شهید کاظم پناه سرکله-جعفر

شهید جعفر کاظم پناه سرکله

نام پدر: خلیل

جانشین فرمانده توپخانه لشگر 16 قدس

تاریخ تولد: 1-6-1340 شمسی

محل تولد: گیلان

پاسدار-متاهل

تاریخ شهادت : 7-7-1365 شمسی

محل شهادت : غرب-پدافندی

گلزار شهدا: سرکله 

گیلان - املش

در تاریخ 1361/1/31 می نویسم

بسم تعالی

نامه ای به فرزندانم

علی جانم و صاحبه جانم سلام علیکم

پس از عرض سلام و ارادت خدمت شما عزیزان سفارشی چند به شما دارم اگر زنده ماندم به شما می آموزم و اگر شهید شدم عرض می کنم:

فرزندانم به شما آنگاه که از مادر زاده شدید پشت به دنیا و رو به آخرت داشتید وهر روز که از عمرتان می گذرد از دنیا دورتر وبه آخرت نزدیکتر می شوید.

فرزندانم تقوا را تجارت خویش قرار دهید تا بدون سرمایه سودها عاید شما گردد.

فرزندانم موعظه پذیر گردید واز حق روی مگردانید و برای آنکه ظلمی کردید زاری نکنید بلکه برای جنایتهایی که به خود روا داشتید گریه کنید چرا که ظلمت نفسی را به خود روا داشتید.

 فرزندانم یاد خدا را هرگز از یاد نبرید وآنچه را نمی دانید از علما فرا گیرید و آنچه می دانید به مردم بیاموزید.

فرزندانم در سختی ها خویشتن دار باشید و در ناملایمات شکیبا و در رفاه شکرگزار، شکر خدا را انچه که سزاوار است بجای آرید و در نمازتان خشوع و خضوع داشته باشید.

 فرزندانم اگر سعادت شهادت نصیب پدرتان گردید با صبر و شکیبایی و قامت رعنای خویش مرهم زخم دل مادرتان باشید و با عفت و پاکدامنی و تقوایتان مشت برشیطان سرکش نفس بکوبید.

فرزندانم قران را بیاموزید و علم را فرا بگیرید هرچند از ان بهره ای نبرید

 فرزندانم دنیا را پلی حساب کنید که باید بگذارید و بگذرید و تا ابد باز نگردید. پس آبادی دنیا موجب ویرانی آخرتتان نگردد. خانه ای که شما به سوی آن می روید، نزدیکتر از خانه ای است که از آن دور می شوید. نفع بسیار را اندک و ضرر اندک را بسیار شمارید و با مردم مهربانی و خوشرویی نمایید.

فرزندانم روح پاک خودتان را به نافرمانی خدا و اخلاق نکوهیده و رفتار زشت آ لوده نکنید.

علی جانم با خواهرت مهربان باش و وجودت را تسلی دلشان قرار ده، و مادرت را هرگز فراموش نکن و گوش به حرف هایش بده، بدان که زحمتها برایتان کشیده و در فراق پدرتان شما را بزرگ نموده؛

 صاحب جان عفیف و پاکدامن باش و تقوا پیشه کن واین را با هیچ چیزی عوض نکن.

فرزندان مجددا به شما سفارش می کنم که مادرتان را فراموش نکنید. فرزندان پدربزرگتان را که پدرم می باشد، همچون پدرتان مهربان و دلسوز است. خداوند ان شاءالله عمرش را طولانی و دست محبت شان را همیشه بر سرتان مستدام بدارد.

علی جان صاحبه جان مادرم راجه(صالحه)و چه صفورا غمخوار شمایند. هرگز ایشان را از یاد نبرید و به حرف هایش گوش دهید.

 پدر آنچه صلاح شما بود گفتم امید دارم شما فرزندانم و مادرتان مرا حلال کنید.   خداوند شما را حفظ فرماید

جعفر کاظم پناه 2/6/

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

وصیت نامه ی شهید جعفر کاظم پناه سرکله

بسم الله الرحمن الرحیم             

یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفا کانهم بنیان مرصوص

خدا دوست دارد کسانی را که در راهش قیام میکنند با صفهای محکم همچون آهن بنام خدا شروع کردم راهی را که حسین (ع) بخاطرش علی اکبر و علی اصغر و حبیب بن مظاهر را از دست داد . بله خونی که شریانش بعد از چهارده قرن درخت اسلام را پروراند . خونی که از کودکی شیرخواره تا پیر هفتادساله ریخت درسی بود که به امت مسلمان و پیروان حسین (ع) داد. این خونهاشان دادند که همه در برابر اسلام مسئولیم از کودک شیرخواره گرفته تا پیر هفتاد ساله.بله این چیزی است که قرآن میفرماید:

کلکم مسئول و کلکم راء : ما همه در مقابل اسلام مسئولیم.

و من بنا بر همین آیه شریفه قرآن خود را مسئول احساس نمودم و خواستم دینی که بر گردنم هست ایفا نمایم و شاید هم برای دینم در این راه کشته شدم بازهم پیروزم.چون لااقل اگر لیاقت شهادت نداشته باشم بفرموده ی امام حسین (ع)آزاده بودم آزاد کشته شدم  درراه حق قیام نمودم ودر راه حق کشته شدم ولی آنچه که بیش از همه ناراحتم می کند مسئولیتی که در قبال خون شهدا دارم بله خون صدهزار شهید ،من به شما ملت عزیزتوصیه می کنمکه قدر این خونها را بدانیدبله خون همین که میگویم خون زمانی که از برادر زخمی ویا شهید خون می رود آن زمانی است ه احساس می کنم ازچشمانم خون می آید بله او ازچشمش خون می آید من از چشم وجای دیگر که برادرم زخمیست ودر خون می غلتد وفریاد الله اکبر وخمینی رهبر ومادر حلالم کن آسمان را به لرزه در می آورد ومن نمی توانم به فریادش لبیک بگویم.

باچشمان خون زده به پرپر شدن علی اکبر زمانم اشک می ریزم ودر این زمان است که قرآن می فرماید:"ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا ونصرنا علی القوم الکافرین" خدایا به من صبر عنایت فرمایید وقدم های ما را راست گردانید بر کفار پیروز گردیم . در جای دیگر فریاد بت شکنانه امام در سال 42 به یاد می آورد که به شاه میگفت یاران من در گهواره ها شیر میخورند. و دور نیست که .... و همچنین در رابطه با انقلاب و اسلام میفرماید : شما جوانان عزیز نور چشم من هستید و امیدم به شما جوانان است . بله معلم زمان موسی زمان منجی نسل سلیمان زمان ابراهیم بت شکن امام عزیز نور خدا همان که با فریاد الله اکبر اش اسلام را دوباره زنده کرد.