شهید
جعفرعلی کوشکی فرزند امیدعلی در سال 1342 در میان خانواده ای مذهبی در
پلدختر دیده به جهان گشود دوران ابتدائی و راهنمای و چند سال هم از دوران
تحصیلی دبیرستان را گذارند در هنگام تحصیل همراه پدر و دیگر اعضای خانواده
در امر کشاورزی شرکت کرده و همواره با تحصیل علم همدوش دیگر اعضای خانواده
اش به کار مشغول می شد.
در
اوایل انقلاب همراه دیگر برادران شروع به فعالیتهای سیاسی و مذهبی علیه
رژیم دیکتاتوری و پیشاپیش دیگر برادران در راهپیمایی و تظاهرات ها علیه
رژیم شرکت می کرد. در هنگام پیروزی انقلاب شبها تا صبح به نگهبانی و
پاسداری از دستاوردهای انقلاب می پرداخت. پس از تشکیل پایگاه مقاومت حضوری
فعالانه داشت و عضو پایگاه مقاومت شهید رجائی معمولان شد. زحمات زیادی در
راه مبارزه با منافقین ، قاچاقچیان، خوانین و ضد انقلابیون متحمل شد. بارها
هوای سرد زمستان که مردم در خانه هایشان استراحت می کردند تا صبح به گشت
زنی در منطقه و نگهبانی از جان و مال و ناموس مردم می پرداخت. در حقیقت
زبان قاصر است از اینکه بتواند زحمات این فرزند انقلاب را بیان کند و قلم
توانایی نگارش آن همه تلاش و ایثار و مقاومت و جانیازی این یاور امام و
دلسوز انقلاب و یار مستصعفین را ندارد و به قول امام فقط خدا می تواند از
اینها تشکر کند و خدا قدر اینها را می داند.
پس از اینکه رژیم بعثی عراق به نمایندگی از طرف تمامی دشمنان اسلام و ابر قدرتها به سرزمین اسلامی ایران حمله کرد حاج جعفر
همچون عاشقی وارسته و قهرمانی بزرگ طاقت و به نیت دفاع از اسلام در سال
1361 وارد سپاه شد. وی سپاه را مایه افتخار اسلام و مسلمین می دانست و با
خلوص نیت و تلاش و ایثارگری که از خود نشان می داد مایه افتخار سپاه
پاسداران شد .
هرجا
که بود مایه دلگرمی رزمندگان و دیگر پاسداران همرزم خود بود و هر جا که
قدم می گذاشت خواب راحت از چشم کفار بعثی می ربود. در طول چندین سال جنگ
حاج جعفر با آن همه سختی و مشقت هنوز قامت رشیدش سر فرازی و استواری
قله های بلند کردستان و قلبش بر فراخی دشتهای گلگون خوزستان بود. ولی گمنام
در میان مدافعان راستین اسلام زندگی می کردند بدون هیچ گونه چشم داشتی و
هیچگونه انتظار تشکر از کسی.
او تنها آرزویش زیارت کربلا بود. اولین سخنش کربلا و آخرین نفسش هم کربلا بود.
در نوشته هایش نام کربلا بود و در خاطره هایش یاد کربلا بود. بی شک کربلا
هم در انتظار او بود؛ در انتظار گامهای استوار فرزند امام فرزند اسلام و
انقلاب. و حق است اگر بگویم اکنون روح بلندش در جوار کربلاست. گوارای وجودش
باد که چه حالی پر صفا و محبت است در کنار مراد دل و مولای خویش و چه
سعادت بزرگی .
زحمات
حاج جعفر در رابطه با انقلاب و جنگ بی شمار است و از حوصله قلم بیرون. و
همین که بگویم با شهادت او اسلام یاوری دلسوز و امام فرزندی عزیز سپاه
اسلام فرمانده دلیر و رزمندگان پشتیبانی مقتدر و برادری غمخوار و خانواده
اش عارف ارز دست دادند خدمات ارزنده او در زیبداد و حاج عمران و در بندی
خان و سلیمانیه در چزابه رقابیه در کوشک و خرمشهر در فاوو شملچه از یاد
نخواهد رفت با زحمات شبانه روزی خود و دیگر یارانش توپخانه لشگر 57
ابوالفضل را پایه ریزی و راه اندازی کرد. وی این راه را قدم بزرگی در راه
بدست آوردن پیروزی رزمندگان می دانست. او بهترین لحظات عمر خود را صرف خدمت
به اسلام عزیز کرد و همچون مولایش حسین بن علی(ع) با کوفیان پست جنگید و
بالاخره در تاریخ 65/11/25 در عملیات کربلای 5 در شلمچه در حقیقت در کربلای
ایران چون حسین بدست کوفیان به شهادت رسید و عاشقانه دعوت حق را لبیک گفت :
آری حاج جعفر از میان ما رفت ولی یادش تا عبد در قلبهای ما زنده است او
همچون حسین زینبی دارد که یادگار اوست پیام رسان خون او در رسواگرا یزید
زمان اوست اگر شهادت او ضدربه ای بود بر اسلام ولی نام و یادش مایه افتخاری
شد برای مسلمین و رهروان راه او و او با خویش اسلام و درخت اسلام را
آبیاری کرده با رفتن او جایش در میان لشگری عظیم خالی ماند و سالها زحمت می
خواهد تا دگر بار همچون او فردی رشید و دلاور و دلسوز تربیت شد و گمنام
بود و مظلومانه همچون سالارش حسین (ع) مردم او را نشاختند و ما هم او را
نمی شناختیم. قله های سر به فلک کشیده کردستان او را می شناسند. دشتهای گرم
و فراخ خوزستان هنوز منتظر قدمهای او هستند. آری رقیبیه او را می شناسد
چزابه و زیبدات او را خوب می شناسند. شلمچه و ام الرساس او را می شناسند.
هنوز جای پای او بر روی خاک مقدس و خون رنگ غرب و جنوب کشور معلوم است.
و به راستی که از همه بالاتر مکه و مدینه ، صفا و مروه ، منا و عرفات او
را به یاد دارند. هنوز صدای لبیک اللهم لبیک او در گوش صفا و عرفات کور
نشده و به درستی اینها در پیشگاه خدا برای او گواهی خواهد داد. با عمل خود
به دیگران آموخت که چگونه باید از اسلام دفاع کنند و الگویی شد برای همه
پاسداران حقیقی اسلام و انقلاب و مایه افتخار پاسداران اسلام گردید. آری
خداوند با داشتن چنین بندگانی بر فرشتگان مباهات می کند آنان را به درگاه
خود فرا می خواند چرا که بهترین جا برای این عزیزان لقای پروردگار است.
قسمتی از وصیتنامه شهید:
با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی، این کوه استوار و قلب تپنده مستضعفین جهان، امام خمینی و با سلام بر تمامی مستضعفین و پیروان راستین اسلام. به امید هر چه نزدیکتر شدن ظهور حضرت مهدی(عج)، این درهم شکننده پایههای نفاق و استکبار در سراسر جهان و با سلام بر امت رزمنده و قهرمان ایران.
سلام بر حسین (ع) که در انتخاب راه، ما را یاری کرد و سلام بر تو ای بنده واقعی خدا که ما را زنده کردی و درس چگونه مردن را به ما آموختی. و با سلام بر امت حزبالله که ادامه دهنده راه امام حسین (ع) هستند. میخواستم چند کلمهای نه به عنوان وصیت بلکه به عنوان پیام بنویسم چون که شهدا زندهاند. برای اینکه آنچه را که از حسین (ع) آموختهام و آنچه که آرزوی نهائیم بود امکان دارد به آن برسم.
شاید خداوند چند روز دیگر به راز و نیازم جواب مثبت دهد. همیشه این دعا را تکرار میکنم که «اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک» و از خداوند میخواهم دعایم را مستجاب کند، از تمام برادران و خواهران می خواهم برایم دعا کنند تا خداوند از گناهانم بگذرد.
از برادران پاسدارم استدعا دارم که در دعاهای نماز شبشان از خداوند برایم طلب آمرزش کنند. از اسلام به خوبی حفاظت و به آنچه امام میگوید عمل کنند. از مسئولین اطاعت کنند و هر کاری را برای رضای خدا انجام دهند. از خانوادهام میخواهم بعد از شهادتم ناراحت نشوند و مرا ببخشند. اما پدر و مادر عزیزم از شما میخواهم برایم گریه نکنید و ناراحت نشوید و بعد از من صبور و بردبار باشید و آنچه از یک پدر و مادر پاسدار انتظار میرود، باشید.
بر روی قبرم ناکام ننویسید که این راه را خود آمدهام و به آنچه آرزو داشتهام رسیدهام. اگر جنازهام به دست شما رسید نزدیک قبر «شهید ایمانی» با لباس فرم سپاهی (کفن مومنین خدا) به خاک بسپارید و در گوشه قبرم دو پرچم سرخ و سبز که کلمه «لااله الا الله» و «الله اکبر» بر روی آنها نقش بسته باشد بکوبید چونکه هدفم اعتلای جمله «لااله الا الله »بوده است و اگر جنازهام به دست شما نرسید ناراحت نباشید و از خداوند برایم طلب آمرزش کنید.
ای امت حزبالله از شما میخواهم که از امام پیروی کنید و همیشه در خط ولایت فقیه حرکت کنید و از قرآن و ائمه اطهار(ع) فاصله نگیرید که سعادت در همین است.
امام را تنها نگذارید و همیشه همراه امام در صحنه باشید. اخلاق اسلامی را رعایت کنید و تا میتوانید کتابهای اخلاقی آیتالله مشکینی و شهید محراب آیتالله دستغیب را مطالعه کنید و به آنها عمل کنید. سعی کنید بعد از نماز، دعای مکارم اخلاقی را حداقل روزی یک بار بخوانید و روح خود را با اخلاق کریمه آرایش دهید. برای پیروزی نهایی رزمندگان اسلام دعا کنید که رزمندگان اسلام بیش از هر چیز به دعا احتیاج دارند. خدایا تو میدانی که برای همین عازم جبهه جنگ ایمان و کفر، اسلام و شرک و باطل شدهام. عازم شدم تا شاید بتوانم قدمی در راه تو بگذارم و پاک شوم. شاید از روی لطف و کرمت مرا از بندگان خود قرار دهی.
جعفر کوشکی روز 25 بهمن 65 و در «عملیات کربلای5 » در شلمچه به شهادت رسید.
با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی، این کوه استوار و قلب تپنده مستضعفین جهان، امام خمینی و با سلام بر تمامی مستضعفین و پیروان راستین اسلام. به امید هر چه نزدیکتر شدن ظهور حضرت مهدی(عج)، این درهم شکننده پایههای نفاق و استکبار در سراسر جهان و با سلام بر امت رزمنده و قهرمان ایران.
سلام بر حسین (ع) که در انتخاب راه، ما را یاری کرد و سلام بر تو ای بنده واقعی خدا که ما را زنده کردی و درس چگونه مردن را به ما آموختی. و با سلام بر امت حزبالله که ادامه دهنده راه امام حسین (ع) هستند. میخواستم چند کلمهای نه به عنوان وصیت بلکه به عنوان پیام بنویسم چون که شهدا زندهاند. برای اینکه آنچه را که از حسین (ع) آموختهام و آنچه که آرزوی نهائیم بود امکان دارد به آن برسم.
شاید خداوند چند روز دیگر به راز و نیازم جواب مثبت دهد. همیشه این دعا را تکرار میکنم که «اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک» و از خداوند میخواهم دعایم را مستجاب کند، از تمام برادران و خواهران می خواهم برایم دعا کنند تا خداوند از گناهانم بگذرد.
از برادران پاسدارم استدعا دارم که در دعاهای نماز شبشان از خداوند برایم طلب آمرزش کنند. از اسلام به خوبی حفاظت و به آنچه امام میگوید عمل کنند. از مسئولین اطاعت کنند و هر کاری را برای رضای خدا انجام دهند. از خانوادهام میخواهم بعد از شهادتم ناراحت نشوند و مرا ببخشند. اما پدر و مادر عزیزم از شما میخواهم برایم گریه نکنید و ناراحت نشوید و بعد از من صبور و بردبار باشید و آنچه از یک پدر و مادر پاسدار انتظار میرود، باشید.
بر روی قبرم ناکام ننویسید که این راه را خود آمدهام و به آنچه آرزو داشتهام رسیدهام. اگر جنازهام به دست شما رسید نزدیک قبر «شهید ایمانی» با لباس فرم سپاهی (کفن مومنین خدا) به خاک بسپارید و در گوشه قبرم دو پرچم سرخ و سبز که کلمه «لااله الا الله» و «الله اکبر» بر روی آنها نقش بسته باشد بکوبید چونکه هدفم اعتلای جمله «لااله الا الله »بوده است و اگر جنازهام به دست شما نرسید ناراحت نباشید و از خداوند برایم طلب آمرزش کنید.
ای امت حزبالله از شما میخواهم که از امام پیروی کنید و همیشه در خط ولایت فقیه حرکت کنید و از قرآن و ائمه اطهار(ع) فاصله نگیرید که سعادت در همین است.
امام را تنها نگذارید و همیشه همراه امام در صحنه باشید. اخلاق اسلامی را رعایت کنید و تا میتوانید کتابهای اخلاقی آیتالله مشکینی و شهید محراب آیتالله دستغیب را مطالعه کنید و به آنها عمل کنید. سعی کنید بعد از نماز، دعای مکارم اخلاقی را حداقل روزی یک بار بخوانید و روح خود را با اخلاق کریمه آرایش دهید. برای پیروزی نهایی رزمندگان اسلام دعا کنید که رزمندگان اسلام بیش از هر چیز به دعا احتیاج دارند. خدایا تو میدانی که برای همین عازم جبهه جنگ ایمان و کفر، اسلام و شرک و باطل شدهام. عازم شدم تا شاید بتوانم قدمی در راه تو بگذارم و پاک شوم. شاید از روی لطف و کرمت مرا از بندگان خود قرار دهی.
جعفر کوشکی روز 25 بهمن 65 و در «عملیات کربلای5 » در شلمچه به شهادت رسید.
سلام بر شهدا
و سلام بر شما
خیلی مطلب مفید و عالی بود و من تا حالا این شهید عزیز را نمیشناختم.
امروز سعادتی بود که با این شهید عزیز آشنا شدم.
نوشته را در وبلاگ یاد شهیدان ویرایش کردم . اگر شما هم جایگزین کنید بهتر است.
یا علی