواست که برگردد. در این چند روز به دیدن همهی اقوام میرفت و دوستانش را میدید و راهی جبهه میشد. هر بار که به او میگفتند: بیشتر بمان، تو که مرخصی داری. جواب میداد که شدنی نیست، دوستانم در جبهه تنها هستند و باید به کمک آنها بروم. به سن سربازی که رسید به عنوان پاسدار وظیفه به خدمتش در جبههها ادامه داد. حدود بیست ماه در گردان توپخانه لشکر 17 علی بن ابیطالب() خدمت کرد. در چهارمین روز از فروردینماه سال 1367 در خرمال عراق بر اثر اصابت ترکش به سرش در عملیات والفجر 10 به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای شازند به خاک سپردند.
وصیتنامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
... خدایا مرا پاکیزه و قلبم را پاک گردان.
با سلام فراوان به ساحت پاک و مطهر و مقدس امام زمان() و نایب بر حقش امام خمینی() و درود بر روان همه شهدای عصرها و نسلها تاکنون و به تمامی خانوادههای شهیدپرور و همه ملت قهرمان ایران که در پشت جبهه ما را یاری میکنند. چون اینجانب فتاح طالبی عازم جبهه نبرد حق بر علیه باطل هستم، وظیفه خود میدانم که در این زمان خمینی() بتشکن را یاری نمایم؛ چند جمله وصیت دارم که به عرضتان میرسانم.
اگر من شهید شدم در اعلامیه مجلس شهادت مرا به امام زمان() و امام عزیزم خمینی() و ملت شهیدپرور شازند فقط تبریک بگوید. پدر جان! میدانم که شهادت من برای تو خیلی سنگین است ولی همین بس برای تو ارزشمند که در پیش حسین() آن سالار شهیدان روسفیدی و برای من هم بزرگترین سعادت است. پدر جان! چارهای نداشتم، مگر میشود به ندای خمینی() که همان ندای جدش حسین() که فرمود: هل من ناصر ینصرنی، لبیک نگویم.
اما ای مادرم! اگر من در طول مدت عمر برای شما فرزند خوبی نبودم، عذر میخواهم اگر گاهی اوقات باعث ناراحتی شما میشدم به خدا قسم نه به خاطر خودم بود بلکه هدفم خدا و انقلاب بود و امیدوارم که مرا مورد لطف و بخشش خود قرار دهید و از شما طلب حلالیت میکنم امیدوارم که مرا ببخشید. شما برادرانم از شما میخواهم که بعد از من رسالت مرا به دوش گرفته و با زبان و قلم و با هر چه که میتوانید به این انقلاب اسلامی خدمت نمایید و با تمام قدرت با درس خواندن خود مشت محکمی بر دهان ابرقدرتها و ضدانقلاب بزنید و برادران عزیزم اگر من در طول مدت، برای شما برادر خوبی نبودم و با شما بد رفتاری کردهام به مظلومیتی خودتان مرا حلال و مورد لطف و بخشش خود قرار دهید، امیدوارم هستم که مرا ببخشید.
و اما شما خواهران عزیزم تنها وصیتی که به شما دارم این است که رابطه خود را با خداوند متعال هر چه میتوانید محکمتر کنید و فرزندان صالح و متقی تحویل جامعه دهید و اگر برادر خوبی برای شما نبودم و با شما بد اخلاقی کردهام مرا حلال و از شما عزیزان طلب بخشش میکنم.
و اما ای دوستان و آشنایان و قوم و خویشان از شما تنها خواهشی که دارم این است که اگر به شما بدرفتاری و بد اخلاقی کردهام و شما را در ناراحتی و نگرانی بردهام امیدوار هستم که مرا حلال و مورد لطف و بخشش خود قرار دهید و از همه شما طلب حلالیت میکنم، انشاءالله که مرا حلال کنید و آخرین وصیت من به شما که سر خاکم زیاد گریه نکنید و از همه دوستان از جانب من معذرت خواهی کنید.
دوستدار راه سرخ شهادت، فتاح طالبی.