سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید هدایت پناه-احمد فرماندهی توپخانه لشگر 7 ولی عصر (عج)

سال های کودکی را تحت تعلیم و تربیت پدر و مادر خود گذراند و دوره تحصیل خود را آغاز کرد. چون از هوش سرشاری برخوردار بود سال های تحصیل را به خوبی پشت سر گذاشت و موجب تحسین مربیان و معلمان خود بود.

اخلاق خوب و مهربانی احمد او را به دانش آموزی مطلوب در مدرسه و کودکی دوست داشتنی در محل زندگی و بین اقوام و فامیل مبدل کرده بود.

بعد از دریافت مدرک دیپلم به طور موقت ترک تحصیل کرد. سال های نوجوانی و جوانی احمد همزمان بود با مبارزان انقلابی مردم ایران با رژیم پهلوی که احمد نیز با آن روحیه خداجو و آشنا به مبانی آزادیخواهی سید الشهداء، با جریان و موج عظیم انقلاب همراه شد و به هر شکل ممکن در فعالیت های انقلابی شرکت می کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) و با توجه به نیاز کشور به نیروی نظامی انقلابی و جوان، به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و همزمان پس از آزمون ورودی موفق، در دانشگاه تبریز پذیرفته شد.

با هماهنگی هایی که انجام داد به تبریز اعزام و در کنار خدمت به نظام نوپای انقلاب، تحصیلات دانشگاهی خود را نیز ادامه داد.

با آغاز جنگ تحمیلی و یورش ابرقدرت های جهانی به مرزهای ایران، تحصیل در دانشگاه را رها کرد و به جبهه های نبرد اعزام شد چرا که جبهه را دانشگاه مهمتری برای خود می دانست و تحصیل درس ایثار و شهادت برایش ارجحیت داشت.

با توجه به هوش بالا و ذکاوت مثال زدنی که داشت به سرعت لیاقت و توانمندی های او بر فرماندهان اثبات شد و پس از گذراندن دوره های تخصصی در عناوین مختلف فرماندهی به ایثار و رشادت پرداخت.

احمد نمونه اخلاص و تقوا برای نیروها و همرزمانش بود و در کنار تربیت نظامی نیروهای خود به شدت به رعایت معنویات و اخلاق اسلامی دوستان و همراهان خود اهمیت می داد. هر لحظه گفتگو با احمد فرصتی برای کسب فیض و یادگیری تعالیم اسلامی بود. او فرماندهی بود که با ندای درون واحد توپخانه را هدایت می کرد و گلوله ها با اذن او به پرواز درمی آمدند.

فرماندهی توپخانه لشگر 7 ولی عصر (عج) و 25 کربلا از جمله مسئولیت های وی بود.

با توجه به تاسیس لشکر 32 انصار الحسین (ع) همدان و رشادت های چشم گیر رزمندگان این لشگر در عملیات های مختلف، به فرماندهی واحد توپخانه این لشکر منصوب شد و همراه با دلاور مردان واحد توپخانه و دیده بان های تیزبین لشکر 32 انصار که تربیت شده احمد بودند، تاثیر بسزایی در پیشبرد عملیات ها و عملکرد این لشکر داشت.

احمد هدایت پناه، جوان غیور ایرانی و سرباز استوار اسلام و ولایت، سرانجام در 25 دیماه سال 1365 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت مستقیم توپ 120 به خودروی حامل وی به شهادت رسید و خون پاکش در کربلای شلمچه جاری شد.




بسم الله الرحمن الرحیم
به نام او همین آغازم که همه چیزم از اوست و همه چیزم برای اوست و بخاطر اوست با او همه چیزم بی او هیچ و پوچ.

حمد و سپاس پروردگاری را که گوهر شمس ظفر را در پیمودن طریقت خویش نشاند.

حمد و سپاس پروردگاری را که قلبهای بشری را از ظلمتکده هوی بیرون کشید و در هوای یار منشأ خود گردانید.

حمد و سپاس پروردگاری را که انوار قدسی خویش را بر تارک سیاه شب کوبیده و وعده صبح ظفر را نوید بخشید.

حمد و سپاس پروردگاری را که ظلمتکده شوم، جغد را از خوابگاه خویش بیرون کرد و پرنده حریت را در صبح دم عطرآگین نقره‌فام بر لاله نشاند. حمد و سپاس پروردگاری را که ظهر عاشورا کربلا را جلوه‌گاه خلیفه الهی خویش گردانید.


