سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سرداران آتش

یادواره شهدای توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سلام خوش آمدید
شهید نقنه-سیدضیاِِِِالدین
شهید سید ضیاِِءالدین نقنه
سیداسماعیل
تاریخ تولد:1336/1/2شمسی
محل تولد:چهارمحال و بختیاری-بروجن -نقنه
پاسدار-فرمانده گردان
تاریخ شهادت:1361/6/11شمسی
محل شهادت:کوشک
گلزارشهدا:نقنه
چهارمحال و بختیاری

شهید سید ضیاءالدین نقنه ای : فرمانده گردان امام محمدباقر(ع) لشکر۱۴ امام حسین(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

در سال ۱۳۳۶ در روستای «نقنه» یکی از روستاهای شهرستان «بروجن» در استان «چهار محال و بختیاری» و در خانواده ایی مذهبی و متعصب متولد شد.  و این دوران را تا ورود به مدرسه ابتدایی در زادگاه سپری کرد. وقتی از مدرسه ابتدایی فارغ التحصیل شد با علاقه زیادی که به درس خواندن داشت و با توجه به نبود مدرسه راهنمایی مجبور شد تحصیل را کنار گذارد و به کارهای کشاورزی که تنها کار موجود در آن زمان در منطقه سکونت او بود، بپردازد.

اما نبود  مدرسه راهنمایی او را از کتاب و مطالعه دور نکرد. در این دوران بیشتر به جلسات قرائت قرآن می رفت و یا در مجالس مذهبی شرکت می کرد. او عاشق قرآن و اهل بیت بود و به فراگیری قرآن و مطالعه سرگذشت ائمه عشق می ورزید. وجود این صفات در شهید نقنه ایی باعث شده بود مظاهر بندگی خدا و مهر بانی و ایثار در او نمود پیدا کند.
۱۳۵۵ بود که به خدمت سربازی رفت و پس از نزدیک به یکسال خدمت در شهرستان «تربت جام» به «اصفهان» منتقل شد که این اتفاق همزمان بود با اوج گیری انقلاب اسلامی و زمینه آشنایی او را با انقلابیون فراهم کرد تا به طور مستقیم وارد فعالیتهای انقلابی شود.

در سال ۱۳۵۷ خدمتش به پایان رسید و به زادگاهش برگشت و به همراه عده ای از دوستان خود به افشاگری علیه رژیم طاغوت پرداخت و با پخش اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) در روستای نقنه و شهرستان بروجن زمینه آشنایی مردم این منطقه را با اهداف روحانی و الهی امام (ره) فراهم کرد. طی فعالیتهای انقلابی اش با حاج آقا« سالک» و حاج آقا« شاهرخی» دو تن از روحانیان سرشناس آشنا شد و توانست نقش بهتری در کمک به پیروزی انقلاب داشته باشد.

در روزهای سخت قبل از انقلاب که مردم تهران به دلیل اعتصاب و درگیری های مسلحانه در سختی بسر می بردند او با همکاری دیگر انقلابیان نیز کامیون نان و غذا جمع آوری کرد و به تهران فرستاد تا مردم تهران از آنها استفاده کنند.
روز ۱۲ بهمن استقبال از امام (ره) همراه تعدادی از دوستانش به تهران آمد و در تهران بر اثر تصادف با یک موتور سیکلت یکی از انگشتان پایش شکست، اما او با این حال تا بهشت زهرا سلام الله علیها همراه مردم و امام (ره) آمد و از آنجا به توسط دوستانش به بیمارستان منتقل و پایش را گچ گرفتند. پس از آن به نقنه برگشت و چند روزی در آنجا ماند و دوباره به تهران آمد و در کمیته مرکزی انقلاب اسلامی مدت سه ماه به حراست از مراکز حساس پرداخت.

پس از آن به درخواست حاج آقا سالک فرمانده وقت سپاه اصفهان به عضویت سپاه درآمد و هنگامی که آشوبها و درگیری های گنبد توسط ضد انقلاب به وقوع پیوست به آنجا رفت و حدود دو ماه در آنجا حضور فعال و تاثیر گذار داشت.
پس از آن و با شروع شیطنت و توطئه ضد انقلاب در کردستان همراه سردار صفوی (فرمانده کل سپاه) به این منطقه رفت و در ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی سردار صفوی مشغول دفاع از کشور شد.
در مدت پنج ماه حضور در کردستان یکبار مجروح شد و پس از بهبودی به اصفهان برگشت که این دوران همزمان بود با حمله سراسری عراق به کشورمان. شهید نقنه ایی یک دوره آموزش چریکی را در پادگان معروف اصفهان، پادگان غدیر طی کرد و به جبهه جنوب رفت. او بعد از ورود به منطقه جنوب به جبهه دار خوین رفت و به نبرد با دشمنان پرداخت. در آغاز جنگ رزمندگان و فرماندهان باید در چند جبهه می جنگیدند، جبهه جنگ با دشمن، جبهه جنگ با ضد انقلاب که چند استان را وارد جنگ داخلی کرده بود و جبهه جنگ با وابستگان و مسئولین که سرسپرده آمریکا بودند. مانند بنی صدر خائن و افراد همفکر و همکار او.
شهید نقنه ایی در این زمان در مرخصی هایی که به زادگاهش می آمد به روشنگری می پرداخت و مردم را از نیات شوم دشمنان داخلی آگاه می کرد.
بنی صدر که از فرماندهی کل قوا عزل شد، شهید نقنه ایی در پوستش نمی گنجید، در همان شبی که بنی صدر خائن عزل شد. رزمندگان اسلام به افتخار اینکه حضرت امام خمینی(ره) فرمانده کل قوا شده بود، عملیات را با همین نام طراحی و اجرا کردند که برای اولین بار پیروزی را برای ایران در پی داشت. شهید نقنه ای از افرادی بود که در عملیات فعالانه شرکت کرد.

پس از آن به دستور سردار شهید خرازی و همراه سردار اعتصامی اقدام به راه اندازی واحد ادوات تیپ امام حسین علیه اسلام کرد. این تیپ بعداً به لشگر ۱۴ امام حسین ارتقاء یافت و یکی از کلیدی ترین و بارزترین یگانهای سپاه در جنگ بود.
با فرار بنی صدر و سایر خائنین و ورود نیروهای انقلابی و مردمی به فرماندهی و مدیریت جنگ، شرایط به نفع ایران برگشت و هر روز پیروزی جدیدی توسط رزمندگان اسلام به مردم ایران هدیه می شد. یکی از این پیروزی های بزرگ شکستن محاصره آبادان بود. آبادان چندین ماه بود در محاصره ارتش عراق قرار داشت و رزمندگان اسلام با اجرای عملیات ثامن الائمه و یاری گرفتن از الطاف الهی و عنایات امام رضا(علیه السلام) این شهر را از محاصره خارج کردند. شهید نقنه ایی در این عملیات حماسه آفرین شرکت کرد و نقش بارزی در اجرای آن داشت.
در این عملیات وقتی یک انبار مهمات که از عراقی ها به غنیمت گرفته شده بود، بر اثر آتش توپخانه دشمن آتش گرفت، شهید نقنه ایی به تنهایی و با از جان گذشتگی، آب یک بشکه ۲۲۰ لیتری را روی مهمات در حال سوختن می ریزد تا از افنجار و نابودی آنها جلوگیری کند و موفق می شود. این کار او از آنجا مهم تر جلوه می کند که در آن زمان به دلیل اینکه کشورمان در محاصره نظامی و اقتصادی بود. حتی برای  کمترین و پیش پا افتاده ترین نیازهای کشور. با مشکلات عدیده این روبرو بودیم.

عملیات بعدی ایران، طریق القدس است که در این عملیات نیز شهید نقنه ایی فعالانه حضور پیدا می کند و از ناحیه کتف مجروح می شود. او برای معالجه مجروحینش مجبور است در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شود و حتی اجازه نمی دهد به خانواده اش اطلاع دهند که او بستری است. پس از بهبودی فقط چند روز به زادگاهش می رود تا در تشیع جنازه یکی از دوستانش بنام شهید محمد ملک پور که همرزم و یار شهید نقنه ایی است شرکت کند.
او مجدداً به جبهه برگشت که همزمان بود با حملات شدید عراق در تنگه چزابه او مردانه و بدون هراس و ترس وارد جنگ می شود و تا جایی پیش می رود که نزدیک است به همراه چند نفر دیگر از همرزمانش اسیر شوند.
تصمیم می گیرند که در همان شرایط سخت  به نیروهای عراقی حمله کنند و با یاری خدا موفق می شوند تعدادی از نیروهای دشمن را کشته و تعدادی را اسیر کنند و در این میان شهید نقنه ایی هم به سختی مجروح می شود.
این بار او از ناحیه شکم و به سختی مجروح می شود و مدت ۳۰ روز در مشهد بستری می شود و دوباره از اینکه خانواده اش را مطلع کند، ممانعت می کند و پس از اینکه مجروحیتش خوب می شود مجدداً از بیمارستان به جبهه می رود اما به دلیل وضعیت نامناسبی که داشت توسط فرماندهان بالاتر به نقنه برگردانده می شود. پس از اینکه حالش خوب شد به جبهه بازگشت و در عملیات فتح المبین شرکت کرد.
در عملیات بیت المقدس و در جریان آزادسازی خرمشهر به دستور سردار شهید خرازی، واحد ادوات را به سردار اعتصامی واگذار کرد و خودش فرماندهی گردان امام محمد باقر(ع) را به عهده گرفت.
او در این عملیات نقش مهمی ایفا کرد و باز زخمی شد. اما جراحات وارد شده به او سطحی بود و به صورت سرپایی مداوا شد و مجدداً خودش را به عملیات رساند و با فرماندهی گردان و نیروهایش حماسه های زیادی رقم زد. ایثارگری های بی اندازه و همیشه در بین نیروها بودن، حتی در لحظات سخت و طاقت فرسا، او را قبل از اینکه به عنوان یک فرمانده مقتدر در بین نیروهایش نشان دهد، به عنوان یک دوست صمیمی نشان می داد.
عملیات بعدی که او افتخار شرکت در آن را داشت عملیات رمضان بود. در این عملیات نیز او رشادتهای بی شماری از خود نشان داد و پس از اتمام عملیات و تثبیت جبهه خودی، مرخصی گرفت و پیش پدر و مادرش رفت تا مدتی را در کنار آنها باشد.
پس از سپری شدن مرخصی دوباره به جبهه برگشت و چندی بعد در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۳۶۱ بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید.

منبع:http://ch-b.ir/










دل نوشته شهید به امام زمان(عج)

ای نسیم، ای باد بهاری. ای که همه جا سر‌می‌کشی. من که لیاقت ندارم تا پیامی به آقای خودم، امام زمان (عج) برسانم. ولی تو ای نسیم، این پیام مرا به او برسان: درود بر تو باد و درود بر یارانت. آقاجان؛‌ دیدن تو آرزوی ماست. اما حیف که از این نعمت الهی محرومیم. اما از وجود نازنین نائب برحقت بهره‌مندیم. دیدن او و اجرای فرامین او،‌ قدری از این عطش و شوق دیدارت را فرومی‌نشاند.

از پروردگار متعال خواهانیم که در ظهور تو ؛ عزیزترین اولیاء، تعجیل فرماید. تا با یاری‌ات به کمک مستضعفان روی کره زمین که امپریالیسم، صهیونیزم و کمونیزم، آن‌ها را زیر چکمه‌های خود له می‌کنند؛ بشتابیم. امید که در آن روز زنده باشم و در رکابت بجنگم

نظرات (۱)

سلام و عرض ادب

ای کاش منبع اطلاعات را نیز ذکر می کردید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سرداران آتش

"گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفه‌ای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است. پس، ما وظایفی داریم."



طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات