سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید دادگر-بخش علی
شهید بخش علی دادگر

نام پدر: آقا

تاریخ تولد: 3-4-1342 شمسی

محل تولد: آذربایجان شرقی - بناب 

پاسدار-مجرد

فرمانده توپ

تاریخ شهادت : 27-12-1362 شمسی

محل شهادت : جزیره مجنون-بمباران

گلزار شهدا: علی خواجه  

آذربایجان شرقی - بناب

شهید بخشعلی دادگر در تاریخ سوم تیر سال 1342 چشم به جهان گشود و سرانجام در 27 اسفند سال 1362 در جزیره مجنون در راه دفاع از کشور به درجه والای شهادت نائل آمد.

چه زیباست هم نفس خیال تو بودن، در پرسه های شبانه ی دلتنگی راه خانه ی تو را گرفتن و به نفس آسمانی ات متبرک شدن! چقدر پاک و دوست داشتنی اند لحظه هایی که شانه به شانه ی تو کوچه های خلوت و صمیمی ای که آن روزها با چراغ داغشان آذین می بستیم را آرام سلام گوییم و ردپایی از شقایق ها را بگرییم.

على جان! بیا پا به پای نسیم، در شبی بی ستاره غمگینانه پرسه زنیم و سپیدار پیر کوچه را بپرسیم «خانه دوست کجاست»؟ بیا دوباره کوچه های قدیمی شهر را سلام دهیم و به پنجره لبخند بزنیم. شوریده سران شبگرد شهر را سیب سرخ بشارت تعارف کنیم.

تصویر لاله های پرپر را در قابی از شکوفه بر شانه های سنگی دیوار بیاویزیم. گرد از رخسار شمعدانی ها و آیینه های غبار گرفته بزداییم. پس با تمام حنجره فریاد بزنیم: «تا شقایق هست باید زندگی کرد»!

بخشعلی دادگر در روستای میر آباد شهرستان نقده آذربایجان غربی به دنیا آمد و تا مقطع سوم راهنمایی درس خواند. سپس در سپاه پاسداران بناب نام نویسی کرد و به عضویت رسمی سپاه پاسداران در آمد.

آن روزها که دشمنان بی شرمانه حرمت خاک وطنمان را شکستند، دل جوانش به درد آمد و برای دفاع از ناموس وطنش به مناطق جنگی اعزام شد و در جزیره مجنون جان به جان آفرین تسلیم کرد.

گزیده ای از وصیت نامه ی شهید دادگر:

ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص

به درستی که خدا دوست می دارد کسانی را که در راهش چون دژهای استوار پیکار می کنند.

به برادرانم می گویم که روی سنگ قبرم ننویسید که این جوان ناکام مرد زیرا من به کام خود رسیده ام. تنها آرزوی من این بود که شهید شوم.

….. من از این سنگر به منافقین اسلام می گویم که اگر قطعه قطعه شوم از فون من این فریاد برآید که مرگ بر منافقین و مرگ بر آمریکا، و اگر از کشته شدن من نهال اسلام سربلند می ماند، پس ای شمشیرها کجایید ؟! ای گلوله ها کجایید ؟! بیایید و تن مرا پاره پاره کنید!

برگرفته از کتاب یادگاران به نویسندگی: لیلا صلب صیادی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."







طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات