بسم رب الشهدا و الصدیقین
زندگینامه شهید مدافع حرم حبیب الله (بهمن) قنبری:
در سال ۱۳۶۱ از طریق بسیج با توجه به سابقه ی حضور در جبهه های غرب و جنوب غرب چونان ماهی در آب رو به سوی فاو ،اروند و شلمچه و جزیره ی مجنون نفس میکشیدند . راهی شد، و این چنین قانون هم اعداد کوچک شناسنامه اش را ندید گرفت از ضعف جسمانی اش نا امید نشد ، قانون هم میدانست بزرگی قلب و اوج درایتش را .بعد از گذراندن دوره ی آموزش تخصصی دیده بانی در اردو گاه شهید حبیب اللهی در سال ۱۳۶۴ پابه ادوات نهاد. زمان متواضعانه در حال تاختن بود زمان فنا شدن در حقیقت ا...
اعزام به جبهه بهشهر ۱۳۶۱ از راست : پاسدار شهید مجید آزموده - پاسدار شهید مدافع حرم بهمن قنبری - شهید حسن دروازه طوس - شهید یحیی اکبری - شهید یوسف قدیری
در سال ۶۴ و عملیات گسترده والفجر ۸ ، آن اروند نا آرام و ماهیانی که دل به آب میزدند . چشمانش را میطلبیدند، پس دیده بانی شد به وسعت چشم کوی و هفت رود و هفت تپه و هفت آسمان و زمین و دیری نپایید که والفجر و انفجار نور جایش را داد به کربلا ی ۵ ، در کربلای ۵ چشمانش وسعت گسترده تری از جانفشانی هارا میداد و وسعت عمیق تری از اخلاص نیرو های جان بر کف را ، و او آنجا دیده بان محوری کربلای ۵ بود .
گفتن از سختی ها و رشادت ها و جانفشانی ها و جانبازی ها و شیمیایی خوردن ها و زخمی شدن ها خود مثنوی هفتاد من است . اما جنگ با تمام قوا جنگ بود و او حتی تا دو سال پس از پذیرفتن قطع نامه ۵۸۹ باید در منطقه به حفاطت از خاک و مبارزه با تجاوز میپرداخت . در سال ۱۳۷۰ جوان رشید البته شیمیایی خورده و پرو بال زخمی به خانه برمیگردد و درختان نارنج خانه پدری بهار میباریدند برقدم رنجه اش . وبعد از آن به عنوان به رسمیت در سپاه درآمد و حتی بعداز بازنشستگی بعلت احساس تعهد به نظام و انقلابی که هزاران چون خودش به آن خونشان ریخته شد و عده ای جان دادند ، نهایت همکاری در طرح ریزی مانور ها و ساخت ماکت و ایجاد نمایشگاه ها را با سپاه انقلاب اسلامی بجای می آورد . و اما نمونه هایی از وظایف این مجاهد فی سبیل الله که در زمان جنگ به بهترین شکل از عهده اش برآمد می توان اشاره کرد :
مسئول طرح و عملیات تیپ الحدید ۳/۴/۶۴ تا۱۲/۶/۶۴
مسئول طرح و عملیات تیپ الحدید ۳/۷/۶۴ تا ۳۱/۳/۶۵
مسئول دیده بانی و مسئول محور و فرماندهی محور تیپ الحدید ۸/۱۰/۶۵ تا ۸/۸/۶۶
فرمانده گردان ۱۰۷ ۹/۸/۶۶ تا ۲۵/۵/۶۷
معاون تیپ و مسئول طرح وعملیات تیپ القارعه و مسئول گردان ۱۰۷ ۸/۸/۶۶ تا ۱۰/۷/۶۹
و اما بعد از بالای ۸۰ ماه نبرد حق علیه باطل و حضور مستمر در جبهه های جنگ تحمیلی جوان انقلابی و مدبر بر جست و جوی آشیانه و یاری که دلگرم باشدبر آرامش حضورش در کنارش، برآمد و در سال ۱۳۷۰ با دوشیزه خانمی فرهنگی بانام سرکار خانم هاجر تقی زاده پیمان ازدواج بستند و سو گند یاد کردند وما حصل این پیمان مقدس دختری بنام کوثر و پسری بنام امیر بود . زندگی ۴ نفره شیرینی که خو گرفته بود با بوی خاکریزو پوتین و بوی باروت و شیمیایی و موج انفجار.سالهایی گاه سخت سالهای تحمل تبعات جنگ ، سالهای گشتن به دنبال قرص های کمیاب درمان پوکی استخوان داروهای آرام بخش اعصاب و روان ، تست های شیمیایی معده و عمل های جراحی. اما او حالا پدر بود و پدر یعنی تحمل و حالامرد بود و سرمایه ی مرد چیزی نیست جز درد !و سالهای در انزوا و غربت زیستن گذشت و پیش از موعد گرد سفید پیری بر چهره و قامت استوار مردی که در انزوا میزیست نشست .به همراه درد هایی که جامانده از جنگ که جنگ او پایان نداشت وحال موسم جنگ با بیماری های ناشی از شیمیایی بود .
داشتن ملک و همسر و فرزند وحتی داشتن آن همه درد بردل و روح و زخم برتن کفایتش نمیکرد .تا آنجا که به محض مطلع شدن از اوضاع سوریه و دیدن حرم حضرت عمه جان زینب سلام علیها در محاصره ی کفر خواست که جان در بدن نداشته باشد تا بار دیگر حریم عمه سادات را در بند نبیندو آن هنگام که توسل کرد بر هر آنچه که خواست به دست آورد . اربعین۱۳۹۴ با دوپای مجروح و ۲عصا و سینه ای شیمیایی از نجف تا کربلا پیاده گام برداشت تا برات سوریه بستاند از مولایش حسین ابن علی علیه الاسلام ودر نهایت روز گار در شامگاه ۱۴/۱/۱۳۹۵ آخرین طلاقی نگاهش با همسر و فرزند را برایش رقم زد و او همچون حسین در غربت در برابر دیدگاه زینب با شلیک موشک تاو در محل دیده بانی به شهادت رسید و آن تشییع با عظمت پیکرش در تاریخ ۲۲/۲/۱۳۹۵ برای همیشه در تاریخ جاویدان ماند.
وامروز تمام درختان نارنج این دیار به یادت بهار میبارند،جاویدان شهید
شهید حبیب الله (بهمن) قنبری
شهادت : سوریه ، خانطومان در سن ۴۹ سالگی
ومن الله التوفیق
خانواده شهید قنبری