بنده احمد هدایت پناه فرزند محمود شهادت می‌دهم که بجز خداوند یکتا هیچ خدایی وجود ندارد. و شهادت می‌دهم که همه پیامبران الهی حقند و آخرین پیامبران حضرت محمد بن عبدا…(ص) بنده و رسول خداست و شهادت می‌دهم که امامانمان از حضرت علی(ع) تا حضرت صاحب‌الزمان(عج) جانشینان بلافصل حضرت محمد(ص) می‌باشند 

 درباره امام امت عرض می‌کنم که تجلی ذات اقدس الهی که در ادمی صورت گرفته ،ادم جلوه ای از صفات الهیشده و همانگونه که وصف خداوند جل شانه نمی شود کرد،توصیف این گونه انسانها نیز مشکل است.مگر وقتی که گفته میشود سبحان الله واقعا حق این صفت الهی ادا شده است؟ خیر .هرگز.خداوند جل شانه بایستی خودش حمدگوی خودش باشد ولا غیر واقعاً تنها شخصیتی که این حقیر سراغ دارم و تا آنجا در مورد شخصیتها خوانده‌ام کسی را همچون امامم نیافتم. “امامم است که این همه صفات الهی دارد و تجلی کرده نمی‌گویم معصوم است. ولی بعد از ائمه(ص) سلام الله علیهم اجمعین تنها کسی که جلوه‌ای از باریتعالی است امام امت است.
 
بارالها اگر گناهی از این بنده حقیر سرزده، خدایا خود می‌دانی که از روی عناد نبوده بلکه قصوری بوده که در اثر سهل انگاری انجام شد. خدایا بخشش برای ذات اقدست سهل و عذاب بر بنده عاصیت بسی سخت و گران، بار پروردگارا، اهمیت عصمت و طهارت را شفیع این بنده ذلیلت گردان تا انشاءالله به فلاح و رستگاری نائل شوم. انشاءالله.

این بنده حقیر تقاضای عاجز از پدرم و مادرم دارم تا مرا عفو و از تقصیراتم بگذرند از همه دوستان و آشنایان درخواست می‌کنم بنده را حلال کنند و اگر درشتی از این حقیر مشاهده کرده‌اند به بزرگواری خود ببخشید.

بنده پنج ماه روزه قضا دارم و احتمالاً مقداری نماز احتیاط قضائی از دوستان و عزیزان تقاضامندم که روزه و ۱- نماز قضایی بنده را بجا آورند.
۲- همچنین نماز شب اول قبر را از دوستان و آشنایان تقاضامندم که برایم بجا آورند.
۳- بر روی کفنم چهل نفر شهادت بدهند.
۴- بنده را در دعاهایتان فراموش نفرمائید.
پروردگارا از تو تقاضای شهود و عز و ربوبیت را دارم پس خداوند خوش کامش کن آمین یا رب العالمین.
العبد الفانی
احمد هدایت پناه




































"بهزاد اتابکی" فرمانده توپخانه لشکر 25 کربلا :به بیان خاطره ای در رابطه با شهید "احمد هدایت پناه" فرمانده توپخانه لشگر انصارالحسین پرداخت. در ادامه این خاطره را میخوانید:

احمد از شهدای متفکر و با سواد و گمنام جنگ است. تمام جبهه ها و جزییات مناطق عملیاتی را به خوبی میشناخت. نقطه ای نبود که احمد هدایت پناه نشناسد. فواصل مناطق و جاده ها را دقیق آدرس میداد.


او اهل دزفول و از ابتدای جنگ در سنگر بود. نیروهای خوبی به خصوص دیده بانهای دقیقی را پرورش داده بود که اکثر آنها پایه توپخانه در این لشگر شدند. در عملیاتهای بعدی دیدبان های که او تربیت کرده بود به نیکی از او یاد میکردند.

احمد هدایت پناه مدتی هم فرمانده توپخانه لشکر 25 کربلا بود و از آن مقطع او را میشناسم.


در مقطع زمانی عملیات کربلای 5، او فرمانده توپخانه لشکر 32 انصار بود. روزی که به شهادت رسید، به دیدن ما در تطبیق مشترک آتش آمده بود. پس از کلی خوش و بش کردن خداحافظی کرد و رفت. چند دقیقه بعد یک نفر با موتور به مقر آمد و گفت "بچه ها این تویوتا که از مقر خارج شد توسط یک گلوله توپ منهدم شد."

با شنیدن این خبر خودم را به او رساندم. ماشین منهدم شده و او شهید شده بود. در آن لحظه نمیتوانستم باور کنم که دقایقی پیش به گرمی با احمد خداحافظی کردیم و او حالا راهی بهشت شده است.







سردار شهید احمد هدایت پناه در گفت و گویی که در زمان حیات خود داشت، در پاسخ خبرنگاری که پرسید پیام شما به ملت ایران چیست، گفت: امام پیام را به ملت ایران میدهد.


وی ادامه داد: نکته ای که می توانم ذکر کنم این است که با توجه به جریاناتی که در داخل جبهه ها میبینیم متوجه میشویم که تاریخ چقدر ناقص است. صرفا برای تکرار تاریخ آدمهایی باید بیایند که دوباره تاریخ را تکرار کنند.

 به عنوان مثال انقلاب امام حسین را در روز عاشورا بیان کنیم. زبان و بزرگترین خطیبان از بیان واقعه کربلا قاصر هستند. تنها چیزی که به نظرم میتواند بیان کننده جریانات تاریخی باشد یعنی تکرار تاریخ باشد درست کردن آدمهای حسین گونه است که دوباره بیایند عاشورای 61 هجری را تکرار کنند. این بهترین روش برای بیان تاریخ است.

قبلا در تاریخ واقعه انقلاب عاشورا را بیان کردند. وقتی به جبهه آمدیم و اشخاصی را دیدیم که حسینی وار کار می کنند تازه کمی متوجه شدیم که انقلاب عاشورا چه بوده است.





http://alefdezful.blogfa.com:

 شهیدی که منزل بهشتی اش را دید:

به بهانه ی معرفی شهید غلامرضا هدایت پناه و شهید علی یار خسروی

 

نماز تمام شده است که «غلامرضا» رو می کند سمت «بهرام» و می گوید : «یه کم صبر کن، کار مهمی باهات دارم». چهره ی غلامرضا متفاوت تر از همیشه به نظر می رسد. بهرام هم که با غلامرضا بودن را غنیمت می داند، سریع می رود کنار غلامرضا و می گوید : «خیره ایشالا. . . چی شده؟!!» غلامرضا می گوید :«یه چیزی می خوام بهت بگم که اول باید قول بدی تا زنده هستم برای کسی تعریف نکنی!» آن حالت خاص چهره ی غلامرضا و نوربالازدنش و این مقدمه ای که می گوید ، دست به دست هم می دهد تا التهاب بهرام را بیشتر و بیشتر کند و متعجبانه در خصوص رازی که باید رازدارش باشد، می پرسد :«باشه! قول می دم. حالا بگو چی شده» و غلامرضا آرام آرام شروع می کند به تعریف روایتی که بر او گذشته است:

دیشب خواب «علی یار» را دیدم. آمد و گفت : «غلامرضا! بیا می خوام ببرمت و یه جایی رو نشونت بدم.» دستم را گرفت و مرا با خود بالا برد تا جایی که رسیدیم به یه باغ بزرگ و نورانی. یک باغ وسیع که غرق نور و زیبایی و طراوت بود و هر چه زیبایی در ذهنت تصور کنی، بازهم برای توصیف آن تصاویری که من دیدم، کم می آوری. باغ  پر بود از خانه های بزرگی شبیه قصر که درآن نورباران می درخشیدند. به هر خانه که می رسیدیم، «علی یار» اسم صاحب خانه را می گفت. همه ی اسم ها برایم آشنا بود. خیلی هایشان شهید شده بودند و بعضی ها هم از بچه های بسیج و مسجد بودند و این وسط با هر گام که بر می داشتم، حسرت بر حسرتم افزوده می شد و غبطه می خوردم به حال بچه ها و در دل می گفتم: خوشا به حالشان که خداوند به تمامی وعده هایی که داد، عمل کرد. علی یار، یکی یکی صاحب خانه های به وصال رسیده را معرفی می کرد و من هم دست توی دست علی یار می رفتم تا رسیدیم به یک خانه که در اوج زیبایی بود. پرسیدم : «علی یار! این خونه مال کیه؟!!» علی یار لبخندی زد و گفت : «بعداً می فهمی مال کیه!!» و دوباره شروع کرد به معرفی خانه های بچه ها.

عجیب نگاهم گره خورده  بود به آن خانه و حسی غریب توی دلم می گفت که آن خانه از آنِ من است. دوباره از علی یار پرسیدم : «علی یار! نگفتی اون خونه مال کیه؟» و علی یار که انگار می خواست از جواب دادن طفره برود دوباره لبخند معناداری زد و گفت: « بعداً می فهمی!» اما آن حس لحظه ای از من دور نمی شد. حسی که مدام در دلم می گفت، آن خانه از آن من است.

سردار شهید احمد هدایت پناه(سمت راست) - شهیدغلامرضا هدایت پناه (سمت چپ)

بهرام! این جا بود که از خواب پریدم. من مطمئن هستم که آن خانه از من بود. من شهید می شوم بهرام. اما تو این خواب را تا زنده هستم برای کسی بازگو نکن و بگذار برای روزی که من هم کنار برادر شهیدم احمد، باشم.

و «بهرام»  می ماند و یک راز که  افشا کردن آن، زمان زیادی به طول نمی انجامد. «شهید غلامرضا هدایت پناه» در عملیات والفجر 10 در ارتفاعات ریشن آسمانی می شود و همسایه می شود با خانه ی برادرش احمد. احمدی که از کربلای 5 در آن باغ بزرگ آسمانی خانه داشته است.

مزار منور «شهید علامرضا هدایت پناه » در جوار مزار برادرش سردار شهید احمد هدایت پناه در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول زیارتگاه عاشقان است


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."







طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات