سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهیدکرباسی- محمدعلی

شهید محمدعلی کرباسی

نام پدر:حیدرعلی

تاریخ تولد:1339/9/2شمسی

محل تولد:اصفهان-نجف اباد

پاسدار

متاهل

رئیس گروه جنگ افزار

تاریخ شهادت:1367/2/22شمسی

محل شهادت:اصفهان

در هنگام ازمایش موشک

گلزار شهدا:نجف اباد

قطعه3-ردیف9-شماره19

اصفهان



ایستاده از چپ: برادر تلگینی، شهید مانیان، شهید محسنی
نشسته از چپ: شهید کرباسی، شهید جانپرور
روح شهدا شاد و عمر بازمانده ها دراز


دیدار با خدا

به یاد شهید محمدعلی کرباسی

روایتی از مجید میزبان

22 مهر ماه سال 1367 طبق معمول همیشه، برای تخلیۀ مواد منفجرۀ سرجنگی و آماده سازی آن برای آموزش[1]، چهار نفری به خاک‌ریز کنار پادگان رفته و شروع به کار کردیم. حین کار، با کرباسی شوخی کرده و به او گفتم: «تو دو دختر داری، حیف است شهید شوی و... .» او سکوت کرده بود و با قیافه‌ای آرام فقط نگاهم می‌کرد. خجل شدم؛ زیرا احساس کردم با نگاهش می‌گوید که دلواپس نباش. همان خدایی که در نبود من، دخترانم را به سلامت به دنیا آورد، از این به بعد هم در نبود من نگه‌دارشان خواهد بود. در همین تصور بودم که ناگهان هوا تیره و تار شد و اشیایی مثل کلوخ و تکه‌های پارچه و... آرام آرام از آسمان فرود آمدند. پس از چند لحظه به خود آمدم. با روشن شدن هوا متوجه شدم که اثری از سرجنگی نیست، فقط پیکر بی‌جان و تکه‌تکۀ شهید علی گرامی در محل به چشم می‌خورد. از غفوری نیز خبری نبود و خبری هم نشد. کرباسی به حالت سجده روی خاک افتاده بود. به سختی نفس می‌کشید و از درد به خود میپیچید و نالۀ ضعیفی می‌کرد. ترکش به قلب او اصابت کرده بود.

یکی دو ماه قبل از این واقعه، مادر بزرگ کرباسی که برای عزیمت به حج تمتع ثبت‌نام کرده بود، به دلیل کهولت سن و ناتوانی، محمدعلی را به عنوان نایب‌الزیارۀ خود انتخاب کرد. محمدعلی از فرط خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت. در رفتارش تغییر عجیبی ایجاد شده بود. دائم می‌گفت: «چون نایب الزیاره هستم و به خانۀ خدا دعوت شدم؛ پس باید با آمادگی و شناخت کافی بروم، تا بتوانم حق مادربزرگم را به خوبی ادا کنم.» خلوص نیت و رفتارهای شایستۀ او سبب شد که محمدعلی زودتر از موعد مقرر در ماه رمضان و با زبان روزه، لبیک گویان نه به خانۀ خدا، بلکه به دیدار خدا بشتابد.



[1]. در زمان جنگ به دلیل فشارهای استکبار جهانی، کشورهای تولید کنندۀ سلاح و مهمات از فروش تسلیحات به کشور ما به‌صورت معمول ممانعت میکردند؛ لذا جمهوری اسلامی مجبور بود سلاح‌هایی را که نیاز داشت، از راه‌های غیر معمول و به طور قاچاق خریداری کند.  این نوع خرید سبب می‌شد که این اجناس خریداری شده، بروشور و جزوه‌های آموزشی نداشته باشند. برای آموزش و چگونگی به کارگیری سلاح و مهمات می‌بایست از طریق تجربه و بروشور آن‌ها، جزئیات آن را به دست می‌آوردیم. اساتید دانشکده مجبور بودند به تحقیق و بررسی سلاح اقدام کنند تا بتوانند نحوۀ عملکرد سلاح‌های وارداتی را به نحو مطلوب به نیروهای رزمنده آموزش دهند.

***

بهزاد اتابکی:

خداوند رحمتش کند که یک بچه مسلمان و شیعه معتقد از یک خاندان مشهور و نسل پاک بود ، در بین بچه های شیطون اصفهان که دائم در حال شوخی و سرشار از انرژی مثبت بودند ، او مربی سربه زیر و آرامی بود که همیشه به یک لبخند قناعت میکرد ، تیم حاج رضا مصطفوی و مانیان و غفوری و گرامی و میزبان ، یک گروه مطمئن و کار بلد بودند که با وجود پرکارشان ، در دانشکده توپخانه و در صحنه رزم ، با امکانات کم ، مایه دلگرمی فرماندهان توپها و آتشبارها می شدند  .
قد بلند و همیشه با دو اورکت ، یکی سالم برای مراسم و دیگری غرق روغن هیدرولیک سبز رنگ ( استیول ام ) که از عاید و دافعه نشت میکرد و دستان و لباسش را روغنی میکرد ، بالاخره همین لباس روغنی با خون پاکش آغشته شد و رفت و رفت تا روزیکه همه در آستان الهی اعمالمان رو شود و او که در عنفوان جوانی ، پاک و خالص ، قطعا سربلند و سرکشیده بسوی خلدبرین و وعده گاه الهی رهسپار شده و ما واماندگان و جاماندگان دست بدامنش خواهیم بود ....
روحش شاد و یادش گرامی



 

استاد شهبازی- شهید محم علی کباسی- استاد عباسی


حمید میرزا از زمان شهادت شهید کرباسی:

سلام, یادمه توی مسجد بودیم داشتیم قرآن میخوندیم که صدای انفجار مهیبی بگوشمون رسید و همه ساختمان رو به لرزه درآورد چون میدونستیم سمت غرب پادگان بچه های گروه جنگ افزار مشغول تخلیه گلوله فکر کنم ٢٤۰ م م بود حدث زدیم که اون باشد که متاسفانه وقتی رفتیم اونجا دیدیم بله همون گلوله منفجر شده و تکه های بدن دوسنان عزیزمان را در شعاعهای مختلف و از داخل سیم خاردارها جمع آوری میکردیم و پیکر شهید کرباسی هم (هیکل ورزیده و درشتی هم داشتند) از شدت موج انفجار روی خاکریز اطراف محل تخلیه پرتاب شده بود .
روحشان شاد و یادشان گرامی و ان شاالله همه ما را هم شفاعت کنند.


به گزارش نوید شاهد، شهید «محمدعلی کرباسی نجف آباد» فرزند حیدرعلی، 2 آذرماه 1339 دیده به جهان گشود. این شهید والامقام در 22 اردیبهشت‌ماه 1367 به فیض شهادت نائل آمد. در ادامه بخش‌هایی از وصیت‌نامه شهید کرباسی نجف‌آباد را می‌خوانید.

بسمه تعالی

«انا فتحنا لک فتحا مبینا»، بدرستی که ما فتح کردیم برای شما، فتح آشکاری را...

«ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل‌الله فیقتلون و یقتلون»(قرآن‌کریم)

به درستی که خداوند مشتری جان‌ها و مال‌های مومنین است به بهای بهشت آنهایی که می‌کشند و مقاتله می‌کنند در راه خدا، و در این مقاتله یا دشمن را از پای در می‌آورند یا خود فیض عظیمی را به دست می‌آورند که در هر دو صورت پیروزی با ماست و این وعده حق است که در تورات، انجیل و قرآن آمده و او به عهد خود وفا می‌کند، پس بشارت بده این افراد را به فوز عظیم.

با درود بر منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج) که جهان به نو پر فروغ او پا برجاست و با درود به نایب برحقش حضرت امام روحی له الفدا، بیدارگر خفتگان، بت‌شکن قرن و زنده کننده اسلام واقعی، او که ما همه فرزندان مکتب اوییم و همه هدایت و سربلندی و عظمت ما به پاس زحمت‌های اوست. او که در مقابل اختاپوس شاه و قدرت جهنمی او یک تنه قیام کرد و او را از اریکه قدرت به زیر کشید.

و با سلام بر کلیه شهدا راه فضیلت و انسانیت، شهدایی که خون سرخ خود را به پای درخت تنومند انسانیت ریختند تا من و تو امروز آزاد باشیم و بتوانیم در پرتو قوانین روح‌بخش قرآن زندگی و ممات محمدی(ص) داشته باشیم و با سلام برکلیه آزادگان عالم که روح بلند و سرشار از معنویتشان به آنان اجازه زیر بار ذلت و تن به مذلت دادن را نمی‌دهد و همیشه مشی و روش آزاد زندگی کردن را به خود تلقین نموده‌اند.

ای انسان! آیا تاکنون به خود فکر کرده‌ای که چند روز دنیا را داری چگونه سپری می‌کنی؟ آیا در مورد مرگ خودت اندیشه کرده‌ای؟ تو چه مرگی را می‌خواهی؟ مرگ ذلت‌بار را یا مرگ با عزت را؟ آیا تا کنون به انسانیت خود فکر کرده‌ای؟ آیا در مورد کمالات روحی و ترویج آن اندیشه کرده‌ای؟ تعقل نما و تفکر کن که برای چه داری عمر عزیزت را که ودیعه خدادادی است سپری می‌کنی. آیا برای خودت هدف و انگیزه‌ای در نظر داری یا بالغیب حرکت می‌کنی؟ آیا تاکنون به این جمله حسین(ع) اندیشیده‌ای که گفت:

«لحیاه فی موتکم قاهرین»، آیا حسین چه می‌گفت؟ آیا این جمله درک بالا و مافوق بشری حسین(ع) را نمی‌رساند؟ آیا ما هم نباید این جمله را آویزه گوشمان باشد؟ اگر فضل خدا شامل حال ما شد و شهید گردیم کار مهمی کرده‌ایم و نزد خدا روسفید هستیم، چون علی(ع) فرمود: هزار ضربت شمشیر بر فرق سر من راحت‌تر است از مردن در بستر، یعنی شهادت انتخابی است، یعنی تو هم می‌توانی با مرگ سرخ امان‌نامه بهشت را دریافت کنی، پس چرا ایستاده‌ای؟ شتاب کن که راه بس دشوار است و ما هنوز اندر خم کوچه اولین، که شاعرخوب می‌گوید:

هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

مبادا شک و تردید در راه خداوند به شما دست دهد که شک همان و انحراف همان. ثابت قدم باشید و با شناخت و علم، راه خود ادامه دهید که فرجام و سرانجام بس نکویی در انتظار شماست. اگر ما عبادت می‌کنیم که به بهشت برویم این راه بهشت است! اگر عبادت می‌کنیم که تقرب پیدا کنیم، این راه تقرب است. آری جبهه عید عاشقان است آن جا که ملائک بال می‌گشایند و عاشقان را به معشوق متصل می‌کنند. بله جبهه محل تبدیل قول به عمل است، آنجا که مردانگی و شجاعت از پستی و بی‌خردی تشخیص داده می‌شود. آنجا که باید سبقت را ربود و به لقاء یار شتافت. چه خوش منزلگاهی است و چه نیکو مکانی.

مردم عزیز و پدر و مادر گرامی! اگر فضل خدا شامل حال ما شد و لیاقت داشتیم و رفتیم به سوی میعادگاه دیدار برادران دیگر، شما به جای این که به فکر این حقیر باشید، بیشتر به فکر اسلام و انقلاب و پیشرفت آن باشید. اگر دلتان سوخت به یاد حسین(ع) و فرزندانش اشک بریزید و گریه کنید. امیدوارم که توصیه مرا پذیرا باشید و عمل کنید.

از برادران سپاهی و همرزمان خود می‌خواهم که همان‌طور که امام امت فرمودند، مسأله جنگ را در اولویت کارشان قرار دهند و سعی کنند فراموش نکنند که اسلام احتیاج به ایثار و فداکاری و حضور در جبهه‌ها را دارد.

بسیجیان ای سربازان پیرجماران! ای پرکاران بی‌توقع! ای پا برهنگان که جهان استکبار از پاهای برهنه شما وحشت زده شده است و خواب راحت از چشمان آنها ربوده شده است. ای شیران جبهه‌ها! ای مردان واقعی! ای کسانی که واقعا «مجهولون فی الارض» هستید، کار می‌کنید ولی کسی شما را نمی‌شناسد، چه یاوران خوبی، خوشا به حال امام عزیز که شما  را دارد و خوشا به حال شما که امام عزیز را دارید.

نورچشمان، دلاوران، شیران! امام(ره) را تنها نگذارید. پروانه وار به دور شمع وجود امام بگردید که شما پاسدار واقعی امام(ره) و انقلاب و اسلامید. خدا به شما اجر دهد، خود شما می‌خواهید که گمنام کار کنید. بدانید که خداوند می‌بیند و همین که خدا می‌بیند برای شما باید کافی باشد و پاداش خداوند شما را سزاست.

مواظب باشید مرتابین شما را به ریب نیاندازند، که من می‌دانم شما داناتر از این هستید که شک و شبهه کنید. شیرید و دلاور، خدا شما را قبول نماید.

پدر و مادر و همسرم، بدانید که هرچه از طرف خداوند به شما برسد باید به فال نیک بگیرید و همیشه شاکر خداوند باشید. در مقابل مشکلات با صبر و مقاومت تحمل کنید که خداوند فرموده «فاصبر ان وعدالله حق»، صبر کنید که وعده خداوند حق است.

همسرم! از تو می‌خواهم که اگر در حق تو کوتاهی کرده‌ام مرا حلال کنی و ببخشی و بچه‌های مرا چنان تربیت کنی که بتوانند به جامعه خدمت کنند، و بتوانند مرا عزیز نموده و راه شهدا را ادامه دهند.

همسرم! بدان که اگر فرزندم را خوب تربیت کنی و تحویل جامعه دهی، ثواب آن را در دنیا و آخرت خواهی برد. در دنیا خشنود خواهی شد و در آخرت رو سفید خواهی بود.

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاد کنی / خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

آخر الامر گل کوزه‌گران خواهی شد / حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته

محمدعلی کرباسی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."







طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات