سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید پورموسوی-سیدرضا
شهید سیدرضا پورموسوی
نام پدر: سیدمهدی
تاریخ تولد: 20-11-1345 شمسی
محل تولد: خوزستان - دزفول 
بسیجی-مجرد
دیدبان
تاریخ شهادت : 3-1-1367 شمسی
محل شهادت : مریوان-پدافندی
گلزار شهدا:بهشت علی 
خوزستان - دزفول
توپخانه لشگر7 ولی عصر(عج)

عارف و سالک شهید « سیدرضا پورموسوی » را اکثر دزفولی ها می شناسند. چه نسل بچه های جبهه و جنگ و چه نسل سومی ها و نسل چهارمی ها. جوان 22 ساله ای که در سوم فروردین ماه 1367 در عملیات والفجر 10 آسمانی می شود  و دست نوشته هایی که از او به جا می ماند، پرده از اسراری عجیب و تکان دهنده برمی دارد. پرده از ارتباط با سید و آقای غایبش، همان آقایی که خبر شهادت او و سید هبت الله فرج الهی و سید مصطفی حبیب پور را هم بهشان ابلاغ می کند.

روایت زیر قصه ی اولین دیدار سیدرضا با قطب عالم امکان مهدی موعود(عج) می باشد که با دست خط مبارک شهید نگارش شده است و امروز در نیمه شعبان و ولادت مهدی موعود(عج) برای اولین بار منتشر می شود.

نویسنده : علی موجودی
 منبع:الف-دزفول 
 
خاطرات مادر شهید سید رضا پورموسوی :
 
مدت زمان: 2 دقیقه 13 ثانیه 
 
 خاطرات مادر شهید سید رضا پورموسوی 2: 
 
مدت زمان: 3 دقیقه 25 ثانیه 
دیدار یار

روایت اولین دیدار شهید سیدرضاپورموسوی با حضرت بقیه الله الاعظم به قلم خودش

انتشار برای اولین بار

 

مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای بهشت علی دزفول زیارتگاه عاشقان است

بالانویس1:

 

خیلی ها در این مدت به  الف دزفول  ایراد گرفتند که چرا از عارف شهید سیدرضا پورموسوی مطلبی کار نکرده ام. به همه­ شان حضوراً عرض کردم : «به عقیده من، سید رضا و آنچه که بر او گذشته است، بیشتر باید توی دل ها باشد تا روی زبان ها. خاطرات سید دهان به دهان و برای اهلش نقل شود بهتر است» فلذا بنده به ذکر خاطره کوتاهی بسنده می کنم که «درخانه اگر کس است یک حرف بس است»

 

 

بالانویس2 :

 

آنان که سید را می شناسند ، می دانند چه می گویم و آنانکه نمی شناسند ، فقط به همین یک جمله بسنده کنند که سیدرضا عارفی سالک بود ، که سیرو سلوکش او را در اوج جوانی به مقاماتی رساند که . . .

 

 

بالانویس3 :

 

راوی خاطره می خواهد نامش فاش نشود. باز هم الف دزفول بی تقصیر است.




                      یک شب پیمان شکستی

 

من و سید با هم صیغه برادری خوانده بودیم. یکی از عهدهایی که با هم بسته بودیم این بود که هر روز  برای همدیگر دعا کنیم. اربعین بود. آن ایام روز اربعین برای عزاداری می رفتیم شوش. تازه از شوش برگشته بودیم که سیدرضا را دیدم. پس از سلام و احوال پرسی ، برگشت سمت من و با لبخند گفت :

 

«برادر! خوب بر سر عهد و پیمانمان ماندی. مگر قرارنبود هر شب برای هم دعا کنیم؟»

 

با تعجب گفتم: «سید! من بر سر عهدمان بوده ام. هر روز برایت دعا کرده ام»

 

گفت : «نه برادر! در این مدت ، تو یک شب برای من دعا نکرده ای»

 

تا سید گفت : «یک شب!» تصویر آن شب مسجد امیر المومنین از پیش چشمانم رژه رفت. سید درست می گفت.

 

یک شب داشتم در مسجد امیر المومنین نماز مغرب و عشا می خواندم. تازه نمازم تمام شده بود که یکی از دوستان گفت شخصی بیرون مسجد با شما کار دارد. هنوز نه تسبیحاتی خوانده بودم و نه تعقیباتی. گفتم کمی صبر کند اما ظاهراً عجله داشت. رفتم بیرون مسجد و پیگیر کار آن بنده خدا شدم و دعا و تعقیبات را فراموش کردم.

سرم را بلند کردم و زل زدم توی چشم های سید. براستی که سید عارف بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




 

وصیت نامه شهید سید رضا پورموسوی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الْحَمُدلِلّهِ الّذی هَدانا لِهذا و ما کُنا لِنَهْتَدِیَ لَولا اَنْ هَدینُا الله

 

اشهد انّ لا اله الا الله ، وَاشهدانّ محمّداً رسول الله واشهدان علیّاً ولی الله وان ائمة المعصومین اوصیاء رسول الله

 

اِنَّ الَّذینَ یَشْتَروُنَ بِعَهْدِ اللهِ وَ ایمانهِمْ ثَمَناً قَلیلاً اُولئکَ لاخَلاقَ لَهُمْ فی اْلاخِرَةِ وَلایُکَلِمُهُمُ اللهُ وَلایَنْظُرُ اِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیمةَوَلایُزَکّیهِمْ وَلَهُمْ عَذاب‏‏ٌ اَلیمٌ * ال عمران*

 

 

 

حمد و سپاس  خداوندی را که نعمت و رحمتش را برما ارزانی داشت و به ما شناساند ، باشد که در طریق عبودیتش بنده ایی شاکر و صابر باشم . انشاء الله

 

مرا عهد و پیمانی بود با ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام در غدیر خم و آه و ناله ای از بیت الاحزان فاطمة زهراءقره العین الرسول در سینه .

 

صدای فراخوانی رسول اکرم برای بیعت با ولایت علی علیه السلام در غدیر و فریاد فریاد خواهی حسین علیه السلام در کربلا در گوشم طنین انداز بود و حالا فرزند فاطمة زهرای اطهر مرا برای تجدید بیعت با ولایت علی علیه السلام می خواند . آیا اجابت نکنم ؟ نه والله که اجابت نمایم .

 

بر طریق خونین ولایت علی علیه السلام کسانی بودند که بر عهد و پیمانشان وفا نمودند و ایستادگی کردند و حالا ما میراث دار آن شهیدان شده ایم ، پس با هم اقتدا به راه سرخ شهیدان می کنیم و دست برنمی داریم .

 

مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجال‏ٌ‌صَدَقُوا مَاعاهَدوُ اللهِ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ‌ وَ مَنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر وَمابَدَّلُوا تَبْدیلاً  - 23 احزاب

 

و اگر قرار است کسانی بر این طریق پایدار باشند و به عهد خود وفا نمایند اولاترین و سزاوارترین کسان بنی هاشم می باشند که همة وجود خویش را فدا سازند .

 

آنچه را که در خاتمه سزاوار می بینم تذکر دهم این می باشد که اگر در طول و مدت همنشینی هائی که با بعضی از دوستان و برادران داشته ام و از آنها خواسته ام که برایم حرف بزنند دربارة بعضی از مسائل و یا اینکه من برای آنها مطالبی را بیان داشته ام نه قصد داشته ام خدای ناکرده آنها را حقیر سازم و سرزنش نمایم و نه اینکه بخواهم بر آنها فخرفروشی و اظهار دانائی و خود بینی نمایم بلکه فقط و فقط توجهم این بوده که اصلاحی در اعمال صورت بندد و این در نظرم بوده که  «  یااَیُّهّا الَّذینَ امنَوا اَتّقوُا اللهَ وَ قوُلوُا قُوْلاً سَدیداً  یُصْلِحْ لَکُمْ اَعْمالَکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنوُبَکُمْ وَمَنْ یَطِعِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقْدفازَفَوْزاً عَظیماً » --71/70 احزاب

 

و از خداوند متعال می خواهم که اعمال ناقص و نارسای ما را خود به کمال برساند با رحمتش با ما معامله نماید و ما را محروم از عنایت و توفیقش نسازد . انشاء الله .

 

و از خدای عزوجل خواهانم که خودش جزای زحمات پدر و مادرم را بدهد که او اجر و ثواب بغیر حساب می دهد .

 

رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذهَدَیْتَناوَهَبْ لَنا مِنْ لَدُئْکَ رَحْمَةً اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّاب .

         66/8/21 ماووت عراق   

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."





طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات