حجت ایروانی دیدبان تیپ 63 خاتم الانبیاء(ص):
دیدگاه خرناصرخان ( تپه ای در نزدیکی مرز خسروی)دومین یا سومین دیدگاهی بود که در زمستان سال ۱۳۶۳ رفتم . مسئول تدارکات نیروهای خط یک برادر صاف و ساده ای بود به نام سلمان . این آقا سلمان یک گربه قهوه ای داشت که خیلی دوستش داشت و یک جورهایی همدم و مونسش بود .
یک روز صبح که میخواستم برم سنگر دیدگاه سر راه رفتم سنگر تدارکات و گفتم آقا سلمان به ما هم کمپوت میدی ؟ در حالی که گربه را بغل کرده بود و نازش را می کشید گفت این سهمیه بچه های خودمونه نمی تونم به شما بدم . منهم به شوخی گفتم باشه منهم میرم میگم اینجا را با خمپاره بزنند .
رفتم دیدگاه و ۴ ، ۵ تا سهمیه گلوله ۱۵۵ میلیمتری را استفاده کرده بودم و با دوربین تپه ذوزنقه ای و خط دوم دشمن را زیر نظر داشتم. عراقیها هم تک و توک دور و بر دیدگاه را با خمپاره میزدند. نزدیک ظهر توی دیدگاه بودم که شنیدم یکی داد میزنه : دیده بان نزن. دیده بان نزن برات کمپوت آوردم و .... پتوی سیاهی که جلوی در دیدگاه زده بودیم را کنار زدم دیدم سلمان چند تا کمپوت ریخته جلوی پیراهنش با دستش جلوی پیراهنش را گرفته و به سمت دیدگاه می آید .
حالا نگو یکی از گلوله های خمپاره عراق خورده بود جلوی سنگر تدارکات اون بنده خدای صاف و ساده هم فکر کرده بود من گفتم توپخانه خودمون سنگر تدارکات را بزنه اون چند روزی که اونجا بودم حسابی آقا سلمان ما را تحویل می گرفت . یادش بخیر خیلی چسبید خصوصا کمپوتهای آلبالو و گیلاس
http://63khatam.ir/