علی اکبر 26 بهمن ماه سال 1346 در خانواده ای مذهبی و متوسط به دنیا آمد در ابتدای دوران طفولیت مبتلا به بیماری سختی شد که پزشکان از درمان او نا امید شده بودند که به یاری و لطف خداوند متعال شفا پیدا کرد و در سن شش سالگی وارد مدرسه شد و در مدرسه بونصر شیبانی سابق شهید نوذریان فعلی به درس و تحصیل پرداخت با گذراندن دوران ابتدایی همزمان با پیروز شدن انقلاب شکوهمند اسلامی بود که تحصیل را ترک کرد و به شغل نجّاری روی آورد در کنار شغل نجّاری با تشکیل ارتش بیست میلیونی و پایگاه های بسیج محلی به عضویت پایگاه بسیج امام حسن مجتبی(علیه السلام) آران در آمد و در آن‌جا فعالیت داشت تا این که در سّن 18 سالگی با رفتن به خدمت مقدس سربازی از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کاشان دفترچه اعزام به خدمت دریافت کرده و برای فراگیری مراحل آموزش به اصفهان اعزام شد پس از گذراندن مراحل آموزشی به توپخانه 15 خرداد اهواز منتقل شد و بیست ماه از خدمت سربازی خود را در جنوب گذراند. تا این که در تاریخ 28 فروردین سال 1367 در عملیات فاو در شهر فاو به درجة رفیع شهادت نایل آمد و مراسم تشییع و خاک سپاری آن شهید همزمان با شب نیمه ماه مبارک رمضان شب ولادت ارباب غریبش حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) بود.

وصیت‌نامه شهید علی‌اکبر قدیری آرانی:
بسم الله الرحمن الرحیم

به نام او که عرش به قطره‌های اشک یتیمان به لرزه درآید

و به یاد آن که عشقش به طپش‌های قلب عاشقان بی‌قرار؟؟؟

به نام الله و با یاد مهدی عزیز و به یاد حسین شهید و شهدای کربلا و کربلاهای ایران. خداوند می‌فرماید هرگاه هرچه را از شما بگیرم اولاً یا مثل آن و یا بهتر از آن را به شما می‌دهم و هم‌چنین این گرفتن‌ها و دادن‌ها برای امتحان شماست و مرگ و موت‌ها انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهد که «آری هرلحظه باید به فکر رفتن بود» تا به حال هرچه به فکر مرگ بودیم اکنون باید آن را در لحظات عمر خود ضرب کنیم و بسیار به یاد مرگ خود باشیم.

الهی این بدن عبد توست با آن هرچه می‌خواهی معامله کن اگر می‌خواهی آن را بسوزانی بسوزان اگر می‌خواهی آن را قطعه قطعه کنی، قطعه قطعه کن اگر می‌خواهی آن را بی‌سر کن و اگر می‌خواهی این پیکر را مانند مولایم اباعبدالله الحسین پایمال سم اسبان کنی چنین کن و اگر می‌خواهی مانند عباس عموی تشنگان حسین بی‌دست کنی چنین کن و اگر می‌خواهی ........

ولی از تو تقاضای دارم تو را به عظمت زهرای مرضیه با این بدن عاصی قهر نکن چرا که اگر بدانم تو از عذابم لذت می‌بری بسم الله، اگر بدانم با دیدن بدن سوخته‌ام شادان می‌شوی بسم الله، اگر بدانم تو با دیدن بدن بی‌سرم خرسند می‌شوی بسم الله، کور باد آن چشمی که غیر تو را ببیند و برای تو پسندد و کر باد آن گوشی که برای غیر تو بشنود و غیر تو را بشنود، بریده باد آن دستی که برای غیر دست تو حرکت کند بریده باد آن پایی که برای غیر تو رود، نابود باد آن قلبی که غیر از منزلگه تو باشد. قلبی که عنایت کردی و آن را حرم الله خداوندی خواندی قلبی که حرم توست.

خدایا تو را سپاس می‌گویم که دستم را گرفتی و به طرف خود کشاندی خدایا تو را کرنش که به پایم خلخال زدی و به سوی خود رهنمون نمودی چگونه تو را حمد کنم که به چشم گفتی که غیر تورا نبیند. خدایا تو را شکر که به گوش من فرمان دادی کلام غیر تو را نشنود. خدایا تو را تعظیم که به قلبم امر فرمودی که این جای توست و غیر تو را راه ندهد.

خلاصه در یک کلمه‌ای معبود و ای معشوق من ای فرمانده دست و دو پا و چشم و گوش و عقل و قلب من تو را سجده، که مرا خریدی و به راستی که تو را سجده که مرا خریدی ای حضرت دوست یک کلام را شاید بتوانم به جرئت البته به جرئتی که آن را هم تو دادی بیان کنم هیچ چیز را خود نتوانستم بشناسم الا آن که تو آن را به من شناساندی اگر لطف تو نبود هرگز و هرگز هیچ چیزی را نمی‌شناختم و در واقع نمی‌توانم بشناسم از خود تو گرفته تا پیامبران راستینت و از پیامبران صادق تو گرفته تا ائمه و از ائمه طاهرینت گرفته تا علما و فقها و فقیه زمان ما حضرت روح‌الله الموسوی الخمینی روحی فدا و از او گرفته تا خود تو یا اول الاولین و یا آخر الآخرین.

پدر و مادر عزیزم امیدوارم که در مرگ من غمگین نباشید و در عزای من با لباس سفید شرکت کنید ان‌شاءالله. ومادرم؛ زینب‌وار مرا پرورش دادی و هدیه انقلاب نمودی امیدوارم که حلالم کنی.

وصیت من به برادرانم، امیدوارم که نخواهید گذاشت اسلحه‌ام به زمین بیفتد و برادر حقیر خود را حلال کنید.

وصیت من به خواهرم، خواهرم سنگر تو حجاب توست. پس خوب در حجاب خود بکوش.

وصیتم به دوستانم: دوستان عزیز اگر از حقیر بدی دیدید به بزرگواری خود مرا حلال کنید و به یاری خمینی بت‌شکن در جبهه نبرد حق علیه باطل به‌پا خیزید و این را بدانید که پیروزی از آن ماست.

وصیتم به همشهریان عزیز با چه زبانی از شما حلالیت بطلبم به هر نحوی که هست مرا حلال کنید و اگر از من گناهی سرزده است ببخشید و از سر تقصیراتم بگذرید. نکته‌ای که لازم می‌دانم تذکر دهم این است که من این راه را با شناخت کامل انتخاب کردم و هیچ زور و اجباری در انتخاب این راه نبود لذا تقاضایی که از همه عزیزان دارم این است که بعد از کشته شدن من کسی را مسئول ندانید و نیز برای من گریه نکنید چرا که من فدای اسلام و انقلاب شده‌ام و نیز کاری نکنید که دشمن خوشحال شود از تمام دوستان و عزیزان و آشنایان و مخصوصاً پدر و مادر و برادرانم خواهش می‌کنم مرا ببخشید و چنان‌چه از من رنجیده و ناراضی هستند به بزرگی خود مرا ببخشید. از چیزهایی که در قلب من جای دارد این امام عزیز است، لذا از عزیزانی که این وصیت‌نامه را می‌خوانند تقاضا می‌شود امام را دعا کنید و او را تنها نگذارید و قدر این نائب امام زمان را بدانید و هرگز فریب این منافقین و ابرقدرت‌های کوردل را نخورید چرا که قرآن می‌فرماید: جاءالحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا. یعنی باطل رفتنی است.  هرگز فریب عشوگری‌های دنیا را نخورید ما که از اوییم و به پیش او باز می گردیم «انا الله و انا الیه راجعون»

فرزند حقیر شما

علی‌اکبر قدیری

شعار همیشگی یادتان نرود

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

من الله التوفیق