سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید هداوند میرزایی-بهرام
شهید بهرام هداوند میرزایی
نام پدر: قدمعلی
تاریخ تولد: 2-6-1339 شمسی
محل تولد: تهران - پاکدشت 
بسیجی
متاهل
راننده
تاریخ شهادت : 25-9-1366 شمسی
محل شهادت : محوراندیمشک 
گلزارشهدا:جلیل آباد
 تهران - ورامین
دوم شهریور ۱۳۳۹، در روستای قشلاق کریم‌آباد از توابع شهرستان پاکدشت به دنیا آمد. پدرش قدمعلی، کشاورزی و دامداری می‌کرد و مادرش رقیه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. او نیز کشاورز و دامدار بود. سال ۱۳۶۱ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم آذر ۱۳۶۶، با سمت راننده خودرو حمل مهمات در جاده اهواز- دوکوهه دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. مزار وی در امامزاده عبدالله روستای جلیل‌آباد شهرستان ورامین واقع است.


از تولد تا شهادت؛

شهید بهرامعلی دوست داشت هر بار که از جبهه بر می گشت ابتدا به دیدار پدر و مادرش برود و از سلامت آنها مطمئن شود. آن روز پاییزی که تازه از آخرین عملیات برگشته بود، به دیدار آنها رفت تا دل خودش و آنها را شاد کند.

غیر از آنها، خانواده خودش هم چشم به راهش بودند. همسرش و دو فرزندش مهدی و مرضیه که جان و دل او بودند و از ته دل دوستشان داشت. آن شب وقتی بی خبر به خانه برگشت چه شادی ها که نکردند. چهره آفتاب سوخته و مهربان او را می بوسیدند و از سر و شانه اش بالا می رفتند. خانه، رنگ شادی گرفته بود.

پایش را در جبهه از دست داد. همان جا که دلش را جا گذاشته بود. همسرش می گفت:«دیگر نرود.» اما دل ماندن نداشت. نزدیک هفت سال بود که در جبهه ها جنگیده و در عملیات والفجر یک، والفجر دو، والفجر سه، خیبر، بدر، والفجر هشت، کربلای یک، کربلای چهار و فتح المبین شرکت کرده و پیروز بازگشته بود.

پنجم آذر ماه 1366 نیز، بهرامعلی وسایلش را جمع کرد، بچه ها فهمیده بودند که قصد رفتن دارد. گریه می کردند و بهرامعلی که از پر کشیدن خود به آسمان خبر داشت مهدی و مرضیه را بوسید و هر دو را به آغوش همسرش داد: «طوری آنها را تربیت کن که بفهمند من و امثال من برای چه جنگیدیم، بغض راه گلوی همسرش را بست و به او که به زحمت، رویک یک پا راه می رفت نگاه می کرد.»

مهدی درباره او می گوید؛

«»پدر شهیدم بارها سابقه مجروحیت داشت و حتی یک بار چنان از ناحیه پا مصدوم شد که پایش را قطع کردند. اما پدرم از پا ننشست و آنقدر به جنگیدن ادادمه داد تا به شهادت رسید...»

کسانی که به زیارت مزار پاک شهید بهرامعلی هداوند میرزایی به امامزاده عبدالله، واقع در جلیل آباد ورامین می روند، همواره آخرین کلمات آن شهید را در گوش جان حفظ کرده اند که:

«ای مردم، ما مثل مردم کوفه نیستیم که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند. ای امام ما برای کوچکترین فرمان تو آماده ایم و اگر لازم باشد جان می دهیم تا دین اسلام جاودانه شود و همیشه پا بر جا بماند...»

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."








طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات