شهید مصطفی موسائی چغاپسندی
نام پدر: علی محمد
تاریخ تولد: 1-1-1341 شمسی
محل تولد: خوزستان -دزفول
پاسدار وظیفه
نام پدر: علی محمد
تاریخ تولد: 1-1-1341 شمسی
محل تولد: خوزستان -دزفول
پاسدار وظیفه
مجرد
خدمه توپ
تاریخ شهادت : 18-12-1364 شمسی
محل شهادت : فاو - والفجر8
گلزار شهدا: بقعه علی شلگهی
خوزستان - دزفول
خدمه توپ
تاریخ شهادت : 18-12-1364 شمسی
محل شهادت : فاو - والفجر8
گلزار شهدا: بقعه علی شلگهی
خوزستان - دزفول
کلام شهید :: باید سپاسگزار خداوند متعال باشیم، به خاطر
اینکه ما را در چنین موقعیتی قرار داده که می توانیم برای اسلام کوشش کنیم و
زمینه برای رشد انسان ها را فراهم کنیم. و خدا را سپاس که بزرگترین رحمت
خود را بر ما فرو فرستاده است و آن راهنمای مردم مسلمان جهان می باشد.
اسلام یا هر انقلابی به طور کلی نیاز به خون دارد. مانند قلب انسان که اگر
خون به حدّ کافی نرسد از کار می افتد. باید در راه اسلام خون داده شود تا
بتواند به آن درجه نهایی خود برسد. من که در این دنیا برای اسلام فعالیتی
یا به آن صورت کاری نکرده ام، امیدوارم که خداوند این جان و این عمل را از
من قبول کند. تقدیر چنین بود که در چنین موقعی عمر ما در این دنیا به پایان
برسد، چون عمر هر کس در زمانی مشخص که خودش از آن خبر ندارد به پایان می
رسد و فقط خداوند از آن خبر دارد و خداوند از همه کارها آگاه است. بنده
وظیفه شرعی خود می دیدم که هر انسان مسلمانی باید همیشه و در همه اوقات
وصیتنامه ای داشته باشد، چون سرنوشت مشخص نیست. بگذریم! من همیشه و در همه
اوقات فکر می کردم که خدایا چگونه می توانم این نافرمانی هایی را که کرده
ام جبران کنم؟! چگونه می توانم خود از بندگان خاص تو احساس کنم؟! و همیشه
آنچه که مرا به وحشت می انداخت، روز قیامت و شدت گناهان در دنیا بود. فکر
می کردم که چطور و چگونه بتوانم خود را از این گناهان پاک کنم. فقط یک راه
را در پیش روی خود دیدم، و آن فدا نمودن جان خود در راه خدا و جهاد کردن بر
علیه دشمنان اسلام و منکران به الله بود. چرا؟ چون کسی که در راه خدا جهاد
کند، با اولین قطره خونی که از او بر زمین ریخته شود، تمام گناهان او پاک
می شود، انشاءالله که من هم از چنین افرادی باشم. آری! دوست دارم اگر در
روز عاشورا من نبودم که سرور شهیدان را یاری کنم، حالا راه آن سرور
آزادگان را ادامه می دهم، ان شاءالله که خداوند نیز قبول کند. آری، دوست
دارم مانند سرور شهیدان و آموزگار عشق و شهادت آقا ابا عبدالله الحسین
بمیرم تا بلکه بتوانم در روز قیامت در صف سربازان او قرار بگیرم. هر چه از
شهادت و ایثار بگویم کم گفته ام. آرزوی هر فرد مسلمان و باایمان است که می
خواهد در زمره چنین افرادی باشد. در ضمن می خواستم این را بگویم که من راه
خودم را انتخاب نمودم، با چشمان باز، چون راه آزادگان بود. در ضمن، مردم
شهرم، ای برادران و سروران گرامی، دشمن از راه تفرقه و اختلاف می تواند به
شما ضربه بزند. مواظب باشید که صمیمیت شما از بین نرود. خدا کند که از این
صورت و حالت که شما هستید و برخورد می کنید، برخورد شما بهتر شود. و در
پایان اگر کسی در این مدت چند سال که من میهمان آنها بودم، در این شهرک،
اگر ناراحتی از من داشتید، امیدوارم به بزرگی خودشان مرا ببخشند. و اگر کسی
را که باید پولی بدهم، مقدار پولی دارم در بانک، که پدرم آنها را، یعنی آن
مقدار بدهی را تحویل صاحبانشان بدهد، و اگر زیاد شما را خسته کردم،
امیدوارم که مرا ببخشید. در ضمن، هیچ کس برای من ناراحت نباشد. به امید
وحدت مسلمین و پیروزی رزمندگان، نابودی ابرقدرت ها و منافقان. ***
سلام هم سنگرم . یادتان بخیر . عزیزم ببخشید ما شما را فراموش کردیم ولی شما ما را فراموش نکنید