سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید محمد صادق ترابی فرمانده دیدبانی توپخانه لشکر 25 کربلا

شهیدمحمد صادق ترابی درسال 1344 درشهرگرگان درآغوش خانواده ای پرمهر وعطوفت چشم به جهان گشود.4 ساله بود که با انتقال پدرش به آق قلا در آن شهر به اتفاق خانواده رحل اقامت گزید.

تحصیلاتش را در مقاطع مختلف در این شهر کوچک پشت سر گذاشت و از نزدیک با فقر و محرومیت مردم این منطقه آشنا شد....با وجودیکه در خانواده از رفاه نسبی برخوردار بود اما از همان ابتدا سعی میکرد از طریق ایجاد ارتباط با افراد ضعیف و مستضعف به نوعی خود را شریک غم و درد مردم آن منطقه قرار دهد.

وجودخصوصیاتی نظیر ظلم ستیزی،مبارزه با بی عدالتی،اجرای احکام دینی، جسارت وشجاعت بی نظیر در این شهید بزرگوار از یک طرف و آشنایی ایشان با افکار واندیشه های حضرت امام(ره)ازطرف دیگر ازاو شخصیتی متمایز ساخته بود.

با اوج گیری انقلاب اسلامی علیرغم سن و سال کمش سعی میکرد به هر نحو ممکن نقشی در این پیروزی داشته باشد و با پیروزی  انقلاب اسلامی او که شیفته امام(ره)بود دیگر در پوست خود نمی گنجید و هرروز شخصیت انقلابی این شهید کاملتر می شد.

با شروع فعالیت ضد انقلاب نظیر کمونیست ها و منافقین وراه اندازی غائله خلق ترکمن در منطقه،شهید رابطه ی تنگاتنگی را با برادران سپاه برای خنثی نمودن توطئه ی دشمنان برقرار نمود و زحمات زیادی را متقبل شد.

همزمان در کنار فعالیت های سیاسی به مسائل دینی و درسی خود نیز توجه کافی می نمود و در ضمن از انجام فعالیتهای ورزشی  نیز غافل نبود تا جائی که به عضویت تیم بسکتبال آق قلا درآمده ودر چند مرحله در مسابقات استانی در گرگان و بهشهر نیز شرکت نموده بود.

با آغاز جنگ تحمیلی به طور مکرر سعی نمود تا خودش را به جبهه برساند اما به دلیل کمی سن وهمچنین مخالفت پدرش موفق به این کار نمی شد تا نهایتا از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی  ساری برای انجام خدمت مقدس سربازی به منطقه اعزام و در یگان توپخانه لشگر 25 کربلا مشغول خدمت شد.

  هوشو ذکاوت و اخلاص ، شجاعت و نظم وانضباط مثال زدنی این شهید بزرگوار موجب شد تا خیلی زود در کانون توجه فرماندهان توپخانه قرار گرفته و در بخش دیده بانی توپخانه که مهمترین ودر عین حال سخت ترین بخش توپخانه ای می باشد، مشغول شود.

ارائه مختصات دقیق و اجرای آتش توپخانه بارها و بارها دشمن را گیج و سرگردان و زمین گیر کرد که به گفته فرماندهان ، در برخی از جبهه ها آتش نقطه ای داشتیم یعنی می توانستیم با توپ در یک اقدام متهورانه یک نقطه که از نظر نظامی کاری بسیار پیچیده ومهم است راهدف قرار دهیم.

یک بار نیز به شدت مجروح شد و او را به آق قلا منتقل کردند،در تمام مدت مجروحیت مادر گرانقدرش به مداوای وی اهتمام داشت ولی پس از بهبودی نسبی مجددا خود را به جبهه رساند.

سرانجام در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه،دشمن که تمام توان خود را به میدان آورده بود،یکی یکی دیده بانان لشکر خود را به خط مقدم میرساندند تا با دادن گرای دقیق و اجرای آتش توپخانه در مقابل پاتک دشمن زبون مقاومت نمایند.

اما همگی چون یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا یکی پس از دیگری به شهادت می رسیدند و آخر الامر نوبت به این شهید عزیز رسید.

او که خود هنوز در آتش فراق فرمانده ی شهیدش(علی اکبر حسام)همچون پروانه ای پر و بال سوخته بود، به دنبال بهانه ای می گشت تا خود را از سنگر فرماندهی به خط مقدم برساند.

از سویی علیرغم آن که در مسند فرماندهی دیده بانی توپخانه وظیفه ای برای رفتن به خط مقدم به عهده نداشت اما از آن جا که درس خود را از یاران عاشورایی به خوبی آموخته بود،بی درنگ برای حفظ دستاورد های عملیات کربلای 5 (حفظ کانال ماهی) و جلوگیری از پاتک سنگین دشمن شخصا وارد عمل شد زیرا همه ی دیده بانان شهید شده و کسی غیر از او باقی نمانده بود.

 آتش تهیه دشمن لحظه به لحظه بیشتر می شد و وجب به وجب خاک شلمچه زیر آتش سنگین دشمن قرار می گرفت.با این حال صادق با پایمردی و رشادت بدون آن که ذره ای خم به ابرو بیاورد مشغول انجام وظیفه و دادن گرا بود.تو گویی هیچ اتفاقی نیفتاده و او در کمال آرامش و سکوت آتش توپخانه را بر سر دشمن هدایت می نمود و جهنمی دیگر را برای لشگر دشمن رقم میزد.

ناگهان خمپاره ای در نزدیکی اش بر زمین نشست و بدن خسته و بی جان او که تشنگی و گرسنگی بر آن احاطه کرده بود را شدیدا مجروح ساخت.

دوستانش از او خواستند به عقب برود اما او که درس شجاعت و پایمردی را از مولایش حسین(ع) آموخته بود در جواب این گونه گفت:

"دلم خواهد که با ایمان بمیرم      به زیر سایه ی قرآن بمیرم

دلم خواهد که در خط خمینی      ابوذر گونه و اینسان بمیرم"

می خواست سنگر خالی نماند اما نای رفتن با بدن مجروح و زخم خورده ی خود را نداشت لذا با موتور سیکلت و به زحمت فراوان زیر آتش سنگین دشمن خودش را مجددا به خط مقدم رساند تا لحظه ای از انجام رسالتش وا نماند.

انگار این شهدا بودند که بی تاب صادق شدند و او را به سوی خود می خواندند.دقایقی بعد صدای حاج حسین بصیر از پشت بی سیم به گوش می رسید که درخواست دیده بان می کرد و جواب شنید:"حسین جان مرغان آسمانی دسته جمع پرواز کردند."

  آری و این چنین بود که آتش دشمن جسم نیمه جانش را پاره پاره کرد تا دشمنان بدانند که یاران خمینی(ره)چگونه بر عهد و پیمانشان تا پای جان ایستادند و جان گرانسنگ خود را در این راه تقدیم جانان نمودند
وصیتنامه:
لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
تکلیف مارا حضرت سید الشهداء معلوم کرده است.(امام خمینی)
شهادت زیباترین سروده عالم خلقت است .(شهید مرتضی مطهری)باعرض ادب به پیشگاه صاحب عصر(عج)وبااهداء سلام گرم به محضر عالم فقیه ونستوه حکیم ,حضرت آیت ا...العظمی امام خمینی.و درودخدا برتمامی شهداء و ایثار کنندگان در راه اسلام عزیز , راهی که برای رسیدن به آن باید اراده ای آهنین و عشقی سوزان داشت,تا بتوان با توکل و صبر و ایمان به ریسمان الهی چنگ زد.

و اما خانواده گرامی ام که سلام من همیشه نثار جمع گرمتان خواهد بود . و خصوصا مادر مهربان و دلسوزم.اگردیروز مقدر نبودکه درکربلا همراه امام حسین علیه السلام به فریاد علی اصغر و علی اکبر بشتابیم ولی امروز دست تقدیر ما را مامور کرده که به فریاد یار و یاور او شتاب کنیم . امروز امام می گوید , ما امر شده ایم که استقامت کنیم ,پس استقامت می کنیم تا خدای تبارک و تعالی از ما خشنود و راضی گردد و ما را در این جهاد بزرگ و معنوی بیازماید تا شاید سرافکنده امام زمان(عج)و آیندگان نباشیم وگناهانمان که تیرگی قلبمان است پاک شود.اگر دوستانم ملکی ونوریان وحسام وکوهساری توانستندنقش مهدی و علی وعلی اکبر و چراغ اسلام را دوباره بر پرده تاریخ اسلام بازی کنندپس ما هم می توانیم نقش توبه کنندگان وادامه دهندگان راه آنها رابازی کنیم تا شاید این فیض بزرگ,اگرچه ما را درکنار آنها جای ندهند,به ما هم برسد.امروز اطاعت ازفقیه را نبایدفراموش کنیم که اطاعت از امام,اطاعت از خدا و پیامبرش خواهد بود وکفران چنین نعمتی غضب خداوند را در پی خواهد داشت ,بنابراین به تمام کسانی که در پی ضربه زدن به این آرمان و هدف مقدسند ,بگویم که جنگتان تیشه ای است به ریشه خودتان .پس عاشقانه دست امام رابگیرید که بخدا قسم رستگار خواهید شد و نعمات الهی در این دنیا و آن دنیا شامل حالتان خواهد بود و از فرقه گرایی بپرهیزید و نماینده امام را به مانند امام بدانید و تبعیت کنید وخدای تعالی انشاء اله همگی را چه کسانی که سعی در تضعیف دولت مکتبی و امام عزیز دارند و چه کسانی که ناآگاهانه برای اینها کارد تیز میکنند هدایت فرماید. و در پایان از مادرم که شبانه روز در پی حل گرفتاریها و مشکلات من بود , تشکر می کنم و آرزوی توفیق در کارهای خیر برای همگی شما دارم و از همه شما حلالیت میطلبم. والسلام وعلیکم

محمد صادق ترابی










نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."







طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات